احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۳۰ اسد ۱۳۹۲
رییسجمهور کرزی در مراسم نودوچهـارمین سالروز استقلال کشور ـ که طی یک برنامۀ مختصر تجلیل شد ـ یادی از رشادتهای گذشتهگان کرده و خطاب به کشورهای خارجی گفته است که خیال حاکمیت بر افغانستان را از سر بیـرون کنید!
او علاوه کرده که ۹۴ سال قبل، نیاکان ما با جان خویش، از آزادی مال و ناموسِ این خاک دفاع کردهاند و این از وجایبِ ما شمرده میشود که همانند اجداد خود از این خاک و وطن دفاع کنیـم.
هر زعیمی این سخنانِ شعارآلود را در مناسبتهای ملی و میهنی کشورش بر زبان میراند؛ اما رهبر راستین آن است که چنین سخنانی را نه در گفتار، بلکه در سیاستهای روزمره و استراتژیکِ خود و در دنیای واقعیت پیاده سازد که سوگمندانه رییسجمهور افغانستان چنین نیست.
رهبران افغانستان تنها در موقع حرف زدن و برای تحریک احساسات مردم و نیز برای پنهان نگه داشتن سیاستهای عملیشان، خود را ملی و وطنپرست نشان میدهند و بس؛ چنانکه گاهی خود را شیر میخوانند و گاهی خود را صاحب تاریخ پنجهزارساله. اما زمانی که سیاست میکنند و هیچ مناسبتی هم وجود ندارد، همهچیز یادشان میرود و به جز از منافع خودشان، هیچ چیز دیگر برایشان مطرح نیست.
به گونۀ مثال، میتوان از یک حرکت غیرملیِ حکومت گفت که در سالهای پسین، ستون اصلیِ سیاست آقای کرزی را ساخته است و آن گفتوگو با طالبان و نیروهای مسلحِ مخالف میباشد. این نکته به کرات ثابت شده که طالبان گروهِ دستسازِ بیگانهگان و ابزار برآورده ساختنِ اهداف کشورهای دیگر در افغانستاناند و نیز خود آقای کرزی خود بارها طالبان و حزب اسلامی را جماعتی فریبخورده خوانده و گفته است که آنها فرزندانِ این وطن نیستند. اما با این همه، پیوسته سعی در گفتوگو با آنها داشته و امتیازهای بیشماری برای آنان قایل شده؛ طوری که زندانیان آنان را آزاد کرده، در مجامع بینالمللی برای آنان چانهزنی کرده و در نهایت آنان را برادر خوانده است.
اکنون پرسش آن است که آیا چنین سیاستی، نقیضِ حرفهایی که آقای کرزی در مراسم سالروز استقلال زده است، نیست؟!… بیتردید که چنین است و این سخنان جز مشتی فریب و دروغ، چیز دیگری نمیتواند باشد.
یا در یک نمونۀ دیگر، میتوان دورنگیِ سخنان و سیاستهای دولتمردان را دریافت. آقای کرزی تصمیم دارد که پیمان امنیتی را با ایالات متحده به امضا برساند. این تصمیم از دیری بدینسو گرفته شده است، طوری که پس از چند مرحله گفتوگو و قبول و رد کردنها، اکنون آقای کرزی تصمیم قطعی برای امضای آن دارد؛ چنانکه برای ادامۀ این پروسه، آقایان اشرف غنی احمدزی و دادفر اسپنتا را هم مأمور کرده است. این در حالی است که سراسر این پیمانْ مبهم و گُنگ مینماید، به گونهیی که منافع مردم افغانستان در آن روشن نیست و بسیاریها به این گماناند که در پی امضای این پیمان، فقط منافع آقای کرزی مطرح است. از طرف دیگر، مردم در چنین تصمیمی شریک نیستند. در چنین تصامیمی باید مردم افغانستان سهم داشته باشند. آقای کرزی این الزام را طی یک جرگۀ فرمایشی به مردم نشان داد، اما تمام اعضای آن جرگه مأموران خودش بودند. به این ترتیب میتوان گفت که در تصمیمی اینچنینی، میتواند منافع کشور در خطر بیافتد و به نحوی استقلال کشور زیر سوال رود.
هر دو مسالۀ بالا به عنوان دو سیاست مطرح استند که در دستور کار آقای کرزی قرار دارند و روی هم برنامهیی را شکل میدهند که با ادعاهای آقای کرزی در منافات قرار دارد. پس بهتر آن است که آقای کرزی به جای سر دادنِ حرفها و شعارهای ملی، به سیاستهای ملی رو بیـاورد تا نتایج مثبتش عاید حال تمام مردم شود.
Comments are closed.