گزارشگر:20 عقرب 1392 - ۱۹ عقرب ۱۳۹۲
اندیشۀ تشکیل جامعهیی عاری از ظلم و ستم و تبعیض که در آن معیارهای عالیِ معنوی و انسانی یا به عبارتی، دموکراسی واقعی حاکم باشد، از دیرباز در ذهن بشر از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بوده است. از زمانی که افلاطون در آرای خویش، مدینۀ فاضله را عنوان میکند، تا قرنها بعد که این اندیشه به صورت “یوتوپیا” یا شهر آرمانی در آثار نویسندهگان و فلاسفه تجلی مییابد، میتوان جلوههای گوناگونی از چنین تفکری را بازیافت.
به عبارتی، میتوان به جرأت اذعان داشت بشر از آن هنگام که ابتداییترین جوامع را تشکیل داد، همواره در درون خویش آرزومند جامعهیی آرمانی و به تبع آن، شخصیتی بوده که بتواند چنین جامعهیی را تشکیل دهد. این شخص در حقیقت همان منجیِ موعود است که در ادیان و فرهنگهای اقوام و ملل مختلف، با تلقیها و نگرشهای گوناگون به صورتهای متنوعی معرفی شده است. در این نوشتار، تلقیهای مختلف اندیشۀ موعود ـ البته به جز آنچه در عقاید اسلامی مطرح است ـ را به اختصار بررسی و تبیین خواهیم کرد.
همانطور که اشاره شد، منجی موعود و نجاتبخش نزد اقوام و ملل مختلف با آیینها و فرهنگهای کاملاً متفاوت، به اشکال و صورتهای گوناگون و متنوعی مطرح شده است؛ اما جملهگی در یک نکته متفقالقول هستند که نجاتبخشی خواهد آمد و آنان را از یوغ بندهگی جباران و ستمکاران و حاکمانِ زورگو میرهاند و جامعهیی پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. هندوها انتظار دهمین تجلی ویشنو یا کالکی را دارند؛ بوداییها ظهور بودای پنجم را منتظرند؛ یهودیان به جز مسیح (ماشیح) نجات دهندهیی نمیشناسند؛ مسیحیان، فارقلیط را میطلبند که عیسی مسیح مژدۀ آمدنش را داده است؛ و بالاخره مسلمانان قایل به ظهور حضرت مهدی(ع) هستند.
البته چنین اندیشهیی مختص مکاتب و ادیان مذکور نیست، بلکه چنین روایاتی در اشکال مختلف، از قصص مذهبی گرفته تا اساطیر و افسانهها، در میان همه اقوام متمدن و غیرمتمدنِ جهان و حتا قبایل بدوی وجود داشته و دارد. مثلاً ژرمنها معتقد بودند که فاتحی از طوایفِ آنان قیام میکند و نژاد ژرمن را در جهان برتری میبخشد. نژاد اسلاو بر این باورند که از مشرق زمین، یک نفر برمیخیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد میکند و بر دنیا مسلط میگرداند. اهالی یوگسلاوی (صربستان) نیز در سرودهای حماسی خویش، از شخصی به نام “مارکو کرالیه ویچ” نام میبرند و انتظار ظهور وی را دارند. ساکنان جزایر انگلستان، از دیرباز منتظر ظهورد “آرتور” هستند که در جزیره “آوالون” سکونت دارد. بنا بر عقیدۀ ایشان، وی روزی ظاهر میشود و نژاد “ساکسون” را در دنیا غالب میگرداند و سیادت جهان، نصیبِ آنها میگردد.
