احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نویسنده: م. ملک/ 26 عقرب 1392 - ۲۵ عقرب ۱۳۹۲
تفنگ نداشت، خنجر نداشت؛ یک گیتار داشت و یک حنجرۀ زخمی و یک دل که به عشق مردم میتپید. از ویکتور میگویم… ویکتور خارا. همان کودکِ روستایِ فقیری در حوالیِ سانتیاگوی شیلی. از کودکی دل به لالاییهای مادرش میداد که در آن غمها و رنجهای مردم فقیر روستایی، چون تیغی زهرآلود بر دل کوچک ویکتور فرو میرفت. مادر در ۱۵ سالهگی رفت و ویکتورِ تنها و غریب برای پر کردن خلای روحی، راهی مدرسۀ دینی شد. اما مسیحیتِ توجیهکننده و فارغ از دنیا نتوانست پُرکنندۀ عطش و عصیانِ او شود. بعد از دو سال مدرسۀ دینی را رها کرد و پس از طی دورۀ اجباری نظامیگری، به تحصیل موسیقی و تیاتر در دانشگاه پرداخت. در سال ۱۹۶۱، آشنایی با ویلت پارا ـ آهنگساز معروف ـ و پیوستن به گروه موسیقی «سرود نو»، ویکتور خارا را وارد مرحلۀ جدیدی از زندهگیاش کرد. سرود نو، خیزش تازهیی در موسیقی امریکای جنوبی بود که تحت تأثیر اندیشههای سوسیالیستی و آرمان عدالتطلبی مردم فقیر شیلی که معادن مسِ آنها تاراج امپریالیسم امریکا بود، شکل گرفته بود.
در سال ۱۹۶۹، جمعیت کمونیست شیلی زیر عنوان حزب مردم شکل گرفت که راهی انقلابی را برای استقلال و ملی شدنِ معادن مس در پیش گرفته بود.
یک سال بعد با پیروزی حزب مردم، «سالواتور آلنده» به حکومت رسید و با ملی شدنِ بهرهبرداری معادن، فصل تازهیی در زندهگی مردم سرخوردۀ شیلی آغاز شد. خارا هم از همان ابتدا به این نهضت ملی پیوست و در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ چهار آلبوم روانۀ بازار کرد که در آنها به آهنگسازی و خوانندهگی و نوازندهگی گیتار پرداخته بود. در طول این سالها، خارا کنسرتهای خیریۀ زیادی را در روستاهای دورافتاده و مدرسهها و کارخانهجات برگزار کرد و لحظهیی عشق راستینِ او به مردم از یادش نمیرفت.
در ۱۹۷۳ با کودتای صاحبان سرمایهدار شیلی و حمایت امپریالیسم امریکا، حکومت مردمی «آلنده»، سرنگون و «پینوشه» به حکومت رسید و دیکتاتوری سیاهی را با قتل و کشتار «آلنده» و یارانش آغاز کرد. ویکتور خارا نیز به همراه دانشجویان دیگرِ دانشگاه بازداشت و به ورزشگاه سانتیاگو منتقل شد. خارا آخرین سرود زندهگیاش را در میان یکصدهزار نفر مردمِ ورزشگاه خواند و زندهباد آلنده و مرگ بر دیکتاتور بر فضا گل داد. جلادان پینوشه ابتدا دست راستِ او را شکستند، ولی گیتار را بهدست چپ گرفت و خواند اینبار دست دیگر را هم شکستند و او بر زمین افتاد، ولی باز خواند… خواند و خواند تا آخرین صداهایش با گلولههای سربی که پیکرش را سوراخ سوراخ کردند، خاموش شد.
آخرین آلبوم آهنگهای خارا پس از مرگش انتشار یافت: «مانیفست» (manifesto). خارا در ترانهیی که نام این آلبوم از آن گرفته شده است، چنین میخواند: «گیتارم نه برای ثروتمندان است، نه برای کاسهلیسانِ آنها / ترانههایم اسکلهیی است برای رسیدن به ستارهها…».
Comments are closed.