احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند/ - ۲۲ سنبله ۱۳۹۲
بخش چهارم
احمدشاه مسعود در زمستان۱۳۷۰، عملاً در برانداختنِ حاکمیت حزب دموکراتیک خلق با استفاده از زمینهها و ضعفهای داخلی حاکمیت مذکور، دست به کار شد. او در گام نخست، از سرپیچی جنرال مومن قوماندان لوای سرحدی حیرتان در برابر فرمان رهبری حاکمیت مبنی بر تبدیلیاش از حیرتان، حمایت به عمل آورد و به تمام جنرالان و نظامیان دولتی که با او در ارتباط بودند، هدایت داد تا برای سرنگونی رژیم آماده شوند. در گام بعدی، خواست تا شهر مزارشریف را از تسلط رژیم بیرون کند. اما داکتر نجیبالله با اعزام جنرال نبی عظیمی قوماندان گارنیزیون کابل و معاون وزارت دفاع به مزارشریف در حوت این سال تلاش کرد تا از سقوط شهر جلوگیری به عمل آورد. با ورود نیروهای فرقه ۵۳ به قوماندانی جنرال عبدالرشید دوستم از جوزجان و فاریاب به شهر مذکور، وضعیت در آن شهر تغییر یافت و احمدشاه مسعود غرض جلوگیری از جنگ و خونریزی، نیروهایش را به فرماندهی عطامحمد نور از پیشروی و تسلط بر شهر برحذر داشت. سپس برای رسیدن به دروازههای کابل و سرنگونی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق (حزب وطن)، تمام مراکز نظامی و اداری رژیم را با همکاری افسران و نظامیان رژیم در ولایتهای پروان و کاپیسا و شمال کابل، به شمول فرودگاه نظامی بگرام در حمل ۱۳۷۱ متصرف شد و کابل را به تسلیمی و پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین فرا خواند. در نتیجه این وضع، تضاد و تفرقه در داخل حزب حاکم در کابل تشدید یافت. داکتر نجیبالله رهبرحزب و دولت در ۲۶ حمل ۱۳۷۱ به دفتر سازمان ملل پناه برد. عبدالوکیل وزیر خارجه دولت او دو روز بعد به شهر چاریکار آمد و در ملاقات و مذاکره با احمدشاه مسعود، پذیرش انتقال قدرت را از سوی رژیم به مجاهدین اعلان کرد. جنرال عبدالرشید دوستم قوماندان فرقه ۵۳ با عبدالعلی مزاری رهبرحزب وحدت اسلامی و جمعی از فرماندهان احزاب مجاهدین و جنرالان دولتی از مزارشریف نیز به پروان آمدند و از مسعود خواستند تا در مشارکت هم به تشکیل دولت و تسلیمی قدرت از کابل بپردازند. آنها طرح تشکیل دولتی را ارایه کردند که در آن احمدشاه مسعود مقام رهبری و ریاست دولت، عبدالعلی مزاری صدر اعظم حکومت و عبدالرشید دوستم پست وزارت دفاع را به عهده داشته باشد. اما احمدشاه مسعود با رد طرح مذکور، کار تشکیل دولت را به عهده رهبران احزاب مجاهدین گذاشت و از آنها خواست تا برای تسلیمگیری قدرت از رژیم در حال سقوط، دولت خود را تشکیل دهند. همچنان او تشکیل «شورای جهادی» متشکل از فرماندهان مجاهدین و جنرالان مخالفِ رژیم را مطرح کرد که در صورت عدم تسلیمی کابل و عدم پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین، به عملیات مشترک دست زده شود. وی با بسیاری از رهبران احزاب جهادی در پشاور و فرماندهان عمده مجاهدین در ولایات جنوب و شرق کشور تماس گرفت و آنها را در جریان مذاکرات خود با مقامات دولت حاکم کابل و آمادهگی کابل به تسلیمی و انتقال قدرت به مجاهدین قرار داد. اما در میان رهبران احزاب مجاهدین، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی، طرح تشکیل دولت مجاهدین و انتقال قدرت را از سوی رژیم حزب حاکم به این دولت نپذیرفت و کابل را به حمله نظامی تهدید کرد.
