احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۵ اسد ۱۳۹۲
برگردان: فرشاد سجادی
جای تعجب نیست که حل مسایل و مشکلات، بخش بسیار بزرگی از موفقیت در تجارت برای مدیران تجاری است. برخی از مدیران تجاری در مدیریت مسایل، شکوفا میشوند و برخی دیگر هم تغییر زیادی نمیکنند.
اما چه عاملی باعث موفقتر شدن یک مدیر نسبت به دیگری میشود؟ اتخاذ تکنیکهای خاص، مشاوران بهتر و یا کارمندان وظیفهشناستر؟… در پاسخ باید گفت که ترکیبی از همۀ اینها، با تکیۀ بسیار قوی بر روی تمرکز. توانایی تمرکز روی مسایل و هر آنچه که به دنبال دارند، و نه چیزی بیشتر یا کمتر. مسایلی که تنها نیاز به راهحل از طریق تفکر عینی و واقعبینانه دارند. در اینجا ده نکته که بسیاری از مدیران تجاری به منظور حل مسایل استفاده میکنند، معرفی میشوند.
یکـ باور داشتن: «مشکل روند است و نه افراد.» ۸۵% از خدمات، کیفیت و مشکلات بهرهوری مستقیماً به طراحی و مدیریتِ فرآیند تجارت مربوط است. مدیران خوب میدانند که چهگونهگی نگاه به تغییر روال، مهمتر از تغییر افراد برای پیشرفت است.
دوـ گوش دادن: به افرادی که برای شما، با شما و یا حتا علیه شما کار میکنند. مدیران خوب میدانند که دیدگاههای چندگانه به مسایل و مشکلات وجود دارند. آنها تلاش میکنند که به تمامی آنها دقیقاً گوش فرا دهند و آنها را بهخوبی درک و سپس بهترینها را انتخاب کنند.
سهـ بهکارگیری قانون ۲۰ / ۸۰ (قانون پاراتو): این قانون همان توانایی کاربردی را که برای فروش دارد، برای حل مسایل هم دارا است. برای نمونه: «۲۰% تلاش برای فروش، تولید ۸۰% فروش میکند.» مدیران تجاری کارآمد همواره این پرسش را از خود میپرسند: «چه چیزی واقعاً در اینجا مهم است، در کجا باید وقت برای حل این مشکل گذاشته شود؟»
چهارـ استفاده از اطلاعات: مدیران تجاری به قدرت نظرات و اطلاعات روایتیِ این و آن کاملاً آگاه هستند. آنها همچنین، پذیرای هرگونه تلاش برای حمایت از هرگونه پیشنهاد و اطلاعات هرچه بیشتر هستند. آنها میدانند که تصمیمات درست و خوب بر پایه و اساسِ اطلاعات صحیح میباشند.
پنجـ تولید ایده از طریق دیگران: مدیران تجاری، بهترین نتایج را از افرادی که با آنها کار میکنند، بهدست میآورند. آنها میدانند که ایدههای بزرگ از کسانی که انجامدهندۀ کار هستند، مثل فروشندهگان و مشاوران قابل اعتماد بهدست میآیند. مدیران خوب همواره به دنبال راهحلهای متعدد و فرصتهای مناسب برای حل مشکلات هستند.
ششـ درک مشتری و مراجعین.
هفتـ برنامهریزی، و هشتـ اجرای برنامهریزی: این دو در کنار هم، بهویژه برای حل مشکلات پیچیده قرار دارند. حل مشکلات نیاز به نظم همراه با روش خوب دارد. البته که موشک درست کردن نیست، ولی حل مسایل پیچیده نیاز به مقدار مشخصی از علم مدیریت دارد، که میتوان بهسادهگی با بهکارگیری یک حس مشترک با برنامهیی دنبالهدار، مشکل را حل کرد. برای نمونه: ۱ـ تعریف مشکل؛ ۲ـ تجزیه و تحلیل مشکل؛ ۳ـ گسترش جایگزینی؛ ۴ـ انتخاب و برنامهریزی یک راهحل؛ ۵ـ اجرای راهحل؛ ۶ـ بررسی و تنظیم. البته مواقعی وجود دارند که حل مشکلات و اساس تصمیمگیریها به جرأت و شجاعت انسان بستهگی دارد، که در زمان خود باید انجام پذیرند. اما خودتان را فریب ندهید، زمانی که امکانپذیر است، باید از فرآیند راهحلهای واقعی و عینیِ مشکلات استفاده شود.
نُهـ تمرکز بر روی نتایج: مدیریتهای موفق، علایم را از مشکلات بهسرعت تشخیص میدهند و روی عقاید در مقابل واقعیات و یا روش در مقابل اصل، متوقف نمیشوند. آنها علل ریشهیی مشکلات را جستوجو میکنند و به دنبال نتایج جامع و راهحلهای کوتاه و بلندمدت هستند.
دهـ درک تغییر: مدیران موفق تجاری میفهمند که برای حل مشکلات، باید به تغییر روی آورد. پیامدهای این واقعیتِ ساده بسیار مهم هستند، چون اهمیت تغییرات را میدانند. برای اکثریت هم دشوار است. بنابرین اجرای یک راهحل، نیاز کمک به افراد از طریق تغییرات است و شما باید آماده برای ارایۀ این کمک باشید.
منبع:
http://ezinearticles.com/?Ten-Tips-For-Better-Problem-Solving&id=1542286
Comments are closed.