احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۲ اسد ۱۳۹۲
در مراسم تحلیفِ اعضای جدید کمیسیون انتخابات، آقای کرزی از آنها خواست که مستقل و شجاعانه وظایفِ خود را انجام دهند. رییسجمهوری همچنین گفت که حکومت در انتخابات مداخله نمیکند و از مداخلۀ خارجیها هم باید جلوگیری شود.
این سخنان بدون شک سخنانی درست و دقیق استند و نباید در کارِ کمیسیون انتخابات بههدف ارتقای کیفیت کاری آن، دخالت صورت گیرد؛ ولی آیا گفتار و رفتار رییسجمهوری با هم متفقاند و او واقعاً آنگونه که گفته است، عمل خواهد کرد؟
آقای کرزی وقتی این سخنان را میگفت، خوب بود به گذشتۀ خود و عملکردش در برابر نهادهای مستقل هم نظری میانداخت و میدید که کیها در روند انتخابات تا به حال مداخله کردهاند.
آقای کرزی حتا در همین چند روز پیش هم بدون مداخله در کار کمیسیون انتخابات، عمل نکرد. زمانی که بحث ایجاد کمیتۀ گزینش مطرح شد ـ و صد البته که ایجاد چنین کمیتهیی برای افزایش اعتماد مردم و نیز برای برگزاری انتخابات شفاف میتواند موثر باشد ـ آقای کرزی افرای را در کمیتۀ گزینش جابهجا کرد که اکثریت قریب به اتفاقِ آنها افراد دولتی و حتا نزدیک به او بودند. آقای کرزی از ورود یک نماینده از جامعۀ مدنی به ترکیب کمیتۀ گزینش بهنحوی جلوگیری کرد و قضایا را طوری ردیف ساخت که کسی متوجه نشود چرا نمایندۀ جامعه مدنی در کمیتۀ گزینش حضور نیافته است.
اعضای جامعۀ مدنی در حالی که در بیرون از دایره، مشغول گفتوگو و بحث در مورد این اتفاق بودند، حکومت خاموشانه مسایل را زیر نظر داشت و کمیتۀ گزینش هم با دست باز و آرامش خاطر، افرادی را وارد فهرست اولیه کرد که آقای کرزی بدون دغدغه بتواند ۹ تن را از میانشان به عنوان مدیرانِ جدید کمیسیون انتخابات برگزیند. آیا چنین عملکردی به عنوان مداخله در کار کمیسیون انتخابات پنداشته نمیشود؟
وقتی آقای کرزی از کمیسیون انتخابات میخواهد که از مداخلۀ خارجیها جلوگیری کند، از خود نیز باید بپرسـد که در انتخابات ۲۰۰۹ چهگونه دوباره به کرسی ریاستجمهوری تکیه زد. اگر کسی در این مورد چیزی نمیگوید و آبروریزی نمیکند، به این معنا نیست که کسی چیزی نمیداند. آیا در آن زمان که بر اثر تلاشهای کمیسیون شکایات انتخاباتی، نیمی از آرای آقای کرزی به دلیل تقلبِ روشن و گسترده باطل اعلام شد، دست او را یک خارجی معلومالحال نگرفت و کرسی ریاستجمهوری را برایش تفویض نکرد؟ آقای کرزی چرا فراموش میکند که در انتخابات سال ۲۰۰۹ پیروز نبوده و بزرگترین تقلب انتخاباتی به نام او ثبت شده است؟ اگر او و اطرافیانش دچار بیماری فراموشی شدهاند، خوب است یک بارِ دیگر حوادث آن سال را مرور کنند. آیا در آن سال به دلیل عدم رای لازم یعنی ۵۰ به علاوۀ یک، انتخابات میان دو نامزد برتر به دور دوم کشیده نشد؟ آیا در مرحلۀ دوم به دلیل برخورد جانبدارانۀ کمیسیون انتخابات، یکی از نامزدها درخواست تجدید نظر در ترکیب کمیسیون را مطرح نکرد که از جانب آقای کرزی پذیرفته نشد و سرانجام باعث شد که نامزد رقیب به دلیل همین مشکل کلان فنی که کار انتخابات را به بحران کشانده بود، از شرکت در انتخابات انصرف دهد؟
اگر آقای کرزی و یاران بلیقربانگوی او فراموش کردهاند، باید به خاطر آنها آورد که در آن سال، دور دوم انتخابات برگزار نشد و آقای کرزی با دخالتِ یک مقام ارشد خارجی، در حالی که آرای لازم را از نظر قانونی برای احراز کرسی ریاستجمهوری در اختیار نداشت، برای بار دوم رییسجمهوری افغانستان شد، آنهم رییسجمهوری که رای مردم را در صندوقها نداشت و تنها باز اقبال بر شانهاش نشسته بود.