احمدشاه مسعود خواستار آن بود تا نیروهای مختلف مسلح احزاب، به کابل وارد نشوند. نظم و ثبات پایتخت برهم نخورد و زمینه برای انتقال قدرت به دولت مجاهدین، مساعد باقی بماند. یکی از اهداف و برنامههای او، جلوگیری از فروپاشی ارتش و پولیس و نابودی وسایل و امکانات نظامیِ آن بود تا بعد از تشکیل و استقرار دولت مجاهدین، از پرسونل مسلکی و امکانات آنها و نیروهای مسلح احزاب مجاهدین، یک ارتش و پولیس منظم و مقتدر ملی شکل بگیرد. بنابراین او در یک گفتوگوی مفصل از طریق مخابره با حکمتیار به روز ۲۸ حمل ۱۳۷۱ تلاش به عمل آورد که او را از حمله به کابل منصرف نماید تا زمینۀ انتقال آرام و مسالمتآمیز قدرت از میان نرود و نظم اداره و مدیریت دولتی در پایتخت متلاشی نشود. گلبدین حکمتیار که در جنوب کابل به سر میبرد، به این گفتوگو قانع نشد و همچنان کابل را به حمله قریبالوقوع تهدید کرد. احمدشاه مسعود پس از این گفتوگوی بینتیجه با حکمتیار، در صدد دفاع از کابل برآمد. او با استفاده از چرخبالهای پایگاه هوایی بگرام، هزاران تن از نیروهای خود را به کابل اعزام کرد تا با سایر نیروهای رژیم که آماده انتقال قدرت و پذیرش دولت مجاهدین بودند، مانع هجوم نیروهای حزب اسلامی حکمتیار به شهر شوند و از شکستن کمربندهای امنیتی شهر و فروپاشی نظم و ثباتِ پایتخت جلوگیری کنند. اما در حالی که رهبران احزاب مجاهدین در پشاور روز چهارم ثور ۱۳۷۱ حکومت انتقالی خود را به ریاست صبغتالله مجددی اعلان میکردند، نیروهای حزب اسلامی حکمتیار در فردای آن روز در زدوبند پنهانی با بخشی از جناح خلق و پرچم به رهبری رازمحمد پکتین، محمد اسلم وطنجار وزرای داخله و دفاع و جنرال محمدرفیع معاون رییسجمهور، وارد حوزههای امنیتی شهر و نقاط مهم پایتخت شدند. در نتیجه این وضع، کمربندهای امنیتی اطراف پایتخت شکست و دستههای مختلف مسلحِ احزاب و گروههای مجاهدین و غیرمجاهدین وارد شهر شدند. گلبدین حکمتیار ظهر آن روز، از تصرف کابل و به پایان رسیدن عمر حکومت احزاب مجاهدین قبل از تسلیمگیری قدرت ـ که حتا نمایندهگان وی در پای توافقنامه این حکومت امضا کرده بودند ـ سخن گفت.
وزارت دفاع دولت مجاهدین و دفاع از پایتخت
احمدشاه مسعود در اولین ابلاغیه حکومت انتقالی مجاهدین، به وزارت دفاع این حکومت منسوب شد و به دفاع از کابل و تأمین ثبات پایتخت موظف گردید. اما برای تأمین چنین امری، در جنگ با گلبدین حکمتیار قرار گرفت؛ چون حکمتیار قبلاً آرامش و ثبات پایتخت را نخست با تهدید و سپس با هجوم نیروهای خویش برهم زده بود. هرچند نیروهای حکمتیار در این جنگ که سحرگاه ششم ثور۱۳۷۱ به وقوع پیوست، از شهر کابل بیرون رانده شدند و مراسم رسمی انتقال قدرت به حکومت مجاهدین به روز هشتم ثور در پایتخت تدویر یافت؛ اما احمدشاه مسعود در طول دوام دولت مجاهدین در کابل که چهار سال و پنج ماه را در بر گرفت، درگیر جنگ تحمیلی فرسایشی گردید؛ جنگی که ریشههای آن در دخالت از بیرون بهخصوص دخالت پاکستان نهفته بود.
سقوط رژیم حزب دموکراتیک خلق بهدست احمدشاه مسعود، برای استخبارات نظامی ارتش پاکستان (آی اس آی) که گلبدین حکمتیار را در رهبری دولت مجاهدین مد نظر داشت، غیرقابل تحمل محسوب میشد. از اینرو آی اس آی در عقب جنگی حکمتیار قرار گرفت و او را تا زمانی که با گروه طالبان تعویض کرد، در بیثباتسازی پایتخت و تضعیف دولت مجاهدین یاری رساند.