منجی در دین یهود
در عهد عقیق، کتاب مقدس یهودیان، اشارات مکرری به نجاتبخشِ آخر زمان شده است: کسی خواهد آمد تا جهان مطلوبی را که همه خواستار آناند و سودایش را در سر میپرورانند، از نو بسازد؛ جهانی روشن و عاری از پلیدیها که در آن آدمی به همۀ آرزوها و امیال پاک انسانی برسد و کامیاب شود. در زبور داوود که زیر عنوان مزامیر در عهد عتیق آمده، تقریباً در هر بخش از آن، اشاره به ظهور منجی و آخرالزمان، و نوید پیروزی صالحان بر شریران، و بالاخره تشکیل حکومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب گونان به دینی واحد و جهانشمول موجود است:
و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد کرد و مساکین تُرا به انصاف. آنگاه کوهها برای قوم، سلامتی را بار خواهند آورد، و تلها نیز در عدالت، مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد، و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد، و ظالمان را زبون خواهد ساخت…، در زمان او، صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود، مادامی که ماه نیست نگردد. و او حکمفرمایی خواهد کرد از دریا تا دریا، و از نهر تا اقصای جهان. به حضور وی، صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او، خاک را خواهند لیسید… جمیع سلاطین، او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امتها را بندهگی خواهند نمود… بر مسکین و فقیر کرم خواهد فرمود، و جانهای مساکین را نجات خواهد بخشید… نام او تا ابدالاباد باقی خواهد ماند؛ اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد؛ آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست، و جمیع امتهای زمین او را خوشحال خواهند خواند.
یهودیان معتقدند نجاتدهندۀ آخرالزمان، مسیح (ماشیح) به معنای مسحشدۀ خداوند است که جهان مطلوب و درخشانِ آینده را میسازد. اکثر اندیشمندان یهود بر این باورند که ظهور مسیح و فعالیت او برای بهبود وضع جهان و برقراری صلح و آرامش میان همه اقوام و تأمین خواستها و نیازهای بشری، بخشی از نقشههای خداوند در آغاز آفرینش بوده است. بر اساس همین عقیده، لزوم وجود نجاتبخش که کسی جز مسیح نیست، پیش از آفرینش کاینات به ذهن خداوند خطور کرده است.
به اعتقاد همۀ یهودیان، نجاتدهنده (مسیح) انسانی است همانند دیگران، اما برخوردار از جلوه و جبروت خدایی. او جهان را با نور خویش که جلوهیی از نور خداست، روشن خواهد کرد. برخی ماشیح را همان داوود میدانند (هوشع ۵:۳) و برخی دیگر، او را از خانوادۀ داوود میشمارند. (مزامیر ۴۹:۱۸-۵۰) گروهی نیز میگویند خداوند در پایان جهان، داوود دیگری را برای نجات مردم میفرستد. (ارمیاه، ۹:۳۰)
در این زمینه، اندیشمندان آرای متفاوتی اظهار کردهاند که گاه، یکدیگر را نقض میکنند؛ اما آنچه روشن است این است که مسیح از خاندان داوود است که در پایان جهان، برای نوساختنِ جهان و نجات بشر ظهور خواهد کرد.
منجی در مسیحیت
بنا بر اعتقاد مسیحیان، نجاتدهنده، فارقلیط به معنای تسلیدهنده و شفیع و مددکار است؛ اما در عهد جدید، مراد از آخرین نجاتدهنده، همان عیسی مسیح است که بار دیگر زنده خواهد شد و جهان سراسر فساد و تباهی را نجات خواهد داد:
دربارۀ قیامت مسیح پیش دیده گفت که: نفس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسد او فساد را نبیند. پس همان عیسی را خدا برخیزاند و همۀ ما شاهد بر آن هستیم.
همچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه برای کسانی که منتظر اویند، ظاهر خواهد شد به جهت نجات.
البته ذکر این نکته مهم در اینجا الزامی است که در عهد جدید به جز عیسی مسیح، به موعود نجاتبخش دیگری نیز اشاره شده است که عیسی مسیح، وعدۀ آمدنش را میدهد. وی “تسلی دهنده”ی دیگری است که مسیح از خدا برای امتش درخواست میکند و خدا او را اعطا میکند تا همیشه با ایشان باشد. جهان او را نمیبیند، ولی آنان که به مسیح ایمان دارند، وی را باز میشناسند:
و من از پدر سوال میکنم و تسلی دهندهیی دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما باشد؛ یعنی روح راستی که جهان نمیتواند او را قبول کند، زیرا که او را نمیبیند و نمیشناسد؛ اما شما او را میشناسید، زیرا که با شما میماند و در شما خواهد بود.
