صور خیال در شعرهای لیلا صراحت روشنی

گزارشگر:احمد دانش / 18 عقرب 1392 - ۱۷ عقرب ۱۳۹۲

mandegarبخش نخسـت

صور خیال از نخستین انگیزه‌های شعر در بشر که همان کشف «ارتباط بین طبیعت و انسان» است، گفت‌وگو می‌کند و آن‌چه تا کنون از شعر تعریف شده است، همان تعریفی است که منطبق با واقعیت وجودی و عنصر اصلی شعراست. صور خیال در شعر از لحاظ فن بلاغت و زیباشناسی نشان می‌دهد که چه‌گونه می‌توان به کمک معیارهایی، سخن زیبا و نازیبا، رسا و نارسا را بازشناخت و از همدیگر تفکیک کرد. آن‌چه تا اکنون دانشمندان علوم بلاغی، از آن به عنوان صور خیال تعریف نموده‌اند، بازتاب خارجی خیال و به تصویر کشیدن ذهنیات انسان است.
دقیقاً زبان شعر ویژه‌گی‌هایی را دارد، در واقع همین ویژه‌گی‌ها اند که به کلام شعریت می‌بخشند. مجاز، استعاره و کنایه، ابزار زیبایی‌آفرینی‌اند که در تکوین کلام به‌صورت غیرمستقیم نقش دارند. به این بیت از لیلا صراحت می‌نگریم که با نگرشی غیرمستقیم دشمنان وطنش را خیل ملخ گفته است:
شبی خیل ملخ راه بر بهار زدند پرنده را به درختان خسته دار زدند

