احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران - ۱۳ میزان ۱۳۹۲
روزها از رهایی ملا عبدالغنی برادر فرد شمارهدومِ تشکیلات طالبان از زندان پاکستان سپری میشود و حرفهای ضدونقیضی پس از رهایی او همواره مطرح بوده است.
بهتازهگی برخی رسانههای پاکستان از انتقال ملا برادر به شهر پیشاورِ این کشور به هدف گفتوگو با برخی نمایندهگان طالبان خبر دادهاند؛ ولی همزمان گزارشهایی منتشر شده که شخصاً ملا برادر چنین ادعاهایی را رد کرده است.
هرچند برخیها مدعیاند که سازمانهای استخباراتی پاکستان، مأموریت ملا برادر را برای مذاکره با حلقه رهبری گروه طالبان تأیید میکنند؛ ولی در عین حال برخی دیگر از بیخبری این سازمانها خبر میدهند.
در اینکه رهایی ملا برادر در هالهیی از ابهام صورت گرفته، هیچ جای تردید نیست. پاکستان نه تنها از مأموریت ملا برادر خبر دارد؛ بل در برنامهریزی و اجرای این مأموریت نیز نقش داشته است. شاید مقامهای دولت افغانستان ادعا کنند که ملا برادر را آنها از زندان پاکستان رها کردهاند؛ اما واقعیت امر این است که هیچ یک از نهادها و مقامهای کشور با ملا برادر نه تماس داشتهاند و نه میدانند که او در کجا بهسر میبرد. علیالظاهر رهایی ملا برادر با تأکید مقامهای کشور و بهویژه آقای کرزی صورت گرفته؛ ولی پاکستان نیز آنقدر در سیاست ناشی نیست که آب را نادیده، موزه را از پا بیرون کند.
رهایی ملا برادر، عملاً شکست سیاستهای ارگ را در امر مصالحه و گفتوگو با مخالفان مسلح نشان داد. ارگنشینان که در آستانه برگزاری انتخابات، امضای توافقنامه امنیتی با امریکا و خروج سربازان ناتو از کشور میخواستند تسلط خود بر او ضاع را به رخ همهگان و بهویژه متحدان بینالمللی افغانستان بکشند، با طرح رهایی افراد طالبان از زندانهای پاکستان نشان دادند که چنان در سیاست ناشی و کمتجربهاند که حتا از درکِ سادهترین معادلات سیاسی هم عاجز ماندهاند. چهگونه آقای کرزی باور کرده است که رهایی طالبان میتواند ضامن برقراری صلح و امنیت در افغانستان باشد؟
دستکم از آغازِ برنامه رهایی طالبان، نزدیک به چهل تن از آنها از زندانهای پاکستان آزاد شدهاند؛ ولی آزادی این افراد همان بوده است و پیوستن دوبارهشان به صفوف طالبان همان. حتا یک نشانه کوچک هم مبنی بر اینکه یکی از این افراد از گذشته خود اظهار ندامت کرده باشد و یا برای کمک به روند صلح ابراز آمادهگی، در دست نیست. این مسأله بهصراحت نشانگر این واقعیت است که آقای کرزی طرحی را دنبال میکند که یا نسبت به نتایج آن ناآگاه است و یا میداند و خود را به نافهمی زده است. زیرا این احتمال هم وجود دارد که شخصاً آقای کرزی بخشی از یک توطیه کلان برای بیثباتی افغانستان باشد. اگر این موضوع درست نیست و سخنگویان آقای کرزی آن را رد میکنند، پس همان موضوع اول که بیخبری آقای کرزی نسبت به اقدامات خودش است، میتواند صحت داشته باشد؛ چرا که این معادله به هیچ صورت نمیتواند به یک نتیجه سوم منجر شود.