موانع و دشواریهای احمدشاه مسعود در سالهای دفاع از پایتخت و دولت مجاهدین، تنها جنگ با نیروهای حکمتیار نبود. در حالی که بسیاری از احزاب مجاهدین در دولت و قدرت سیاسی مشارکت داشتند، اما در دفاع از دولت و کابل احساس مسوولیت نمیکردند. حمله حکمتیار به کابل، دوام جنگ و موشکباران او، نظم و ثبات دولتی را در پایتخت مختل کرد و پیامد بسیار منفی و ناگواری را در تمام عرصههای زندهگی مردم و حاکمیت بهجا گذاشت.
احمدشاه مسعود در سالهای جنگ حکمتیار علیه کابل و دولت مجاهدین بارها تلاش کرد تا از راه مذاکره و تفاهم او را از تداوم جنگ باز دارد. مسعود در جوزای ۱۳۷۱ به منطقه تحت کنترول نیروهای حکمتیار در شرق کابل رفت و با او معاهده صلح و ختم جنگ را امضا کرد. بر اساس این معاهده که حکمتیار وجود نیروهای عبدالرشید دوستم را به عنوان ملیشههای گلمجم عامل جنگ میدانست، دولت و وزارت دفاع به بازگرداندن این نیروها به شمال کشور پرداخت، ولی حکمتیار خواستار عقب رفتن نیروهای مسعود از کابل شد.
احمدشاه مسعود برکناری خود را از وزارت دفاع در دهم ثور ۱۳۷۲ به منظور استقرار صلح توسط رهبران احزاب مجاهدین در جلالآباد پذیرفت. در حالی که او یک سال قبل، از این رهبران خواسته بود تا برای تسلیمگیری قدرت از رژیم حزب دموکراتیک خلق، به تشکیل حکومت بپردازند. اما کنار رفتن او از وزارت دفاع نه تنها موجب قناعت گلبدین حکمتیار در پایان دادن به جنگ علیه کابل نگردید، بلکه رهبر حزب اسلامی در ۱۱ جدی همین سال و این بار در کنار نیروهای جنرال عبدالرشید دوستم، جنگ خونین و ویرانگری را در پایتخت بهراه انداخت.
رهبریِ مقاومت ملی علیه حاکمیت طالبان، سلطه تروریسم و تجاوز پاکستان
احمدشاه مسعود همانگونه که در سه سال حاکمیت مجاهدین بهخاطر تحقق صلح و ثبات در افغانستان به هر صدایی در این جهت لبیک گفت و با هر گامی در این مسیر همراه شد، از نخستین ادعا و فریاد طالبان در پایان دادن به جنگ و استقرار صلح نیز استقبال کرد. او حرکت طالبان را که با شعار صلحخواهی و تحقق امنیت از جنوب کشور و از قندهار سر برآورد، مورد تشویق و حمایت قرار داد. مسعود برای رسیدن به صلح، به گونهیی شگفتآور بدون سپاه و لشکر در ۲۲ دلو ۱۳۷۳ به پیشواز طالبان به میدانشهر رفت. اما طالبان که یک گروه جاهل و وابسته به بیگانه بودند و نه برای صلح بلکه برای ایجاد حاکمیت جهل و بیداد و نابودی استقلال و هویت ملی افغانستان مأموریت داشتند، راه جنگ را برگزیدند. احمدشاه مسعود که در سه سال گذشته برای دفاع از استقلال و حاکمیت ملی کشورش در برابر حملات و جنگهای خونین حکمتیار علیه کابل و دولت مجاهدین و در مقابل دسایس و توطیههای گوناگون ایستاده بود، این بار در برابر نیروی جهل و وحشت طالبی نیز ایستاد. مسعود هژده ماه و دوازده روز (از ۲۱ حوت ۱۳۷۳ تا ۵ میزان ۱۳۷۵) نیروی طالبان را در پشت دروازههای پایتخت نگه داشت و در این مدت، سختترین و خونینترین حملات آنها را در تصرف کابل دفع کرد. او چند بار برای جلوگیری از سقوط هرات و ولایات غربی کشور، صدها تن نیروی خود را از مرکز به شیندند و هرات اعزام داشت و تا میزان ۱۳۷۴، مانع سقوط آن مناطق به دست طالبان شد.
