احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
نویسنده:احمدولی مسعود - ۲۱ میزان ۱۳۹۸
نه فرصتطلب هستم، نه پوپولیست، نه حریصِ قدرت و نه هم گدای ثروت. خدا را شکرگزارم که احساس دارم، ارزشها را میشناسم، اصول و چارچوبهای اخلاقی را در سیاست مراعات مینمایم و اگر فکرِ خیر و قصد خدمت نباشد، هیچ انگیزهیی برای سیاست ندارم. طی مدتِ ۱۸ سال بیرون از اریکۀ قدرت و ثروت هرآنچه در توان داشتم، بدون هیچ چشمداشتی در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به کار بردم و هرکه آهنگِ خدمت کرد، برایش دست دادم.
در کارزار انتخابات با مشورۀ فرهیختهگانِ سیاست و وعدۀ چهرههای جهاد و مقاومت و نزدیکان آمرصاحب شهید که سالها از آنان به گونهیی پشتیبانی کردم، وارد میدان شدم. هرچند به قول بیشترِ آنان مطمئن نبودم و به وعدۀشان دل نبسته بودم، اما تصورم این بود که هژده سالِ تمام عمریست که آدمی را به پختهگی و مناعت از سودجویی میرساند.
در اوج بحران، تهدیدات چارسو، بیچارهگی مردم و سردرگمی کشور، برای انجام یک رسالتِ عدالتخواهانه وارد پروسۀ انتخابات شدم تا با اعلام یک روایتِ جدید، بگوییم که فقط حقطلب نیستیم بلکه ما نیز صاحب خانۀ مشترکِ افغانستان میباشیم، در اقتدار و تصمیمگیریهای کشوری مشارکتِ عادلانه داشته باشیم، ذهنیت منحط اکثریت و اقلیت، درجه یک و دو را در یک وفاقِ جدید حل کرده باشیم، ثابت کنیم که حوزۀ جهاد و مقاومت در پهلوی دفاع از وطن؛ دیدگاه، برنامه و ظرفیتِ دولتداری نیز دارد. با این روایت جدید، در مسیر تغییر ساختارهای سیاست و قدرت، تغییر فرهنگ سیاسی، انتقال قدرت به نسل جدید و جوانِ کشور طرح نو و میثاقِ پایدار بسته باشیم.
با وجود تمام کمی و کاستیها و نابرابریهای انتخابات، با خود و خدایم تعهد کردم که هرچه نتیجه باشد، حتا برای یک رأی ایستاده خواهم ماند و ریسکها را به جان خواهم خرید؛ اما با اعلام حضور در صحنه و پرچم تغییر تا آخر راه خواهم رفت. به آنچه دلگرم بودم، پاسخ نسل جوان برای تغییر بود که بحثی جداست، اما تغییر قاعدۀ بازی انتخابات اولویتِ فوریمان را تشکیل میداد. بدون زمینهسازی یک انتخاباتِ نسبی شفاف و عادلانه، نتیجهاش همین است که امروز غرقِ بحرانیم. در جهت آمادهسازی یک انتخابات قابل قبول، نزدیک به یکسال تلاشهای فراوان داشتیم. موضعگیریها، نشستها، کنفرانسها، پیشنهادات و حتا هشدار به تحریم و سرانجام در ۲۳ سنبله آخرین اعلامیۀ رسمی شورای کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۳۹۸ را مبنی به تأخیر انتخابات برای ساماندهی و انسجام بهتر انتخابات، به منابع و مراجع ذیربط داخلی و خارجی فرستادیم.
طی اینهمه مدت از غیرقانونی بودن حکومتِ پس از اول جوزا و ایجاد میکانیزم دو گزینۀ سرپرستی حکومت سخن گفتیم، به خیرِ جمهور پیشنهاد دادیم و به صراحت و بارها از بحرانی شدنِ انتخابات تحت اشرافِ رهبری حکومت وحدت ملی هشدار دادیم. از تخلفات مستمر حکومتی، از مهندسی تقلبات، از استفادۀ بیحساب و بیرویۀ امکانات و منابع دولتی و از دهها اعمال نامشروعِ حکومت اطلاع رسانی نمودیم. متأسفانه همۀ تلاشهایمان از جانب حکومت، کمیسیونهای انتخاباتی و جامعۀ جهانی بیپاسخ ماند. افزون بر آن، جمعی از دموکراسیخواهان آماتور، به خصوص در خارج، رها از دغدغۀ کشور و مردم؛ برگزاری حتا «بدترین انتخابات» را عاجل و یگانه گزینۀ مطلوب تبلیغ کردند. این جمع به دور از واقعیتهای داخل، فقط با عینکهای سیاه و سفید، گزینههای خوب و بد، همه را کار فرصتطلبانِ در کمیننشسته به نام صلح با طالبان تصور کرده، از خیر عموم و عارضههای آن گذشته بودند.