او آن مسیحایی نیست که امت موسی و یهودیان انتظارش را داشته و دارند. او پس از عیسی مسیح و پس از رفتن وی خواهد آمد. او هدایتگر به همۀ راستیهاست و جهان را به عدالت و داوری ملزم خواهد کرد. از خود چیزی نمیگوید، بلکه از مسیح خبر میدهد و او را از خدا:
و من به شما راست میگویم که رفتن من برای شما مفید است؛ زیرا اگر نروم، تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم، او را نزد شما میفرستم. و چون او آید، جهان را بر عدالت و داوری ملزم خواهد نمود… ولیکن چون او یعنی روح راستی، آید، شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد؛ زیرا که او از خود تکلم نمیکند، بلکه به آنچه شنیده است، سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد. او مرا جلال خواهد داد؛ زیرا آنچه آنِ من است، خواهد گرفت و به شما خبر خواهد داد.
موعود در آیین هندو
در آیین هندو، نجاتبخشی موسوم به کالکی در پایان آخرین دورۀ زمانی از ادوار چهارگانۀ جهانی، یعنی کالی یوگه ظهور خواهد کرد. بنا بر تفکر هندویی، جهان از چهار دورۀ رو به انحطاط تشکیل شده است. در چهارمین دوره، یعنی عصر کالی، فساد و تباهی سراسر جهان را فرا میگیرد. زندهگانی اجتماعی و معنوی به نازلترین حد خود نزول میکند و موجبات زوال نهایی را فراهم میسازد.
در این عصر (کالی یوگه یا دورۀ انحطاط) که بنا بر باورهای هندویی از نیمۀ شب بین ۱۷ و ۱۸ ماه فبروری سال ۳۱۰۲ قبل از میلاد مسیح شروع شده، و ما اکنون در آن بهسر میبریم، فقط به یکچهارم درمه (دین یا نظم کیهانی) عمل میشود و سهچهارمش به فراموشی سپرده شده است. مردمان این دوره؛ گناهکار، ستیزهجو و چون گدایان، بداقبال و سزاوار اقبالی نیستند. چیزهای بیارزش را ارج مینهند، آزمندانه میخورند و در شهرهایی زندهگی میکنند که پر از دزدان است.
در پایان چنین دوران سیاهی، آخرین و دهمین تجلی (اوتاره) “ویشنو” موسوم به کالکی، سوار بر اسبی سفید و به هیأت انسان ظهور خواهد کرد. وی سراسر جهان را سواره و با شمشیری آخته و رخشان در مینوردد تا بدی و فساد را نابود کند. با نابود کردن جهان، شرایط برای آفرینشی نو مهیا میشود تا در مهایوگای آتی، دیگر بار عدالت و فضیلت ارزش یابند.
موعود در آیین بودا
در آیین بودا، اندیشۀ منجی موعود با مفهوم “میتریه” ـ واژهیی سنسکریت به معنای مهربان ـ تبیین میشود. در الهیات بودایی، او را بودای پنجم و آخرین بودا از بودایان زمینی میدانند که هنوز نیامده است، اما خواهد آمد تا همۀ انسانها را نجات دهد. در نمادنگاری بودایی، او را به هیأت مردی نشسته که آمادۀ برخاستن است، نمایش میدهند تا نمادی باشد از آمادهگی وی برای قیام!
روایات بودایی دربارۀ شخصیت و چهگونهگی ظهور آخرین بودا یا منجی موعود، یعنی کسی که خواهد آمد تا همهگان را مژدۀ رهایی دهد و آنها را از چرخۀ آهنین رجعتهای مداوم به عالم نجات دهد، همداستان نیستند. در سنت مهایانه که یکی از دو سنت یا مذهب اصلی بودایی است، توجه بیشتری به شخصیت میتریه شده است. در روایات مهایانهیی، شاکیه مونی ـ که همان “گتمه” بودای مشهور است ـ چهارمین بودا و میتریه که پس از او خواهد آمد، به عنوان بودای پنجم معرفی شده است. در حالی که در برخی روایات بودایی، گتمه بودای هفتم است و بوداسف در آینده و به عنوان آخرین بودا ظهور خواهد کرد.