و یا در این بند از شعر لیلا صراحت می‌بینیم که در آن فاخته، پرنده مظلوم‌ و معصومی‌ست که در این دیار حتا جای نشستن ندارد و از سوی دیگر، لیلا با استفاده از زبان غیرمستقیم، همه واژه‌ها و ‌تعبیرهای به‌کار رفته را در معنای غیرحقیقی و مجازی آن به کار برده و به این ترتیب، میان واژه‌های فاخته، شاخه، قفس و پرزدن، تناسبی وجود دارد که به زیبایی کلام افزوده است:
چوچه فاخته از شاخه پرید
به درون قفس سینه‌دلی پرپر زد
آتشی شعله کشید
آتشی مرد و فسرد
غم افسردن آتش المی بود بزرگ
«جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد»
غم دیگر گل کرد
شاخه هستی ما گشت گشن بیخ درخت
که گلش داغ دلم بود و ثمر رنج و عذاب
صور خیال علاوه بر این‌که در مباحث بیان و معانی قابل بررسی می‌باشد، در بعضی از صنعت‌های بدیعی نیز دیده می‌شود. دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی در کتاب «صور خیال در شعر فارسی» از صنعت‌های بدیعی چون ایهام، حسن تخلص، التفات، تجاهل‌العارف و اغراق که از مهم‌ترین عنصر صور خیال در میان صنایع بدیعی‌اند، نام می‌برد. (کدکنی، محمد رضا شفیعی، ۱۳۶۸: ۹۷ )
به بیتی از حکیم ابوالقاسم فردوسی که در ستایش افراسیاب گفته شده است، در این زمینه اشاره می‌کنیم که گویای همین واقعیت می‌باشد:
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب
به همین ترتیب اسطوره‌ها که آرزوهای بشر در طول تاریخ است، در خلال تعبیرهای شاعرانه بافت خورده و نسل به نسل روایت شده که یکی از گونه‌های صور خیال در آن دیده می‌شود.
صور خیال را به‌ندرت می‌توان در آثار قدما حاصل ترکیب‌ها و تداعی‌ها و یا محیطی که از آن برخاسته‌اند، دانست. به طور کلی می‌توان گفت که: صور خیال قدما در قالب‌های خاص مانند مثنوی، غزل، رباعی، دوبیتی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند و در قالب‌های شعر نو دیده شده و کار خود را در حوزه تشبیه «تمثیل»، مجاز و کنایه و استعاره محدود می‌کند.(کدکنی، محمد رضا شفیعی، ۱۳۶۸:۴۷ )
دکتور عبدالقیوم قویم صور خیال را حالتی از اندیشه می‌داند که به صورت تمثیل به کار می‌رود: «تخیل در واقع حالتی از اندیشه درباره جهان است. ولی اندیشه‌یی‌ست به صورت تمثیل و استعاره.» (قویم، دکتور عبدالقویم ۱۳۹۰:۳۴)
شاعر در خلق یا آوردن صور خیال چنان باشد که تصویر بیشترین نمایش را در شعر دارا باشد و این هماهنگی را صور خیال می‌گوییم. زیبایی هر تصویر تا زمانی است که رمز ایجاد و ابداع ‌آن پوشیده باشد و چون شاعرانی نباشد که عناصر تصاویر را کلیشه‌یی به کار می‌برند که در این صورت هر خواننده عادی از رمزش آگاه است.
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی در کتاب «صور خیال در شعر فارسی» می‌نویسد که ارتباط شعر با سحر همین است که شعر حلال و سحر حرام است. (کدکنی، محمد رضا شفیعی ، ۱۳۶۸: ۱۴۹)
صور خیال دو گونه است: یک، کلیشه‌یی و دوی دیگر، ساخته ذهن و یا محصول تخیل شاعر. در این خیال‌ها ویژه‌گی‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و تربیتی و یا میزان شخصیت بررسی می‌شود. گاهی اوقات خیال‌های کلیشه‌یی بدون آگاهی و قصد انجام می‌شود و عنوان سرقت و اخذ به وجود می‌آید که معمولاً در قالب شعری خاص مثلاً قصیده که وزن و مرز قافیه‌ها تداعی ذهنی را محدود کرده و در واقع قافیه راه ابداع را تنگ می‌سازد.
در تاریخ شعر فارسی دری این عقیده وجود داشته که ابداع در صور خیال و معانی شعر نباید از قلمرو دید و نگرش قدما بیرون باشد. یعنی «نرگس» باید چشم باشد و یا روی همیشه به ماه باید تشبیه شود و نظایر این‌ها. ولی حالا این طور نیست،‌ هنجارگریزی‌ها و سنت‌شکنی‌های شاعران معاصر با بهره‌گیری از شاعران متقدم، تصویرهای کاملاً جدید و جهان‌بینی‌های نو را ایجاد نموده که با شاعران کلاسیک متفاوت می‌باشد. در نزد شاعران کلاسیک، شب همیشه نکوهش شده، اسپ حیوان نجیبی بوده، کرگس پرنده‌یی بد تلقی شده و گل لاله همیشه گلی بوده است زیبا. اما در این شعر از سهراب سپهری اگر اندکی دقیق بشویم، به‌خوبی درمی‌یابیم که جهان‌بینی سپهری کاملاً متفاوت از شاعران سنتی بوده و سپهری همه اشیا را در طبیعت خداوند (ج) زیبا می‌بیند و هیچ چیزی در دنیای تخیلات وی قابل نکوهیدن نیست، حتا اگر مرگ نباشد، زنده‌گی ارزشی ندارد:
من نمی‌دانم
که چرا می‌گویند: اسپ حیوان نجیبی‌ست، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرگس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم‌ها را باید شست، طور دیگر باید دید…
و نگوییم که شب چیز بدی‌ست
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ
همان‌طور که پیشتر یادآور شدیم، صور خیال به تصویر کشیدنِ ذهنیات انسان است که این روش زیبایی‌آفرین را در شعر، شاعران امروز کشور ما توانسته‌اند که با روش جدید و با بهره‌گیری از سنت‌شکنی‌ها، هنجارگریزی و آشنازدایی‌های دقیق و ظریف، درخت ثمربخشی از ادبیات فارسی را در حوزه شعر امروز کشور آب‌یاری کنند. بدون شک لیلا صراحت روشنی از آن دسته‌ شاعران امروزی کشور ما است که با به‌کار گیری انواع صور خیال در شعرش، توانسته است که دوام کلامش را ثبت جریده عالم ادبیات کند. در این‌جا بحث‌مان پیرامون تصویر و خیال در شعرهای لیلا صراحت روشنی، شاعر درددیده و رنج‌کشیده خود مان می‌باشد. شاعری که غم و رنج مردم و میهنش، سرطانی شد برای پایان عمرش در سرطان‌ماه. به گفته استاد خالده فروغ، شاعر «تنهایی بر دوش» که این درد بر دوش صدایش نشسته بود. در این‌جا به این‌که چرا لیلا شاعر تنهایی بر دوش بود، چه‌گونه این درد بر دوش صدایش نشسته بود، دردش کدام درد بود و فریاد نهفته در دلش را چه‌گونه به تصویر کشانده بود؛ می‌پردازم.

