آیا می‌توان از نگاه شرقی و غربی سخن گفت؟

گزارشگر:لادن رهبری - ۰۵ میزان ۱۳۹۲

بخش نخست

انسان‌شناسی تصویری بر این باور بنیادین استوار است که نمودهای دیداریِ فرهنگ را می‌توان در نشانه‌ها و نمادهای قابل مشاهده در مناسک، رفتارهای کالبدی، دستاوردهای مادی – محیطی و … مشاهده کرد. انسان‌شناسی تصویری می‌کوشد با ثبتِ این نمودهای دیداری فرهنگی در فلم و عکس، هم امکان ثبت و نمایش و هم امکان بازتحلیلِ این داده‌ها را برای خود مهیا کند. تحلیل رویدادهایی مانند مراسم قربانی یا رقص و سایر مناسکِ دسته‌جمعی بدون استفاده از روش‌های انسان‌شناسی تصویری، بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا در این رویدادها که عناصر بسیاری به صورت دسته‌جمعی به حرکت درمی‌آیند، حافظۀ انسانی و یادداشت‌برداری به‌کلی نارسا و ناکافی است. ضمن این‌که امکان بازخوانی و تحلیلِ دوبارۀ یافته‌ها را به پژوهش‌گر نمی‌دهد.

ریشه‌های انسان‌شناسی تصویری را از لحاظ تاریخی می‌توان در پیش فرض‌های اثبات‌گرایان یافت که معتقد بودند هرگونه واقعیتِ عینی قابل مشاهده است. رابطۀ آشکاری در میان این فرضیۀ اثبات گرایان که فرهنگ عینی و مشاهده‌پذیر است و اعتقاد به بی‌طرفی، شفافیت و عینی بودن تکنالوژی‌های سمعی و بصری وجود دارد. از یک دیدگاه اثبات‌گرایانه حقیقت را می‌توان از طریق فلم و عکس‌برداری بدون ایجاد محدودیت‌های آگاهی بشری به ثبت رساند. عکس‌ها و فلم‌ها فراهم‌کنندۀ اسناد غیر قابلِ تردید و منبع داده‌های بسیار مستندی هستند.
بسیاری از اندیشمندان معاصر بر واقعیت فرهنگی به مثابۀ یک برساختۀ اجتماعی تأکید می‌کنند. بدین معنا که هر تصویر مدلی است فرهنگی که خوانشِ آن بیش از هر متنی می‌تواند در کوتاه‌ترین مدت، داده‌های بسیاری را به بیننده منتقل کند و واقعیت‌های اجتماعی را به شکلی بی‌واسطه به تصویر بکشد.
برخی اندیشمندان معتقدند که تصاویرتولید شده و برداشت‌های ایجاد شده به شکل فلم و عکس توسط مردم‌شناسان از دو فرهنگ متفاوت ریشه می‌گیرند. فرهنگ افرادی که پشت دوربین هستند و به عکس و فلم‌برداری می‌پردازند و فرهنگ افرادی که موضوع عکس و فلم‌برداری هستند. اما پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود، این است که: آیا برداشت هر بینندۀ یک تصویر با برداشت بیننده‌گان دیگر یک‌سان است؟
بسیاری بر این عقیده‌اند که خوانش تصاویر در افراد گوناگون متفاوت است و خصوصیات فردی و فرهنگ بیننده‌گان تعیین کنندۀ نوع برداشت آنان از تصاویر است. بنا بر این عقیدۀ تصویر بسته به فرد بیننده و نگاهی که به آن دارد، قابلیت تفسیرپذیری دارد. این دیدگاه در پیشرفته‌ترین شکل خود، اعتقاد به این مسأله دارد که چشم خام وجود ندارد و هر چشمی لزوماً چیزی را در تصویر می‌بیند که چشمان دیگر نمی‌بینند. ضمن این که انتخاب تصاویر از سوی فردی که در حال برداشت تصاویر است نیز بر مبنای یک برداشت اولیه صورت می‌گیرد؛ این‌که یک تصویر از کدام زاویه برداشته شود، می‌تواند در برداشت‌های آتی تعیین‌کننده باشد.
این دیدگاه‌های مبنی بر تفاوت برداشت‌های فردی و فرهنگی از تصاویر، ریشه در سنت روان‌شناختی داشت و در ابتدای قرن بیستم مطرح شد. انسان‌شناسان آزمون هایی را با توجه به تفاوت برداشت های بصری افراد از تصاویر مختلف طراحی کردند. نمونه‌یی از این آزمون ها، آزمون دریافت موضوع (TAT) است. این آزمون به این ترتیب است که تصاویر یک‌سانی به افراد مختلف نشان داده می شود و از آنان خواسته می‌شود که توصیف و تفسیری از آن چه می‌بینند ارایه دهند. نتایج این آزمون نشان داده است که چه‌گونه افراد موضوع ثابتی را به گونه‌های بی‌شماری توصیف و تفسیر می‌کنند.
نمونۀ جدیدترِ این آزمون‌ها آزمونی است که ریچارد نیسبت طراحی کرده است و شرحِ آن را در کتاب خود تحت عنوان «جغرافیای ذهن» آورده است. وی در آزمون خود از افراد مورد آزمایشش که عموماً متشکل از دانشجویان دانشگاه‌های میشیگان و کیوتو هستند، می‌خواهد که فلم‌هایی را تماشا کنند. این فلم‌ها با موضوعات مختلف هستند؛ یکی از آن‌ها صحنه‌هایی را از اعماق دریا و موجودات دریایی نشان می‌داد. برای نمونه یکی از این تصاویر، تمرکز خود را بر یک ماهی خاص در کنار ماهی‌ها و موجودات دریایی دیگر قرار می‌دهد. از دانشجویان خواسته می‌شود که مشاهدات خود را توصیف و تحلیل کنند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.