احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 9 قوس 1392 - ۰۸ قوس ۱۳۹۲
مناسبات ارگ و کاخ سفید ظاهراً بر سر امضای قرارداد دوجانبه امنیتی، یک بار دیگر مراحل حساس و تنشزایی را سپری میکند. ظرف دوازده سال گذشته، هرچند بارها شاهد تیرهگی روابط میان واشنگتن و کابل بودهایم، ولی این تیرهگی بهشدت روزهای اخیر نبوده است. حامد کرزی در آخرین ماههای مأموریت خود به عنوان رییسجمهوری افغانستان، این روابط را وارد مراحل تنشزای بیسابقهیی کرده است. هرچند بحث امضای قرارداد امنیتی ظاهراً عامل اصلی سردی روابط دو کشور خوانده میشود، ولی این موضوع ابعاد دیگری نیز دارد که هر از گاهی از آنها سخن میرود.
خبرنامه ارگ ریاستجمهوری که روز پنجشنبه در واکنش به کشته شدن یک کودک به وسیله جنگندههای بیسرنشین امریکایی در هلمند منتشر شد، نشان میدهد که رییسجمهور کرزی این بار تلاش دارد که از انعطافناپذیریِ مواضعِ خود در قبالِ متحدان بینالمللی افغانستان ـ به ویژه امریکا ـ اطمینان دهد. نوع ادبیاتی را هم که ارگ ریاستجمهوری در روزهای اخیر در مورد امریکا به کار میبرد، از نوع و جنسِ سالهای آغازین ورود نظامیان خارجی به افغانستان نیست. این ادبیات بیشتر ادبیاتی تهاجمی و هشدار دهنده است، با باری به شدت انتقادآمیز و دشمنمحور.
آقای کرزی میگوید اگر امریکا خواسته باشد در افغانستان بماند، خواهد ماند و اگر قصد رفتن داشته باشد، هیچ سند و پیمانی نمیتواند جلودارِ رفتنش باشد. این سخنان تلویحاً به معنای سلطهگر بودنِ امریکاست که عمدتاً در ادبیات رژیمهای چپِ کمونیست کاربرد بالایی داشت و دارد. هنوز کوریای شمالی و ونزویلا از چنین ادبیاتی در برابر غرب و بهویژه امریکا استفاده میکنند. اسلاوی ژیژک فیلسوف نومارکسیست هر وقت میخواهد از امریکا سخن بگوید، آن را کشوری قلدر و مشکلساز برای کشورهای دیگر و بهویژه جهان سوم میداند و باور دارد که تا نظام سرمایه از جهان رخت برنبندد، انسان طعم خوشبختی را نخواهد چشید. البته این نوع ادبیات در مقابله با غرب، تنها به مارکسیستها و رژیمهای کمونیستی محدود نمیشود. گروههای تندرو اسلامی نیز به نحوی از همین ادبیات در برابر غرب استفاده میکنند. طالبان و القاعده، امریکا و غرب را دشمنان اسلام توصیف میکنند و عقیده دارند که «جهاد» در برابر آنها فریضه دینی و اسلامی است. اما درباره اینکه آقای کرزی چهگونه به چنین دیدگاهی رسیده، فقط میتوان گفت که شاید روح هوگو چاوز رییسجمهوری پیشین ونزویلا به بدنِ او حلول کرده است.
آقای کرزی از حامیان مهمِ منافعِ امریکا بوده و همین مشخصه سبب شده که او دوازده سال را به عنوان رییسجمهوری افغانستان باقی بماند. در سالهای نخستین که آقای کرزی تازه طعم قدرت را مزمزه میکرد، هیچگونه انتقادی را در برابر کشورهای متحد افغانستان در مبارزه با تروریسم برنمیتافت و حتا گروهها و جناحهای معترض و منتقد داخلی را به وسیله آنها هشدار میداد. اما این دوستی بیشایبه به مرور زمان بهسردی گرایید و با راه یافتن بارک اوباما به کاخ سفید تنشآلود شد.
