گزارشگر:11 قوس 1392 - ۱۰ قوس ۱۳۹۲
تنشهای قومی در افغانستان چیز تازهیی نیست. تاریخ این مملکت عجینشده با برتری جوییهای قومی و زبانی است که به اعتبار تجربه، ریشۀ همه نابهسامانیهای سیاسی این کشور در دهههای پسین به شمار میرود. با اینهمه یکبار دیگر چانهزنیها بر سر درج هویت قومی در شناسنامههای الکترونیکی این مبحث را سرخط رسانهها قرار داده است. با اینکه نمایندهگان مردم در هر دو مجلس به این تفاهم رسیدند که رویت شناسنامههای الکترونیکی واژۀ «افغان» را حمل نکند و تنها همان عبارت «جمهوری اسلامی افغانستان» خود میتواند پیوند شهروند را با کشورش مشخص سازد و در کنار آن قومیت افراد در دیتابیس این شناسنامهها درج شود که آن تنها به وسیلۀ کامپیوترها قابل شناسایی خواهد بود و بس.
اما این روزها یک رسانۀ معلومالحال با ساماندهی بحثها و ایجاد تظاهرات نمایشی سعی در دامنزدن به این تنشها دارد. مدعیان در این رسانه میگویند که اینجا افغانستان است و همه اقوام «افغان» اند. جالبتر این که این دوستان باز هم تاکید میکنند که «افغان» به معنای «پشتون» است و باید این نام به عنوان هویت ملی آشکارا شناسنامههای الکترونیکی درج گردد. نکتۀ دیگری که در سروصداهای این گروه مشخص است نوعی یدک کشیدن واژۀ اسلام است که گویا در این شناسنامه دین اسلام نیز یادآوری نشده است. حالآنکه این ادعا بیشتر یک حرکت سیاسی است تا مساله.
به هر صورت، آنچه از این حرکتها نمایان است نوعی افزون طلبی قومی است که نباید آن را به قومی که ظاهراً این گروه از آن نمایندهگی میکنند، تعمیم داد. در افغانستان مسالۀ هویتی ریشهدارتر از آنچه است که گروهکهایی بتوانند آن را در چند حرکت نمایشی خلاصه کنند. عقلانیت حکم میکند که حل منازعات تباری از راه گفتوگوها، بحثها، مناظرهها و رجوع به اسناد و مکاتیب گذشته، به نتیجه برسد. تمام کشورهایی که شهروندانش میان هم منازعات هویتی و قومی داشته اند، از روی تفاهم و گفتوگو به این حلِ این مشکل دست پیدا کرده اند. این مساله، موضوعی نیست که با شعاردادنها، توهین و تحقیر اقوام و هویتهای دیگر حل گردد. چنین رویکردی نه تنها که راه حلی به میان میآورد، بل که نفاق ملی را نیز گستردهتر میسازد.
هرچند سروصدای این گروهکها، بالمقابل هیاهوی مخالفانش را برانگیخته، اما باید تاکید کرد که چنین هیاهوها و واکنشها، این گروهکها را به هدفشان نزدیک میسازد. زیرا، گروهکها و حلقاتی که ادامۀ حضورشان در اجتماع بر مبنای همین نفاقافگنی است، بودجۀ خودشان را از این راه تامین میکنند و یا اصلاً سرشت وجودیشان بر بنیاد تفرقهافگنی نهاده شده، دنبال نتیجۀ کارشان اند.
از اینرو، باید یادآور شد که توجه کردن به چنین سروصداهایی به معنای جدی گرفتن آنان است. دیگر وقتِ چنین تمامیتخواهیها و جزماندیشیها گذشته. بنابراین، هیاهوی این گروهکها هیچ نتیجهیی نخواهد داشت. از اینرو، ما رسالت خود دانسته و خواهانیم که واکنش بالمثل در برابر این گروهکهای تفرقهافگن صورت نگیرد. اقوام و هویتهای نژادی دیگر صبوری پیشه کرده و اجازه ندهند که این گروهکهای معلوم الحال به اهداف شومشان نایل آیند. هرچند مواخذه چنین نفاقافگنییی از وظایف حکومت شمرده میشود و باید پروندۀ این مساله را دادگاههای افغانستان پیگیری کند اما از آنجایی که حلقه هایی در حکومت اکثراً خود در چنین برنامههایی دست دارند، چنین توقعی منتفی است. بنابراین، تنها راه حل این مشکل از طریق صبوری اقوام شریف افغانستان میسر است تا باشد معضل قومی این کشور گستردهتر نگردد.
Comments are closed.