دربارۀ زندهگی و سرنوشت مقدر میتریه نیز به عنوان آخرین بودا، اختلاف وجود دارد. در “کانون پالی” (منبع اصلی اطلاعاتِ ما از آیین بودای اولیه) اهمیت چندانی به وی ندادهاند و تنها در یک سوره (سورۀ چکه وتی سیهه ناده) از این مجموعه نامِ او را بردهاند.
اما از آثار غیر کانونی (غیر مقدس) دو اثر به این آموزه اختصاص یافته است.
منجی در نزد زرتشتیان
برخلاف دیگر ادیان که معمولاً منتظر یک موعود نجاتبخش هستند، زرتشتیان منتظر سه موعودند که هر یک از آنها به فاصلۀ هزار سال از دیگری ظهور خواهد کرد.
قبل از پرداختن به مسالۀ سه موعود، اشارهیی گذرا به بحث ادوار جهانی یا سال کیهانی در آیین زرتشت میکنیم که ظهور این موعودهای سهگانه در چنین چهارچوبی جای داده شده است. البته باید یادآور شویم که متنهای زرتشتی دربارۀ اینکه سال کیهانی از چند هزاره تشکیل میشود، همسخن نیستند. پارهیی میگویند از ۹ هزاره و برخی این دورۀ جهانی را به مناسبت دوازده برج سال طبیعی و دوازده نشان منطقهالبروج، متشکل از دوازده هزاره میدانند. قراینی نیز حکایت میکند، رقم اصلی شش هزار سال بوده و بهتدریج به ۹ هزار سال و دوازده هزار سال افزایش یافته است.
در سه هزارۀ اول اهورا مزدا عالم فروهر، یعنی عالم روحانی را بیافرید که عصر مینوی جهان بوده است. در سه هزارۀ دوم، از روی صور عالم روحانی جهان جسمانی خلقت یافت. در این دوره، امور جهان و زندهگی مردمان فارغ از گزند و آسیب بود و به همین جهت، عصر طلایی تاریخ دینی مزدیسنان نامیده میشود. سه هزارۀ سوم، دوران شهریاری شهریاران و خلقت بشر و طغیان و تسلط اهریمن است. زرتشت درست در آغاز هزارۀ اول از دوران چهارم زاده شد؛ هنگامی که بنا بر سنت دوران واپسین از چهار دوره عمر جهان بود.
به موجب روایات زرتشتی و بنا به یشت نوزدهم، در آخرالزمان از زرتشت سه پسر متولد میشود که با نام عمومی سوشیانس خوانده میشوند. این نام بهخصوص برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته و او آخرین مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. کلمۀ سوشیانس که از ریشۀ سو(Sav Su) به معنی سود و سودمند است، در اوستا به شکل سئوشیانت آمده و در پهلوی به اشکال گوناگونی چون: سوشیانت، سوشانس، سوسیوش و سیوسوش آمده است. در فروردین یشت، بند ۱۲۹ در معنی سوشیانت چنین آمده است: او را از این جهت سوشیانت خوانند که او به جهان مادی سود خواهد بخشید.
این کلمه چندین بار در گاتاها برای شخص زرتشت به کار رفته و پیامبر خود را سوشیانت خوانده؛ یعنی کسی که از وجودش سود و نفع برمیخیزد و سود رساننده است. (یسنا، ۱۱:۴۵، ۹:۴۸، ۲:۵۳) همچنین چند بار دیگر در سرودها، این واژه به صورت جمع آمده و زرتشت، خود و یارانش را سود رسانندهگان معرفی کرده است. (یسنا، ۱۳:۳۴، ۳:۴۶، ۱۲:۴۸) در سایر قسمتهای اوستا نیز غالباً سوشیانسها بهصورت جمع آمده و منظور از آنها، پیشوایان و جانشینان زرتشت است که در تبلیغ دین کوشا هستند و مردم را به راه راست هدایت میکنند. در یسنا (۵:۲۴) از سوشیانسها با عنوان نوکنندهگان جهان و مردانی که هنوز متولد نشدهاند، یاد میشود:
ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین با فروهرهای همه پاکان؛ آن پاکانی که مردهاند و آن پاکانی که زندهاند و آن مردانی که هنوز زاییده نشده، سوشیانتهای نوکننده هستند.
