احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رضا شريفزاده - ۱۲ اسد ۱۳۹۲
جنگ فرهنگی؛ واقعیت یا توهم؟
برخی از اندیشمندان واقعبین و واقعنگار با توجه به وضعیت موجود و توصیف و تبیین آن، از برخورد تمدنها سخن گفتهاند بیآنکه نگاه آرمانی و توصیهیی داشته باشند؛ برخی دیگر، نیز با توجه به تحلیلی از واقعیت موجود و توصیف آن، توصیههایی را برای تهاجم فرهنگی و مقابله با آن به عنوان فرهنگِ رقیب داشتهاند. برخی با اقرار به وجود واقعیتی به نام برخورد و جنگ تمدنی، خواهان گفتوگوی تمدنی شدند. در مقابل، برخی دیگر تنها با نگاه ایدهآلی و آرمانی و به دور از واقعیتهای موجود و تبیین و تحلیل و توصیف آن، منکر هرگونه جنگِ فرهنگی شدهاند.
در همۀ این موارد به جز یک مورد، به شکل دلالت مطابقی و تضمنی و یا التزامی، جنگ فرهنگی و برخورد تمدنی به عنوان یک واقعیت، تأیید شده و تنها در یک مورد است که جنگ فرهنگی، توهم و امری خیالپردازانه انگاشته شده است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل، توصیف، تبیین و حتا توصیۀ قرآن کریم را در خصوصِ این مسأله ارایه کند.
توصیفِ واقعیت و توصیۀ حقیقت
روشنفکر واقعی که فرهیخته و نخبۀ جامعه است، به حکم علم و بصیرت بر آن است تا واقعیتهای جامعه را بهخوبی بر اساس معیارهای علمی توصیف کند و تحلیل و تبیینِ درستی از آن به دست دهد تا ضمن ارزیابی موقعیت کنونی، بتواند توصیههای مبتنی بر حقایق ارزشی ارایه داده و جامعه را در مسیر کمال و رشدی قرار دهد که فلسفۀ وجودیِ آن جامعه و هدفِ آن میباشد.
بسیاری از روشنفکران، تنها قدرتِ تحلیل و توصیفِ جامعه به شکل نیمبند و ناقص دارند و تنها شماری اندک هستند که بر اساس بصیرت کامل و نگاه احاطی، توصیف کاملی از وضعیت کنونیِ جامعه و فرصتها و تهدیدهای آن ارایه میدهند؛ در این میان شمار انگشتشماری را میتوان یافت که افزون بر این احاطه و تحلیل کامل و توصیف درست واقعیتها، توصیه هایی را بر اساس حقایق آرمانی هر جامعه ارایه میدهند و راههای برونرفت و حتا سازوکارها، سیاستگذاریها و برنامههایی را نیز بیان میکنند.
بسیاری از نخبهگان و روشنفکران جامعه، از نظر بینشی و نگرشی با مشکل مواجه هستند؛ چرا که یا بسیار آرمانی مینگرند و واقعیتبین نیستند و یا اینکه بسیار واقعبین و واقعنگار میباشند، ولی حقایق هستی و جامعه بر آنان پوشیده است و گرفتار منابع دانش و روشیِ ناقص در چهارچوب دانشِ حصولی و ابزارهای حسی ناقصِ آن میباشند و از دانش حضوری و شهودی، بیبهره یا منکرِ آن هستند. این گونه است که تنها دانشهای حصولی دریافتی از منابع و ابزارهای حسی و آزمایشگاهی، مبنای تحلیل، توصیف و توصیۀ آنان قرار میگیرد و نمیتوانند حقایقی فراتر از محسوسات را دریابند و از معقولات و مشهوداتِ فراتر از آن سود برند.
نخبهگان و روشنفکرانی که در چهارچوب و معیار درست به تبیین، تحلیل و توصیه میپردازند، کسانی هستند که واقعبین و حقیقتگرا هستند؛ زیرا آنچه به عنوان آرمانهای جامعه و فلسفۀ وجودی و اهدافِ آن چون سعادت در سایۀ آرامش و آسایش مطرح میباشد، حقایقیست که وقوع خارجی نیافته و آنچه در جامعه واقعیت دارد، شاید در بسیاری از بخشها و حوزهها، عاری از حقیقت و مطلوبیت باشد. از این رو، نخبهگان و رهبران واقعی هر جامعهیی میکوشند تا واقعبینانه به توصیف، تحلیل و تبیینِ جامعه پرداخته و در سایۀ اهداف و حقایق مطلوب، به ارایۀ توصیهها بپردازند.
در مسالۀ توصیف و تبیین وضعیت جوامع بشری، در مسالۀ جنگ فرهنگها، برخورد تمدنها، تهاجم فرهنگی و مانند آن نیز میبایست به دور از توهم و خیالبافی، واقعبینانه به توصیف و تبیین و تحلیل موقعیت کنونیِ جوامع بشری پرداخت و توصیههایی براساس حقایق و آرمانها و اهداف بشری ارایه داد.
چیستی فرهنگ و تمدن
دربارۀ فرهنگ و تمدن و ارتباط میان آن دو، براساس تعاریفی که از هر یک ارایه میدهند، اختلافِ آرا و نظرات بسیاری وجود دارد. اما برخی بر این باورند که تمدن، وجه تجسمیِ همان فرهنگ است؛ به این معنا که فرهنگ و تمدن دو روی یک سکه هستند؛ با این تفاوت که فرهنگ در حوزۀ نظری جا میگیرد و تمدن در حوزۀ علمی و آن چیزی جز تحقق خارجی و تجسمی و عینیِ فرهنگ نیست.
بر این اساس، فرهنگ از نظر دامنه و گسترۀ مفهومی و مصداقی، بسیار وسیعتر از دامنه و گسترۀ تمدنی است؛ زیرا بسیاری از مسایل مورد توجه فرهنگ به دلیل فقدان نظریۀ کامل، فقدان مقتضی یا وجود مانع، تحقق خارجی نیافته و در قالبِ آرمان و اهداف جا میگیرد؛ چنانکه بسیاری از وجوه تمدنی همان فرهنگ، از تحقق کامل وجودی رنج میبرد و آنچه در جامعه به شکل تمدنی تحقق یافته، گاه شکل ناقص و حتا متضاد فرهنگیِ جامعه است که میخواهد از آن خارج و یا رها شود، یا آنکه تغییر دهد و به کمال برساند.
در چیستی فرهنگ، دیدگاههای چندی است. برخی فرهنگ را مجموعۀ دادهها و رفتار عمومی یک جامعه دانستهاند (دکتر شمسالدین فرهیخته، فرهنگ فرهیخته، تهران: نشر اطلاعات، ۱۳۷۷، ص ۵۷۵). برخی دیگر آن را مفهوم گسترده از تمام الگوهایی گفتهاند که در جامعه آموخته میشوند و در آن غنا مییابند و از طریق نمادها منتقل میشوند. (عبدالصابر، جنبش، «فرهنگ و گفتوگوی تمدنها»، سایت انترنتی مجتمع جامعۀ مدنی افغانستان، wwwacsaf)
Comments are closed.