احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر/ 18 عقرب 1392 - ۱۷ عقرب ۱۳۹۲
پنجشنبه هفتۀ گذشته، پولیس ولایت کندز خبر داد: فردی که در حالت مستی رانندهگی میکرده، موقعی که به یک پاسگاه پولیسِ آن ولایت نزدیک میشود، به جای توقف، یک پولیس را با موترش به قتل میرساند. او پس از فرار، یکی از افراد محل را نیز به ضرب گلوله از پا درمیآورد. اما بعدتر که موترش واژگون میشود و خودش با پای پیاده فرار میکند، پولیس دو زنی را که با او در موتر بودند، دستگیر میکند. شایان ذکر است که یک میل اسلحه نیز از موتر واژگونشده کشف شده و بعدتر نیز پولیس ولایت کندز، آن رانندۀ مست را به چنگ انداخته است.
تحقیقات پولیس نکات جالبی را مینمایاند. طوری که این فرد، کارمند گمرک شیرخان بندر است و صلاحالدین نام دارد، اما جالبتر از همه اینکه این فرد برادرزادۀ گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، ناراضی ابدی و بزرگترین مدعیِ اسلام افراطی روزگار ما میباشد.
این رویداد از سوی رسانهها چندان پوشش نیافت، شاید به این دلیل که یک حادثۀ جنایی بوده و پروندهاش مثل سایر رویدادهای جنایی دنبال میشود؛ اما اگر اندکی دقت صورت گیرد، میتوان به جنبههای دردناک و تأسفبارِ این رویداد پی برد.
نکتۀ نخست میتواند این باشد که آقای حکمتیار این مدعی بزرگ مسلمانی، وقتی چهل سال کوه به کوه و دره به دره میگریزد و صدها فرد بیگناه را به جرم کفر و فساد میکشد، چه گونه نتوانسته برادرزادۀ خویش را اصلاح کند. آقای حکمتیار چهل سال آزگار یکی را به نام کمونیست، دیگری را به جرم کفر، یکی را به جرم فساد و دیگری را به نام ملحد کشته است. سالها شهر کابل را زیر بمباردمان و موشکهای کور خود قرار داد تا به قول خودش بتواند شهری را که غرق گناه بوده، از وجود علایم کفر پاک کند. همین اکنون افرادش حملات انتحاری انجام میدهند. زیرا به قول او، کشور از سوی کفار تسخیر شده است. اما سوگمندانه، عضو خانوادۀ خودش یک فاسد به تمام معنا بیرون میشود. هرچند جرم یک عمل شخصی است و هیچ کس نمیتواند پاسخگوی دیگری باشد؛ اما برای شخصی چون حکمتیار که مدعی اصلاح تمام جهان است، چه چیزی شرمآورتر از این میتواند باشد که عضو خانوادهاش یک میخواره بوده که در حال مستی عمل زنا انجام میدهد و مرتکب قتل میشود و از چنگ قانون میگریزد. باید گفت کسی که نمیتواند خانواده و زن و فرزند و برادر و برادرزادۀ خود را اصلاح کند، کجا خواهد توانست جهانی و کشوری را نظم دهد؟ هرچند تاریخ نشان داده که در کار جنایت، کاکا و برادرزاده فرقی از هم ندارند و عاقبت گرگزاده گرگ شود!
این مسأله میتواند مورد توجه سربازان فداکار و پیروان آقای حکمتیار و ملاعمر نیز واقع گردد که حقیقتِ رهبرانشان چیزی جز این نیست و نبوده. اگر زندهگی شخصی و خانوادهگی این رهبران کاذب اندکی زیر ذرهبین گذاشته شود، آشکار خواهد شد که این رهبران یا خودشان فاسقترین و جنایتکارترین مردمان اند و یا هم اعضای خانوادۀشان. پیروان این رهبران کاذب، فریب خورده اند و به ناحق و زیر تأثیر همین رهبران کاذب، زندهگی خود و مردم بیگناه را تلخ و سیاه کرده اند.
نکتۀ دیگری که در پیوند با این رویداد مطرح میشود، این است که ریشۀ مسأله را در سیاست و رفتار نابههنجار سیاسی آقای کرزی باید جستوجو کرد. این آقای کرزی است که دشمنان مردم افغانستان را ناظم امور مقرر میکند. شوکهآور است که اعضای خانوادۀ جنایتکاری چون حکمتیار در نظامی که همواره مخالفش بوده، وظیفه اجرا میکنند و به پستهای حساس میرسند. البته قبل از این مردم افغانستان آگاه بوده اند که خیلی از مقامات بلندرتبۀ حزب اسلامی، در پستهای وزارت و ریاست و معاونیت و… مقرر شده اند؛ اما اینکه اعضای خانوادۀ او در نظام افغانستان کار کنند، پنهان مانده بود. این رویداد نشان میدهد که شاید صلاحالدین تنها و یگانهشخص از اعضای خانوادۀ حکمتیار نیســت که در حکومت آقای کرزی وظیفه اجرا میکند، و چه بسا از افراد نزدیک به او در این نظام حضور دارند که مردم از وجودشان بیخبر اند.
تردیدی نیست که تا کنون هر آنچه آبروی مردم افغانستان و حکومت آقای کرزی را برده، حضور همینگونه فاسدان و جنایتکاران در نظام کنونی بوده است. رییس جمهور انبوهی از این جماعت را روی مصلحتهایی چون پیوندهای قومی، خویشی، زبانی، مذهبی و… وارد بدنۀ نظام کرده که اکنون زدودنشان بسـیار دشوار است.
شاید اگر پروندۀ برادرزادۀ جناب حکمتیار و اینکه چهگونه تا این حد از جسارت و جنایت رسیده است، پیگیری شود؛ سر نخ به آقای کرزی و دم و دستگاه او برسد.
اکنون توقعی نیست که پروندۀ این گرگزاده (برادرزادۀ حکمتیار) به نتیجهیی برسد؛ اما این نتیجهگیری کاملاً محرز شده که چنین گرگزادههایی در دامن آقای کرزی بیشمار اســتند.
Comments are closed.