گونه‌های کاربرد صور خیال در شعر لیلا صراحت روشنی
صور تشبیه
همانندی و شباهت است میان دو چیز مختلف از جهت یا جهاتی. به زبان دیگر: تشبیه آن است که چیزی را به چیز دیگری با در نظرداشت صفت مشترکی مانند کنند.
در این شعر لیلا صراحت دل خود را به غنچه نشگفته، صدای خود را به ناله، و تن خود را به شاخه‌یی که سردی پاییز آن را خشک نموده است، تشبیه کرده و چنین ناله سر می‌دهد:
دل من غنچه نشگفته را ماند
صدایم ناله را ماند
تنم چون شاخه خشکیده از سردی پاییز است.
(و شب دوباره شب، لیلا صراحت روشنی ص۱)
در شعر دیگری می‌بینیم که لیلا صراحت با استفاده از نیروی تخیل خود، چه زیبا و ظرافت‌مندانه، دانه‌های بی‌ریای باران را به عشق‌های پاک و بی‌ریا تشبیه ساخته و بدبین ترتیب نشان می‌دهد که عشق او، عشق حقیقی و بی‌ریاست:
قطره‌های ریز باران بی‌ریا
ریزد از آن دورهای دور
پُرشکوه و پاک هم‌چون عشق
( همان اثر، ص۶)

گاهی که لیلا نگاه‌های سکرآمیز معشوقش را در سر می‌پروراند، به گفته خودش هوایی شده و به یاد تاکستان‌های سبز پروان می‌افتد، به یاد تاکستان‌های خرم وآبی‌یی که لیلا را در بطن خود پرورانده و ساکرش می‌سازد:
صفای آبی جان است چشمت
شکوه شعر ایمان است چشمت
هوایی می‌شم از سکُر نگاهت
چو تاکستان پروان است چشمت
(همان اثر، ص۲۲۴ )
و یا هم در این بند از شعر لیلا:
پیکرش از غایت سردی
پاک چون یک آدم برفی
با نگاهی سرد
خون مهر و دوستی یخ‌بسته در رگ‌هاش
خیره گشتم در رخش تا با نگاه شعله‌زای خود
برف اندامش نمایم قطره قطره قطره قطره آب
تا شود جاری از آن یک رود عطوفت‌ها
( همان جا، ص‌ص۴۸-۴۹ )
صور خیال در مباحث استعاری شعر لیلا صراحت
استعاره بیشترین اهمیت در صور خیال نسبت به همه آرایه‌های ادبی ‌دیگر دارد و معمولاً هر تشبیه خوبی در سیر تاریخی تبدیل به استعاره می‌شود و گاهی به‌صورت حقیقت درمی‌آید و از جنبه مجازی آن کاسته می‌شود. به این نمونه‌ از نقد استعاری در شعر لیلا صراحت می‌نگریم‌:
با طلوع عطش سرخ گنه
به شب خسته بیمار پناه آوردم
به رگانم اما،
جاری، جاری، جاری
شیره باور امید سپید
شیره باور صبح
با طلوع سحر خون‌آلود
باز بیمار و خراب
به شب تار پناه آوردم
( همان اثر، ص ۹۵ )
در این بند از شعر، لیلا مطلعِ فلق و پشت اسپ را که شبیه هم‌اند، در معنای استعاری به کار برده است که گویی تصویر رنگ‌آمیزی‌شده‌یی به نمایش می‌گذارد:
در مطلع فلق
بر پشت اسپ نور
از راه می‌رسی
قلب تمام عشق
در سینه‌ات چه خوب صمیمانه می‌تپد
ای پیر تابناک!
(تندیس بی‌فریب جسارت)
(همان اثر، ص۱۱۳)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.