موضوع قابل مکث در خصوص ملا برادر به عنوان فرد شمارهدوم طالبان، رابطه او با استخبارات پاکستان است. برخیها باور دارند که ملا برادر در دوران زندان عملاً از سوی پاکستانیها چنان شکنجههای جسمی و روانی را متحمل شده که دیگر نمیتواند فردی سالم به شمار رود. ولی برخی دیگر از آگاهان با رد این نظر معتقد اند که ملا برادر در دوران زندان به مهره استخبارات پاکستان تبدیل شده است.
هرچند گروه طالبان به عنوان بخشی از سیاست هژمونی پاکستان بر منطقه تلقی میشود؛ ولی شاید برخی افراد آن از روابط آنچنانی با استخبارات این کشور برخوردار نبوده باشند. در مورد ملا برادر این حدسوگمان وجود داشت که او عمدتاً میخواهد فردی مستقل و دارای استقلال رای باقی بماند. اما پرسش اساسی اینجاست که آیا در سالهای اسارت همچنان در این موضع باقی مانده است. زیرا اگر استقلال رای و نظر ملا برادر صحت میداشت، حداقل مقامهای کشور میدانستند که او در کجاست و چه فعالیتهایی را پس از رهایی انجام میدهد.
بیخبری مقامهای کشور نسبت به فعالیتها و محل سکونت ملا برادر پس از رهایی، میتواند حدس دوم را در مورد او تقویت کند که احتمالاً رهایی او پیش از آنکه برنامه دولت افغانستان بوده باشد، برنامه استخبارات پاکستان بوده است. برای چنین برداشتی، میتوان استدلالهای چندی را مطرح کرد، از آن جمله اینکه استخبارات پاکستان به هیچ وجه نمیخواهد نفوذ و سیطره خود را نسبت به طالبان بهآسانی به گروه و یا کشور دیگری واگذار کند. برگ برنده استخبارات پاکستان در جنگ منطقه و تروریسم، همین نفوذ و سیطره بوده است. اگر استخبارات پاکستان برای خود عملاً بدیلتراشی کند، آنگاه از تمام معادله بهآسانی قابل حذف است و سیاستمداران پاکستانی بر این نکته بهخوبی وقوف دارند.
سیاستمداران پاکستانی حملات گاه و بیگاه طالبان را بر مناطقی از کشورِ خود تحمل میکنند، ولی واگذاری قیمومیت طالبان را به آقای کرزی و یا شورای صلح تحمل نخواهند کرد. از جانب دیگر، پاکستان در گفتوگوهای خود با جامعه جهانی، از همین برگ برنده استفاده میکند و به همین دلیل است که میبینیم جامعه جهانی همواره بر نقش تعیینکننده پاکستان در معادلات سیاسی منطقه تأکید دارد. آیا پاکستان حاضر میشود چنین موقعیتی را با رهایی چند عضو طالبان هرچند در میان آنها فردی به بلندپایهگی ملا برادر باشد، از دست بدهد؟!… با اندکی تأمل میبینیم که پاسخ منفی است. پس میتوان نتیجه گرفت که دولتمردان کشور در این طرح نیز در دام نقشههای پاکستان افتادهاند و اگر تعمدی در این بازی نداشتهاند، میتوان گفت که سادهانگاری آنها در مسایل سیاسی سبب به وجود آمدن چنین وضعیتی شده است.
ملا برادر زمانی که به زندان رفت، دیگر به مهرهیی سوخته تبدیل شد و حتا گروه طالبان حمایت خود را از او دریغ داشت. حالا چهگونه رهبری طالبان که حساسیتهای ویژهیی نسبت به وضعیت از خود نشان میدهد، ممکن است با یک مهره سوخته دوباره وارد تعامل شده باشد.
سیاست صلح دولت افغانستان از کممایهگی عمیق رنج میبرد و نیاز به بازنگری جدی و اساسی دارد. حتا اعضا و رهبری فعلی آن، دیگر نمیتوانند در گفتمان صلح محلی از اعراب داشته باشند و پیش از اینکه رسوای عاموخاص شوند، بهتر است از وظایف خود کنارهگیری کنند.
Comments are closed.