احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۵ میزان ۱۳۹۲
هر روز که به پایان زمانِ ثبت نامِ نامزدان انتخابات ریاستجمهوری نزدیکتر میشویم و میبینیم که هنوز فقط یک نفر ثبت نام کرده، پرسشهای مختلفی ذهنمان را به خود مشغول میدارد.
بیشتر از ده روز زمان گذشته و گمان برده میشد که با توجه به تجربه و امکاناتی که وجود دارد، نامزدان مطرح انتخابات چهره مینمایند و از ورای ابرها سر میکشند. طنز قضیه این است که نشود فراخوان رییسجمهوری مبنی بر اجماع بر سر چند نامزد مشخص، تحقق یافته باشد و این چند نامزد حالا در وجود یک نامزد که خطر کرده و نخستین ثبتنامکننده برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شده، خلاصه شده باشد. اما اگر از جنبه طنزآمیز قضیه بگذریم، پرسشی که ذهن را میآزارد این است که نامزدی که مردم در انتظار او هستند، کیست و چه زمانی خود را نشان خواهد داد. زیرا نامزدهایی که آنها در انتظار مردم هستند، ممکن است زیاد باشند؛ ولی آن کسی را که مردم انتظارش را میکشند و باورر دارند که سکاندار نجات کشتی شکسته افغانستان خواهد شد، تنها میتواند یک تن باشد. حالا این که این یک تن که در نتیجه انتخابات مشخص میشود کیست، بماند برای زمان پس از انتخابات؛ ولی سخن اصلی در این یادداشت این است که چرا پس از گذشت این همه روز، چهره شناختهشده برنخاسته و نرفته است که در کمیسیون انتخابات ثبتنام کند.
گاهی که از شیشه تلویزیونها کمیسیون انتخابات را نشان میدهند، با دیدن کارمندانی که چشم به دروازه دوختهاند و در انتظار ورود ثبتنامکنندهگانِ انتخابات ریاستجمهوری نشستهاند، بهراستی ناراحت میشوم. دستها زیر الاشه و چشمها به سمت نامعلومی دوخته شده. مثل اینکه کارمندان کمیسیون انتخابات نیز از وضع بهوجود آمده، زیاد راضی نیستند و اینقدر بیکاری را هم دوست ندارند. اما دو نکته را در اینجا میخواهم به عنوان دلایل اصلییی که هنوز نامزدان ریاستجمهوری موفق به ثبت نام نشدهاند، برجسته کنم.
نکته اول این است که هنوز در افغانستان فرهنگ سیاسی به اندازه کافی نهادینه نشده و انتخابات به جای اینکه یک حرکت کلانِ ملی تلقی شود، در بازیهای گروهی و قومی خلاصه میگردد. این فرهنگ را متأسفانه ده سال پیش رییسجمهوری فعلی کشور که نسبت به احزاب سیاسی خصومتی قلبی دارد، اساس گذاشت و از همان زمان بهجای مشارکت گروهها و احزاب در تعیین سرنوشت سیاسی کشور، میبینیم که معاملهگری ویژهگی اصلی انتخابات شده است. شخصیتها و احزاب سیاسی کشور که از مدتها پیش باید مشکلات فعلی را در نظر میداشتند و در فرصتهای زیادی که در اختیار داشتند، برای حل آنها چارهاندیشی میکردند؛ حالا در بحبوحه جنجالهای انتخاباتی و رفتن به سوی ثبتنام، میخواهند سخنانی را که به یکدیگر نگفته بودند، بگویند و اعتراضاتی را که در دل داشتند، بر زبان آورند. آیا نخبهگان کشور نمیدانستند که موارد اختلافی چیست که با نزدیک شدنِ انتخابات تبارز مییابند و باید پیش از اینها حل میشدند؟
مدتها پیش از انتخابات، وقتی احزاب و جریانهای سیاسی شکل میگرفتند، چنین به نظر میرسید که قول و قرارها انجام شده و حالا طرحی واحد راهگشای مشکلات آینده خواهد بود. سیاستمردان کشور وقتی که هنوز مسایل حاد نشده، چنان گرموصمیمانه یکدیگر را در آغوش میگیرند و چنان سخنان شیرین میزنند که این توهم را بهوجود میآورند که این بار تجربه سالهای پیش تکرار نخواهد شد. ولی وقتی زمان عمل و تصمیمگیریهای کلان میرسد، آنگاه مشخص میشود که هنوز موارد اختلافیِ فراوانی وجود داشته که که بر سر آنها توافق انجام نشده است. آنگاه کنار رفتنها آغاز میشود و مردم با حیرت و تعجب به این رویدادها نگاه میکنند که نخبهگان جامعه آنها مشغول گشودنِ کدام گرههای کور مشکلات کشور اند.
