احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۵ عقرب ۱۳۹۲
مولانا فضلالرحمن رهبر جماعت علمای پاکستان و «پدر معنوی طالبان» پس از برگشت از کابل، تازه متوجه اهداف بزرگِ این سفر شده و در مقالهیی که در سایت پشتوی بی.بی.سی به نشر رسیده، برخی از جزییاتِ این سفر را توضیح داده است.
رهبر جماعت اسلامی پاکستان که دو هفته پیش به دعوت رسمی آقای کرزی از راه دبی وارد کابل شـد، سه روز را در قصر ریاستجمهوری مشغول گفتوگوهای «سازنده» با مقامهای کشور و از جمله آقای کرزی بود. در آغاز تلاشهایی صورت گرفت و ظاهراً چنین توافق شده بود که سفر مولانا فضلالرحمن به کابل، از چشم رسانهها پنهان نگه داشته شود. دلیل این موضوع نیز پس از افشای سفر رهبر جماعت اسلامی به کابل، در موضعگیری طالبان خود را نشان داد. گویا رهبران طالبان در جریان این سفر، قرار نداشتند و آقای کرزی تلاش داشته از نفوذ این رهبر مذهبی پاکستانی بر این گروه استفاده کند. طالبان با نشر اعلامیهیی، سفر مولانا فضلالرحمن به کابل را بهشدت نکوهش کردند. حالا به دنبال این جنجالها، رهبر جماعت اسلامی پاکستان، خواسته که از خود رفع اتهام کند و سفر به کابل را پُردستاورد بخواند.
البته مولانا فضلالرحمن پیش از این نیز به دستاوردهای این سفر در گفتوگو با رسانههای پاکستان اشارههایی داشته و تأکید کرده که آنچه را دیپلماسی پاکستان در ظرف دوازده سال بهدست نیاورده، او در طی سه روز سفر به کابل آنها را به دست آورده است. هدف سخنان آنزمان رهبر جماعت اسلامی، عمدتاً متوجه مقامهای پاکستان بود که با شکوگمان این سفر را دنبال کرده بودند. شاید با این اظهارات، مولانا فضلالرحمن خواست به مقامهای کشورش تفهیم کند که او در گفتوگوهای کابل چیزی را نگفته که منافع پاکستان را خدشهدار سازد؛ ولی حالا در مقالهاش میخواهد سوءتفاهم و شکررنجیِ رهبران طالبان را هم رفع کند.
مولانا فضلالرحمن در مقالهاش با قاطعیت از جنگ طالبان دفاع میکند و مینویسد که هدف اصلی سفر به کابل «معنا بخشیدن به قربانی کردنهای طالبان» بوده است. رهبر جماعت اسلامی پاکستان، موجودیت نیروهای خارجی در منطقه را دلیل اصلی تنشهای موجود در افغانستان و سایر کشورهای منطقه توصیف میکند و مینویسد که با خروج نیروهای خارجی، این فرصت بهدست میآید که کشورهای منطقه به مشکلاتشان رسیدهگی کنند.
رهبر جماعت اسلامی از روند صلح هم در این نوشته سخن میگوید، اما مواضع مشخصِ خود و طالبان را میخواهد بازتاب دهد. او به این باور است که «جهان به سمت صلح حرکت میکند» و در منطقه نیز باید صلح حکمفرما شودـ اما صلحی که رهبر جماعت اسلامی پاکستان آن را میفهمد و برای کشورهای منطقه سودبخش میداند.
مولانا فضلالرحمن همان مواضعی را نشان میدهد که نظامیان پاکستان از خود تبارز میدهند. البته آنچه که در میان تفاوت دارد، نوع چیدمان واژهگان و جملههاست. اگر نظامیان پاکستان به کمکِ جنگافزارها و اطلاعات استخباراتی، طالبان را در جنگ با دولت افغانستان کمک میکنند و اگر مقامهای غیرنظامی پاکستان با سلاح دیپلماسی در تقویت مواضع طالبان تلاش میورزند؛ رهبر جماعت اسلامی نیز در پوشش ارزشهای دینی، چنین مأموریتی را انجام میدهد. گویا مثلثِ زر و زور و تزویر با هم یکی شدهاند تا به جنگ طالبان «معنا» ببخشند.
