گزارشگر:احمد عمران - ۳۰ سنبله ۱۳۹۲
۱۹۵ روز تا انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۳ باقی مانده و ظاهراً تمام آمادهگیها نیز در این خصوص گرفته شده است. کمیسیونهای انتخابات و شکایات، با چهرههای جدیدی وارد میدان مدیریت انتخابات شدهاند و میخواهند با همه توش و توان، انتخاباتی شفاف و فراگیر را برگزار کنند. احزاب، نهادهای سیاسی و اجتماعی و شخصیتهای مطرح کشور نیز در حال گفتوگو و چانهزنیهای انتخاباتی به هدفِ ایجاد اتحادها و ایتلافهای سیاسی به منظور معرفی چهرههاییاند که میتوانند با اهداف و برنامههایشان هماهنگی نشان دهند.
گرمی بازار انتخابات، یک مسأله است و معرفی نامزدان از درون چنین ایتلافها و اتحادها، چیزی دیگر. هرچند که نزدیک به یک هفته از آغاز رسمی ثبت نامِ نامزدان انتخابات ریاستجمهوری گذشته، ولی تا هنوز کسی رسماً ثبت نام نکرده است. این وضعیت بیانگر دو مسأله میتواند باشد. نخست اینکه برخی از ایتلافها و اتحادهای انتخاباتی، هنوز در میان خود به نتیجه قاطع بر سرِ نامزد واحد نرسیدهاند و گفتوگوها روی این موضوع ادامه دارد. شاید این اتحادها و ایتلافها با کنار رفتن و کنار آمدنِ برخی شخصیتها و افراد با نفوذ، سرانجام در دقیقه نودمِ ثبت نام نامزدان به نتیجه برسند؛ ولی بدون شک چنین نتیجهیی آسیبها و زیانهایی خواهد داشت و وزن انتخاباتیِ این گونه اتحادها را کاهش خواهد بخشید. دوم اینکه برخی از شخصیتها و احزاب سیاسی، منتظر فرصتاند که ببینند کیها وارد میدان میشوند تا اینکه تصمیم خود به رفتن و یا نرفتن به سمت انتخابات را نهایی کنند. اینگونه احزاب و شخصیتها با توجه به تجربه دو انتخابات گذشته، شاید به این نتیجه رسیده باشند که اعلام تصمیم عجولانه در انتخابات، ممکن است به هدر رفتنِ وقت و امکاناتشان منجر شود و سرانجام نیز نتیجه دلخواه را بهدست نیاورند.
از سوی دیگر، برخورد احزاب و شخصیتهای سیاسی با مساله انتخابات آینده، نشان میدهد که تجربه انتخابات در کشور نسبت به سالهای گذشته تفاوتهایی را ایجاد کرده است. در گذشته اگر افراد به تنهـایی وارد کارزار انتخابات میشدند، ولی این بار فکر میکنند با چنین رویکردی نمیتوانند در انتخابات نقش برجستهیی داشته باشند و به همین دلیل، کنار آمدن و اتحاد با دیگر نامزدان را به نفع خود تشخیص دادهاند. بدون شک چنین رویکردی میتواند نشانه خوبِ نهادینه شدنِ فرهنگ انتخابات در کشور به شمار رود که به هر تقدیر برای آینده انتخابات مفید است. اما چند نکته در مورد انتخابات پیش رو قابل تأمل است که باید اشارههایی هرچند گذرا به آنها صورت گیرد.
نخست اینکه با شروع کار رسمی کمیسیون شکایات انتخاباتی، اعضای آن در یک نشست خبری، از پُرچالش بودنِ روند برگزاری انتخاباتِ سال آینده خبر دادند. به گفته این کمیسیون، زورگویی از چالشهای اصلی در انتخابات آینده خواهد بود. بحث زورگویی و تأثیرات آن بر روند انتخابات، موضوعی پوشیده و پنهانی نیست. در دو انتخابات گذشته ریاستجمهوری، شهروندان کشور نتایج خفتبار و خطرناکِ زورگویی در روند انتخابات را به چشم سر شاهد بودند و حتا مشخص بود که زورگویی از جانب کدام گروه اعمال میشود. در این دور انتخابات نیز این مسأله میتواند نگرانیهایی را به بار آورد و اگر کمیسیونها و ناظران انتخاباتی نتوانند از حالا تمهیداتِ لازم را در جهت جلوگیری از این پدیده شوم روی دست بگیرند، بدون تردید نتیجه انتخابات چیزی نخواهد بود که بتواند قناعت اکثریتِ مردم افغانستان را فراهم کند.
