احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





حقانی‌ها می‌میرند، ولی جنگ ادامه دارد!

- ۰۶ سنبله ۱۳۹۱

منو چهر

روزنامۀ نیویارک تایمز خبر داده است که بدرالدین حقانی پسر جلال‌الدین حقانی در یک عملیات ویژه به واسطۀ هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده، در وزیرستان شمالی کشته شده است. این‌بار نخست نیست که فرماندهان و رهبران مهم طالبان در عملیات‌های گوناگون از سوی کشورهای هم‌پیمانِ مبارزه با تروریسم کشته می‌شوند. در یکی دو سال اخیر، چندین فرمانده مهم و تاثیرگذارِ گروه‌های تروریستی، به شمول رهبر القاعده اسامه بن‌لادن کشته شده‌اند؛ اما آن‌چه در این میانه مایوس‌کننده است، آن است که به‌رغم کشته شدنِ چنین فرماندهان مهم، هیچ تاثیری در برنامه و کاهشی در خشونت‌های گروه‌های تروریستی دیده نمی‌شود. چنان‌که یک سال‌واندی قبل، زمانی که اسامه بن‌لادن کشته شد، چنین گمان می‌رفت که گلیم القاعده جمع شده و مرگ بن‌لادن آغاز نابودی آن‌گروه خواهد بود، اما رویدادهای بعدی نشان دادند که نه تنها القاعده از میان نرفت، بل‌که به مراتب قوی‌تر از گذشته ظاهر شد.
نمونۀ دیگر – البته نه از نوع کشته شدن رهبران تروریسم – دستور ملاعمر، رهبر گروه طالبان بود که چندین‌بار به‌خاطر رعایت حال افراد ملکی، به سربازانش دستور داد تا از کشتن مردم بی‌گناه پرهیز کنند. اما سوگ‌مندانه ما از آن‌زمان تا کنون، بی‌وقفه شاهد کشته شدنِ مردم ملکی بوده‌ایم.
این نمونه‌ها نشان می‌دهند که تروریسم منطقه، تروریسم یک‌دست و منسجم نیست، بل که به گروه‌های متعددی تقسیم می‌شوند که برنامه‌های عملیاتی‌شان یک آبشخور مشترک دارد. طوری که کشته شدنِ هیچ رهبری از آنان، از قوت عملیات و برنامه‌های تروریستی‌شان نمی‌کاهد و گاهی حتا حضور این رهبران هم موثر نیست و احتمالاً بیش‌تر کارکردی نمادین دارند.
بنابراین، تصور این‌که کشته شدنِ رهبران این گروه بتواند چارۀ کار ناامنی افغانستان شود، اشتباه است.
موضوع دیگری که کشته شدن بدرالدین حقانی آن را مکرراً به اثبات می‌رساند، ماهیت و واقعیت این آبشخور مشترک است که مثل همیشه بازهم نام پاکستان را درخشان می‌نماید. هرچند از اول روشن بود که گروه حقانی در شمال پاکستان موقعیت گرفته و عملیات‌های تروریستی را از آن‌جا در خاک افغانستان رهبری می‌کند، اما مرگ پسر حقانی می‌تواند سند دیگری بر تروریسم‌پروری پاکستان باشد که در ماه‌های اخیر سخت در تلاش سفیدنامی‌خودش از این امر، بوده است.
با آن‌که تروریسم و پاکستان دو اسم مترادف هم‌اند؛ اما آن‌چه همواره اعجاب برانگیز بوده، رویکرد مدعیان مبارزه با تروریسم (ایالات متحده و ناتو) و حکومت افغانستان است که به‌رغم این‌همه شواهد و اسناد، هنوزهم به پاکستان اعتماد دارند و بر تقاضاهای ناموجه‌شان مبنی بر این‌که سناریوی طالبان به وساطت پاکستان از طریق مسالمت‌آمیز حل شود، پافشاری می‌کنند.
در همین روزهای نزدیک دولت افغانستان در نظر داشت که شورای عالی صلح را برای برآورده شدنِ این هدف به پاکستان بفرستد. گرچه این سفر تاکنون به تعویق افتاده، باید گفت که بیهوده‌گیِ این‌ آب در ‌هاون کوبیدن‌های شورای عالی صلح همواره روشن بوده است؛ ولی تاکید هموارۀ دولت افغانستان بر ادامۀ این کارِ بی‌ثمر هنوز جای سوال دارد. این هم روشن نیست که کشته شدن بدرالدین حقانی و بلندشدن نام پاکستان یک بار دیگر، چه تاثیری در انجام این سفر خواهد داشت. آیا حکومت افغانستان این واقعیت را نادیده خواهد گرفت یا خیر؟ باید منتظر گذشت زمان بمانیم.
ایالات متحده و ناتو از یک‌سو، پی‌هم مناطق طالب‌نشین پاکستان را مورد بمباردمان هوایی و زمینی قرار می‌دهند؛ ولی از سوی دیگر هیچ تلاشی برای زیر فشار قرار دادنِ منبع اصلی تمویل و تجهیز طالبان نمی‌کنند. هر باری که موقعیتی برای مواخذۀ بین‌المللی پاکستان مهیا شده است، آن کشور به کمک ایالات متحده، از ندامت و دست کشیدن از همکاری با طالبانْ در رفته و به موش‌وپشک‌بازی‌های خود ادامه داده است.
اکنون پرسش این‌جاست که چنین رویکردی برای مبارزه با تروریسم به کجا خواهد انجامید؟ این‌که مردم افغانستان قربانیِ معامله شده و بیش از ده سال است که همه منتظر پایان این جنگ خانمان‌سوز اند، آیا بازهم منتظر بمانند؟ طوری که به نظر می‌رسد با گذشت هر روز گره کار کورترشده می‌رود.
کشته شدنِ فرماندهان ارشد طالبان، بی‌تردید که برای انتخاباتی که آقای اوباما پیش‌رو دارد، دستاورد خوبی‌ست؛ اما این نوع عملیات‌ها و قهرمانی‌ها هیچ تاثیری بر پایان خشونت‌های طالبان ندارد. زیرا همه شاهد اند که در ده سال گذشته با کشته شدنِ هر فرمانده طالب، فرمانده دیگری جایش را پُر و فعال‌تر از فرمانده کشته شده، عمل کرده است.
حقانی‌ها، محسودها، ملاعمرها، اسامه‌ها همه و همه از تولیدات بی‌وقفۀ پاکستان به‌در می‌آیند و طی چندماه به چهره‌های بین‌المللی تبدیل می‌شوند بی‌آن‌که انگشتی به سوی پاکستان دراز شود. پس آیا منطقی خواهد بود که مردم افغانستان با توجه به داشتن چنین شناخت و تجربه‌یی، به پایان این جنگ خوش‌بین باشند؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.