اگر مرور کوتاهی بر روابط دوازدهساله میان امریکا و افغانستان داشته باشیم، بهخوبی درمییابیم که در زمان حاکمیت جمهوریخواهان، روابط آقای کرزی با این کشور چنان دوستانه و صمیمی بود که هرگز گمان نمیرفت روزی این مناسبات چنین دوران سختی را از سر بگذراند. ولی مثل این بود که رفتن جورج دبلیو بوش از قدرت، آقای کرزی را نیز بیپشتوانه گذاشت و او را در معرض انتقادهای تند دموکراتها قرار داد.
درد آقای کرزی، درد حاکمیت ملی نیست. اگر آقای کرزی چنین دردی میداشت، چرا در زمان آقای بوش خواهان تأمین فوریِ صلح و پایان دادن به عملیات شبانه نمیشد؟… فراموش نکنیم که در آنزمان دست امریکاییها بیشتر از امروز در مسایل افغانستان باز بود و اشتباهاتی را که امروز آقای کرزی از آنها سخن میگوید، عمدتاً در آن سالها بهوفور از سوی این نیروها انجام شد؛ اما در آن سالها بهدلیل حمایتی که آقای کرزی از امریکا دریافت میکرد، همه آن اتفاقها نادیده گرفته میشد و بهشدت از عملکرد امریکاییها در افغانستان دفاع صورت میگرفت. آقای کرزی در آن سالها توافقنامههای متعددی را با امریکا به امضا رساند و بیشتر چیزهایی را که امروز رد میکند و یا خواهان توقف آنهاست، شخصاً با این کشور امضا کرده است. حالا چرا تاوان اشتباهات گذشته آقای کرزی را در مدیریت سیاسی کشور، شهروندان عادی باید بپردازند؟ چرا آقای کرزی از اشتباهاتِ خود سخن نمیگوید و بار ملامتیها را میخواهد به گردن دیگران بیندازد؟
البته گمان نرود که این سخنان به معنای دفاع از امریکا و یا هر کشور دیگری در مقابل آقای کرزی است. این کشورها بدون شک به دلایل خاصی در افغانستان حضور نظامی دارند و اگر منافعشان ایجاب نکند، بدون شک یک دقیقه هم باقی نخواهند ماند. ولی یک نکته را نباید از یاد برد که حداقل امریکا در دوازده سال گذشته بر اساس آمار رسمییی که مقامهای این کشور ارایه میکنند، نزدیک به ششصد میلیارد دالر را در افغانستان مصرف کرده و در حدود دوهزار سرباز خود را از دست داده است. از جانب دیگر، غربیها با آمدن به افغانستان تعهداتی را متقبل شدند و اعلام کردند که برای توسعه سیاسی و اقتصادی حاضر اند کشور ما را کمک کنند. در اینکه غربیها در تحقق تعهدات خود در افغانستان موفق نبودهاند نمیتوان تردید کرد؛ ولی از سوی دیگر فراموش نکنیم که حضور جامعه جهانی در افغانستان یک فرصت کمسابقه تاریخی بود که اگر بهدرستی و دقت از آن استفاده میشد، امروز نیازی نبود که بر سر امضای فلان و بهمان تفاهمنامه، چنین جنجالهایی بهوجود آید.
آقای کرزی اشتباهات بزرگی را که ظرف دوازده سال گذشته انجام داده، میخواهد در ظرف پنجماه باقیمانده رفع و رجوع کند؛ در حالی که چنین امری اگر محال نباشد، ولی بدون شک بسیار دشوار است.
مدیریت سیاسیِ ناسالم آقای کرزی و تیم او باعث شد که اتکای افغانستان به جامعه جهانی نه تنها کاهش نیابد، بل افزایش پیدا کند. امروز وقتی از افغانستان سخن میگوییم، از کشوری حرف میزنیم که در لبه پرتگاه قرار دارد؛ کشوری که هنوز به کمکهای جامعه جهانی نیاز دارد و بدون این کمکها نمیتواند دستاوردهای یک دهه گذشته را حفظ کند.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره شود این است که همه مسایلی که امروز به عنوان مسایل اختلافی میان دو کشور افغانستان و امریکا بهوجود آمده، قبل از اینکه چنین بزرگ شوند، قابل مدیریت بر سر میز مذاکره بودند. اگر آقای کرزی نمیتواند مسایل سیاسی را مدیریت کند و بر سر میز مذاکره دیگران را قناعت دهد، این دیگر مشکلِ دیگران نباید قلمداد شود.
Comments are closed.