دوم اینکه انتخابات سال آینده واقعاً باید بتواند یک تغییر اساسی را در روند سیاسی کشور رقم بزند. زیرا مردم افغانستان از آنچه که در دوازده سال گذشته اتفاق افتاده، بهشدت ناراضیاند و انتظار تحولات و تغییرات بنیـادی را دارند؛ تغییرات و تحولاتی که از متن مطالبات و خواستهای اکثریت مردم افغانستان بیرون آمده باشد. این مطالبات و خواستها نیز مشخصاند و نباید آنها را چنان آرمانی پنداشت که هیچ حکومتی از عهده اجرای آنها بیرون آمده نمیتواند. مردم افغانستان خلافِ مردم بسیاری از کشورهای جهان، مطالبات و خواستهای آنچنانی و گستردهیی ندارند که برآورده ساختن آنها به سرمایهها و هزینههای هنگفت نیاز داشته باشد. مردم افغانستان طی سی سال بحران در کشور، مردمی قانع و بردبار بار آمدهاند و اکثراً نیز از همین مناعت طبع و قناعت مردم، برخی سیاستمداران سوءاستفاده کردهاند.
سوم اینکه انتخابات آینده باید در محور برنامهها و طرحهای انتخاباتی شکل بگیرد. دیگر مردم افغانستان از کلیگوییها و برنامههای آنچنانی و آرمانی خسته شدهاند. برای رسیدن به چنین هدفی، آن گروه و اتحاد انتخاباتی شانس برنده شدن در انتخابات را خواهد داشت که آجندای ملی داشته باشد. آجندای ملی به معنای همان چتر بزرگی که بتواند خواستهها و مطالبات اکثریت جامعه را در خود جای دهد و هیـچ فرد و گروهی فکر نکند که از دایره مناسباتِ قدرت کنار گذاشته شده است. اما این سهم و حضور نیز نباید سمبولیک باشد، آنگونه که در دوازده سال گذشته بود. از درون آجندای ملی، باید راهکارهای مشخص انتخاباتی ساخته شود؛ منشوری که نشان دهد دولت بعدی با مسایل حاد و اساسی جامعه، چهگونه میخواهد برخورد کند، اولویتها چیست؟ و کدام مشکلات در صدر برنامهها میتوانند وجود داشته باشند.
مشکل دولت آقای کرزی در دوازده سال گذشته، همین مشکلِ بیبرنامهگی و نداشتن نقشه راه بود. آقای کرزی هیچ برنامهیی برای پاسخ دادن به مطالبات اصلیِ جامعه نداشت. او به گونه اللهبختکی حکومت کرد و نتیجه هم همین شد که ما حالا با یک جامعه سردرگم و پُر از مشکلات روبهرو هستیم. آقای کرزی نمیدانست که برای مشکل بیکاری، فقر و بیسرپناهیِ مردم چه باید کرد. او نمیدانست که چهگونه باید ارتش و نیروهای پولیس را تقویت کند. او هیچ برنامه عملییی برای زدودن پدیده فساد اداری در دست اجرا نگرفت. و اینها همان خواستهها و مطالبات مردم بودند. میگویند از لقمان حکیم پرسیدند ادب از که آموختی. گفت از بیادبان. حالا هم برنده انتخابات آینده کسی خواهد بود که از دولت آقای کرزی بیاموزد و خلاف آن عمل کند، تا جامعه به صلح، امنیت و رفاه برسد.
Comments are closed.