ما در برزخ «صلح و انتخابات» با ناباوری کامل، نابرابری کامل و بسیاری «ناآمادهگیهای» دیگر، به خاطر نه گفتن به تروریزم، نه گفتن به گدایان صلح طالبانی، نگرانی از گسست انتخابات و مردمسالاری و به منظور تداوم نظامسازی، تن به انتخاباتی دادیم که پیامدهای ناگوارِ آن برایمان معلوم بود و چند روز قبل از آن، انتظار تأخیرش را داشتیم.
آری، امروز شاهد برآیندِ همان ناسنجیدهگیها در برگزاری «بدترین انتخابات» با پایینترین سطح مشارکت ۱۱٪ از جمع ۹.۵ میلیون رأیدهنده ـ یعنی تحریم، خاینانهترین تخلفات، بالاترین و سیستماتیکترین تقلبات، بُنبست موجود و بحرانِ پیشرو ـ میباشیم. پس از گذشت نزدیک به دو هفته از زمان انتخابات، جدیداً متوجه میشوند که کشور را به خاطر منفعتِ یک شخص چگونه دو دسته تحویل بحران دادند.
انتخابات افغانستان تحت اشرافِ حکومتی که خود محصول تقلبِ دیروز و عامل بحرانهای امروز میباشد، برگزار گردید. تیمهای حکومتی هر روز خود را پیروزِ میدان میخوانند. یک تیم، تیم دیگر را تهدید میکند که هیچ قدرتی نمیتواند او را از قلعۀ قدرت و خانۀ ثروتِ ارگ بیرون کند و تلاش دارد با هزار ترفند، نتایج را به نفع خود برهم زند.
اکنون سوالِ ما همچنان باقیست: آیا بهتر نبود میکانیزمِ جدید ایجاد میگردید، ادارۀ بیطرف، ملی و مستقل به میان میآمد که خود در میدان انتخابات، شریک و ذینفع نمیبود؟ و نظام انتخاباتی عادلانه، قاعدۀ بازی هموار، زمینههای برابر به همۀ کاندیداها و روند انتخابات شفاف ایجاد میکرد؟ این چه منطقی است که «خود کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش باشند»!؟ آنهم به گونۀ غیرقانونی! چگونه ممکن بود در میدانی که فقط در گرو دو تیم حکومتی بود، یک تیم انتخاباتی مردمی فقط با هزینۀ مصوب کمیسیون، بدون امنیت فیزیکی و دیگر هیچ، میتوانست در مقابل تیم ۲۰۰ میلیون دالری با پشتوانۀ هزاران نیروی امنیتی به اضافۀ کمپاینرهای دولتی، والیها، قوماندانان امنیه، حکومات محلی، رقابت عادلانه میکرد و پیروز میدان میگردید؟
با این حال، هرچند سرنوشت سایر نامزدان روشن است، اکنون دیده شود که از بین دو نامزدِ دولتی، کی دستِ کدام یک را بلند میکند و این قهرمان تئاتر انتخابات چگونه روی پرده ظاهر میشود؛ اما پرسش بزرگِ ما این است: آیا واقعاً افغانستان و مردمش برندۀ میدان انتخابات ۱۳۹۸ میباشند یا اینکه به قول روزنامۀ دیپلومات، انتخابات ریاستجمهوری نشانههای جدیِ مرگ دموکراسی در افغانستان است، و یا هم به روایتِ کتاب «چگونه دموکراسی میمیرد»، دموکراسیها بیشتر به وسیلۀ حکومتهایی مردهاند که خود در نتیجۀ انتخابات روی کار آمدهاند؟
مرگِ دموکراسیها بیشتر از درون صندوقهای رأی بیرون میآید تا از طریق «رژۀ تانکها در خیابانها». در افغانستان پس از پنج سال خیانت به الفبای دموکراسی، امروز شاهد حذف و قتلِ آن میباشیم.
برای من طی یک سال اخیر، تجربۀ دورۀ کوتاه کمپاینهای انتخاباتی به پیمانۀ یک عمر آموزنده بود. اینکه مصممتر شوم تا به یاری خدای بزرگ، همراه و همگام با فرهیختهگان آگاه، وطندوست، ارزشمحور و متعهد، در مقابلِ انبوهِ سیاستهای خاینانه و بازیهای ظالمانه ایستاده شویم و در مسیر عدالت برای همه تا آخر بجنگیم.
Comments are closed.