حافظ میگوید: پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس/ توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند. به تأسی از این بیت شعر، چرا آقای کرزی کاری را که از دیگران توقع دارد انجام دهند، خودش انجام نمیدهد؟! شاید بگوید که: «واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند».
کانت فیلسوف معروف در بحث اخلاق میگفت: چیزی را که دوست نداری در حق خودت انجام شود، در حق دیگران انجام نده. آقای کرزی خلافِ این دستور اخلاقی کانت، کاری را که دوست ندارد در مورد خودش انجام شود، در حق دیگران روا میدارد. آقای کرزی در حالی از مداخلۀ حکومت و خارجیها کمیسیون انتخابات را برحذر میدارد که خودش چنان سابقهیی دارد و برای انتخابات آینده نیز از حالا تدارکِ لازم را برای مداخله در کار کمیسیون در نظر گرفته است.
میخواهم برای آقای کرزی حکایتی عبرتآموز را که در دورۀ ابتدایی مکتب خوانده بودم، نقل کنم. شاید این حکایت را ایشان نیز خوانده و یا شنیده باشند، ولی مطمیناً یادآوری آن خالی از لطف نخواهد بود. میگویند آهویی از تیر شکارچییی فرار کرد و به خانهیی پناه برد. صاحبخانه به او پناه داد. وقتی شکارچی به آن خانه گذرش افتاد، سراغ آهوی فراری را گرفت. صاحبخانه در حالی که میگفت چنین آهویی را ندیده است، با انگشت پناهگاه آهو را نشان میداد. شکارچی متوجه انگشت صاحبخانه نشد و از آنجا رفت. بعد از لحظاتی که آهو از پناهگاهش بیرون شد، راه خود را در پیش گرفت تا از خانۀ آن مرد برود. صاحبخانه گفت که بدون سپاسگزاری میخواهی بروی. آهو در پاسخ گفت که اگر دست و زبانت باهم یکی میبودند، برایت جان هم که نثار میکردم، کم بود.
حالا اگر زبان و عملِ آقای کرزی باهم یکی میبودند، مردم افغانستان برایش جانهای خود را هم که نثار میکردند، بازهم کم بود؛ ولی افسوس که چنین نیست. آقای کرزی برای خود، خانواده و دوستانش بهترینها را میخواهد، ولی برای مردم افغانستان بدترینها را. او میخواهد که در رفاه، آسایش و سلامت زندهگی کند، درحالیکه میلیونها انسان این سرزمین برای پیدا کردن یک لقمه نان جان میکَنند. همچنین آقای کرزی میخواهد که در انتخابات آینده مهندسی کند، ولی دیگران را از چنین برخوردی برحذر میدارد. او میخواهد که فرد بعد از او کسی باشد که به حمایتِ او به کرسی ریاستجمهوری دست یابد، ولی به رای و نظر مردم اصلاً اهمیت نمیدهد. در چنین وضعیتی چهگونه میتوان انتظار داشت که انتخابات آینده در سلامت کامل برگزار شود؟
Comments are closed.