وقتی سیاسیون کشور نمیتوانند بر سر مسایل مهم کشوری با یکدیگر کنار بیایند، آنگاه از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟ وقتی سیاستمردان کشور به یکدیگر در دقیقه نودم پشت میکنند، آنگاه از دکاندار محل که ما را فریب میدهد، چه انتظاری میتوان داشت؟
وقتی احزاب سیاسییی که حالا بر سر انتخابات با یکدیگر چانه میزنند، اعلام حضور کردند، در میان مردم امیدهای تازهیی نسبت به آینده بهوجود آمد. این بار مردم فکر میکردند که اشتباهات گذشته تکرار نخواهد شد و نخبهگان سیاسی با درک حساسیتهای کشور، به طرحی تازه و مطمین دست یافتهاند. اما چنین نشد و میبینیم که بازهم همان مشکلات گذشته وجود دارد و بده و بستانها در همان سطوح قبلی همچنان مطرح است. این مسایل دقیقاً ناشی از نوع برخورد سطحینگرانه نسبت به مسایل عمده کشور است که هنوز سیاستمردان کشور آنها را چندان رصد نکردهاند.
و اما مساله دوم این است که هنوز شخصیتهای کلان کشور، طرحی جامع و فراگیر را در مورد آینده سیاسی کشور نه در ذهن و نه در روی کاغذ دارند. جنجالهای روزهای گذشته نشان داد که تمامِ حزب تشکیل دادنها و توافقات چنان کلی بوده است که سازندهگان آنها نیز نمیدانستند که از یکدیگر چه میخواهند و چه انتظاری دارند. متأسفانه این وضعیت زیاد هم دور از انتظار نمینمود؛ چون این وضعیت حتا بیرون از کنترول سیاستمردان کشور است. این وضعیت عمدتاً ناشی از فضای پیچیده کشورهای در حال گذار است؛ کشورهایی که هنوز با گذشته خود نتوانستهاند بهدرستی تسویهحساب کنند و همچنان مسایل درشت و کوچک قومی، فرهنگی و زبانی بهشدت حرکتهای کلان سیاسی را تحتالشعاع قرار میدهند.
آنچه که در روزهای اخیر بر سر بده و بستانهای انتخاباتی به مشاهده رسید، ناشی از همین ویژهگی جامعه کلافه شده و سردرگم افغانستان است؛ جامعهیی که نه خواصِ آن و نه مردم عادی میدانند که واقعاً چه مشکلاتی در کشور وجود دارند و چهگونه میشود به راهحلهای قانعکننده که منافع تمام جریانها و گروهها در آن ها لحاظ شده باشند، دست پیدا کرد. این وضعیت بدون شک وضعیتِ مناسبی نیست و میتواند آسیبهای بزرگی را رقم بزند. از جمله اینکه بیاعتمادی میان اعضای جامعه را افزایش دهد و تنشهای نیمهجان را دوباره به نفع ارزشهای غیردموکراتیک و ساماننیافته مصادره کند. مردم از کسانی که انتظار داشتند، گلایه هم دارند. مردم میپرسند که چرا نخبهگان و بزرگان جامعه نتوانستند راهکارهای مناسبی برای حل مشکلات کشور جستوجو کنند که امروز با چنین فضای نفسگیر و پیچیدهیی روبهرو نباشند.
Comments are closed.