اما عمدۀ مطالب دربارۀ سوشیانسها در یشتهای سیزدهم و بهویژه نوزدهم آمده است. در یشت ۱۹، بند ۸۸ به بعد، دربارۀ ظهور سوشیانس در آخرالزمان و نو شدنِ گیتی و سپری شدن جهان، چنین آمده است:
فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را ما میستاییم؛ (آن فر) بسیار ستوده زبردست، پرهیزگار، کارگر چست را که برتر از سایر آفریدهگان است؛ که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت. در هنگامی که گیتی را نو سازد؛ (یک گیتی) پیر نشدنی، نمردنی، نگندیدنی، نپوشیدنی، جاودان بالنده و کامروا. در آن هنگامی که مردهگان دگرباره برخیزند و به زندهگان بیمرگی روی کند. پس آن گاه او (سوشیانت) بهدر آید و جهان را به آرزوی خود تازه کند.
پس جهانی که فرمانبردار راستی است، فناناپذیر گردد. دروغ دگرباره به همان جایی رانده شود که از آنجا برای آسیب رساندن به راستیپرستان و نژاد و هستی وی آمده بود. تبهکار نابود خواهد گردید؛ فریفتار رانده خواهد شد.
بر اساس روایات پهلوی، نطفۀ زرتشت در دریاچۀ هامون، [کیانسیه یا کسه اُیه] قرار دارد. در آخرین هزاره از عمر جهان (هزاره دوازدهم) سه دوشیزه از این نطفه بارور میشوند و سه موعود مزدیسنان را میزایند.
در یشت سیزدهم، بندهای ۱۲۸ و ۱۲۹ مهم و قابل توجه هستند. در بند ۱۲۸ مجموعاً از ۹ پارسا ـ که شش تن از آنها یاران سوشیانس و سه تن دیگر موعودهای آیندهاند ـ یاد شده و فر وشیشان ستوده شده است. این سه تن در اصل همان سه پسر آیندۀ زرتشت یا موعودهای نجاتبخش هستند که در هزارۀ آخر عمر جهان، به فاصلۀ هزار سال از یکدیگر ظهور خواهند کرد.
این سه تن عبارتاند از:
۱ـ اوخشیت ارته، یعنی پرورانندۀ قانون مقدس (نیرو دهنده و روا کنندۀ قانون دین و داد زرتشت). امروزه این نام را اوشیدر یا هوشیدر گویند، و در کتب پهلوی به صورت خوشیتدر یا اوشیتر آمده است. گاه کلمۀ بامی را به آن افزوده، هوشیدر بامی میگویند که به معنی هوشیدر درخشان است.
۲ـ اوخشیت نمه، یا اوخشیت نمنگه، یعنی پروانندۀ نماز و نیایش. امروزه آن را اوشیدر ماه یا هوشیدر ماه میگویند، ولی در کتب پهلوی به صورت خورشیتماه و اوشیترماه ضبط شده است.
۳ـ آستوت ارته، یعنی کسی که مظهر و پیکر قانون مقدس است. در خود اوستا نیز به معنی لفظیِ این کلمه اشاره شده و در بند ۱۲۹، یشت سیزدهم، میخوانیم:
کسی که سوشیانتِ پیروزگر نامیده خواهد شد و استوت ارته نامیده خواهد شد. از این جهت سوشیانت، برای اینکه او به سراسر جهان مادی سود خواهد بخشید. از این جهت استوت ارته، برای اینکه او آنچه را جسم و جانی است، پیکر فناناپذیر خواهد بخشید، از برای مقاومت کردن بر ضد دروغ جنس دوپا (بشر)، از برای مقاومت کردن در ستیزهیی که از طرف پاکدینان برانگیخته شده باشد.
و این استوت ارته همان سوشیانس، یعنی سومین و آخرین موعود در آیین مزدیسناست. چنانکه اشارت رفت، این سه برادر از پشت و نطفۀ زرتشت هستند. بنا بر سنت، نطفۀ زرتشت را ایزد نویوسنگ برگرفت و به فرشتۀ آب (ناهید) سپرد که آن را در دریاچۀ کیانسیه (هامون) حفظ کرد.
منبع: پورتال سیمرغ
Comments are closed.