طالبان بعد از تسلط بر هرات و ولایات غربی، با دریافت امکانات هنگفت مالی، لوژستیکی و نظامی از سوی آی.اس.آی و ممالک عربی نفتخیز خلیج فارس، در مشارکت با صدها تن جنگجوی مدارس پاکستان و داوطلبان دیگر خارجی، با تصرف ولایات شرقی در میزان ۱۳۷۵ به کابل پایتخت کشور دست یافتند. احمدشاه مسعود یک روز قبل از ورود طالبان به شهر کابل در پنجم میزان ۱۳۷۵ در حالی نیروهای خود را از پایتخت به سوی شمال عقب برد که یک روز تأخیر هم در این عقبنشینی، پیامد بسیار خونین و غمانگیزی را هم برای مردم پایتخت و هم برای آن نیروها در قبال داشت. طالبان و جنگجویان خارجی که از سه استقامت جنوب، شرق و غرب کابل در حال هجوم به شهر بودند، با بستن راه شمال شهر بهآسانی نیروهای مدافع را در محاصره کامل قرار میدادند. در چنین حالتی یک جنگ خونین و مرگبار کوچه به کوچه و خانه به خانه در شهر با آیندهیی غیر قابل پیشبینی برای نیروهای مدافع پایتخت واقع میشد. در حالی که برای احمدشاه مسعود تداوم مقاومت در برابر سلطه طالبان و تجاوز پاکستان، از اهمیت و اولویت برخوردار بود و درگیری نیروهای او در داخل شهر محاصرهشده از سوی دشمن، ضربه جبرانناپذیری به آینده مقاومت وارد میکرد.
احمدشاه مسعود بعد از ترک پایتخت، هزاران تن از نیروهای خود را داخل وادی پنجشیر ساخت و مدخل دره را با قسمتی از سرک غرض جلوگیری از ورود نیروهای طالبان، منفجر نمود. او بستن دهانه پنجشیر را به صورت موقت از یکسو غرض تنظیم و سازماندهی دوباره نیروهای خود و از سوی دیگر به منظور ایجاد زمان و فرصت برای مردم پایتخت و شمال پایتخت در شناخت بهتر طالبان ضروری تلقی کرد. در حالی که مسعود موفق به سازماندهی مجدد نیروها غرض تداوم مقاومت گردید، مردم در کابل و شمال کابل با طالبان نه به عنوان نیروی آورنده امنیت و ثبات، بلکه به نیروی وحشی و سرکوبگر ضد فرهنگ و مدنیت که توسط صدها تن از افراد جنگجوی پاکستانی و عرب همراهی میشدند، روبهرو گردیدند. احمدشاه مسعود نیروهای طالبان را دوهفته بعد در یک حمله سریع از دهانه پنجشیر و سالنگ تا دامنههای کوتل خیرخانه درهم شکست و اولین بار دهها نفر از جنگجویان خارجی را که بیشترشان پاکستانی بودند، به اسارت درآورد. او سپس در ۱۹ میزان ۱۳۷۵ با عبدالکریم خلیلی رهبر حزب وحدت و عبدالرشید دوستم در شهرک خنجان شمال سالنگ، معاهده تشکیل ایتلاف نظامی «شورای عالی دفاع از وطن»را امضا کرد و با این اقدام، تلاش جنرال نصیرالله بابر وزیر داخله پاکستان و سران آی.اس.آی را در جلب حمایت و همکاری دوستم با طالبان، ناکام ساخت. با گذشت هر روز از حاکمیت طالبان که وحشت و بیداد آنها علیه مردم بیشتر، وابستهگی آنها به بیگانه آشکارتر، تعداد جنگجویان متجاوز پاکستانی و خارجی در میانشان افزونتر و سلطه تروریسم بینالمللی القاعده در حاکمیت آنها عمیقتر و گستردهتر میشد، نقش احمدشاه مسعود به عنوان یگانه مرجع و امید مقاومت در راه استقلال و حاکمیت ملی کشور نیز برجستهتر میگردید.
در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ هجری خورشیدی، دوبار لشکر وحشت طالب با سپاهیان اجیر و داوطلب ویرانی از بلاد عرب و عجم به شمال کشور سرازیر شدند. به استثنای وادی پنجشیر و برخی از درهها و دامنههای شمال هندوکش و پامیر، دامن وحشت و ترور را در همه ولایات کشور پهن نمودند. بسیاری از رهبران و فرماندهانی که در این مناطق قرار داشتند و از پایداری و مقاومت دم میزدند، معرکه مبارزه و جنگ را ترک کرده، به بیرون از کشور رفتند؛ اما احمدشاه مسعود در تمام این حالات به تنهایی فریاد مقاومت سر داد و در راه دفاع از دین، آزادی و وطنش، ثابت و استوار باقی ماند.
Comments are closed.