رهبر جماعت اسلامی پاکستان، خلاف ادعاهای مقامهای کشور، نه تنها خواهان برقراری صلح و به رسمیت شناختن واقعیتهای جهان و منطقه نیست؛ بل بر سیاست هژمونی کشورش تأکید دارد. وقتی مولانا فضلالرحمن میگوید که هدف سفرش به کابل، «معنا بخشیدن به قربانیهای طالبان» بوده؛ همسویی آشکارِ خود را با سیاست رهبران پاکستان طی سالهای گذشته نشان میدهد. همواره سیاستهای پاکستان در جهت «معنا بخشی» به گروههایی بوده که در راستای تأمین منافع این کشور جنگیدهاند. از دوران جهاد، پس از آن و حالا هیچ تغییر کیفییی را در سیاستهای منطقهیی پاکستان نمیتوان مشاهده کرد.
پاکستان در حالی از مجاری مختلف، سیاست هژمونی خود را ترویج میکند که دیپلماسی گنگ و فلج افغانستان حتا از تببین وضعیت موجود نیز عاجز مانده است. آقای کرزی میپندارد با مهمانی دادنِ رهبر جماعت اسلامی و گفتوگوهای دوستانه با او، میتواند دروازهیی به سوی برادران ناراضی باز کند و پیام بهظاهر صلحخواهانه خود را به آنها برساند. بدون شک با چنین مواضع و سیاستهایی، نباید توقعات آنچنانی داشت و خوشبین بود که روزی صلح و امنیت در افغانستان تأمین خواهد شد.
بازگشت مولانا فضلالرحمن به پاکستان و اظهاراتِ او در خصوص سفرش به کابل، چیزی نبود که دور از انتظار باشد. تنها ارگ ریاستجمهوری هنوز نمیداند که با چنین سفرهایی، سفره صلح در افغانستان پهن نمیشود.
موضوع دیگری که بیربط به مسایل صلح و سفر مولانای پاکستانی نیست، سفر قریبالوقوع آقای کرزی به لندن جهت شرکت در چهارمین دور گفتوگوهای سهجانبه است. این گفتوگوها به ابتکار نخستوزیر بریتانیا از چند سال به اینسو با حضور مقامهای بلندپایه افغانستان و پاکستان در این کشور برگزار میشود و هنوز که هنوز است، نتیجه این گفتوگوها روشن نشده است.
از یکسو رهبر جماعت اسلامی پاکستان، از منطقهیی بودنِ مسایل افغانستان سخن میگوید و از جانب دیگر، رهبران پاکستان برای وقتکُشی و ایجاد گرههای بیشتر بر معضل افغانستان، هر روز جلساتِ بدون نتیجه و پیامد در این و آن کشور غربی برگزار میکنند. اگر واقعاً رهبران پاکستان خواهان تأمین صلح در منطقهاند، چرا هیچ گامی در این راه برنمیدارند تا نشان دهند پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان میتوان نسبت به تأمین صلح و امنیت خوشبین بود؟
حداقل اگر رهبر جماعت اسلامی در اظهارات و برداشتهای خود نسبت به وضعیت منطقه صادق میبود و طرحی صلحآمیز در سر میداشت، باید نشانههایی از همکاری و حسن نیت در این رابطه مشاهده میشــد. چنین چیزی را نه میتوان در سیاستهای مقامهای پاکستان رویت کرد و نه در اظهارات رهبران مذهبی آن که همچنان داعیه پدرخواندهگی طالبان را دارند.
Comments are closed.