احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 11 قوس 1392 - ۱۰ قوس ۱۳۹۲
در سفر نوازشریف نخستوزیر پاکستان به کابل، یک بار دیگر دیپلماسی ضعیفِ ارگ ریاستجمهوری که در محور خواستهای کوچک تمرکز یافته است، خود را به رخ کشــید. نخستوزیر پاکستان هرچند ماهها پیش قرار بود به کابل بیاید، ولی سفر او در مقطعی صورت گرفت که این کشور دقیقاً انتظار آن را داشت؛ زمانی که مناسبات افغانستان با متحدان غربی آن بهشدت آسیب دیده و به دلیل مشکلات بهوجودآمده بر سر امضای قرارداد امنیتی با امریکا، مشخص نیست که آینده کشور چهگونه رقم خواهد خورد. در همین حال، بحث انتخابات ریاستجمهوری و خروج نیروهای ناتو تا چند ماه آینده نیز از دیگر مسایل سرنوشتسازیست که ذهنیتها را به خود مشغول داشته است.
پاکستان که در سخن از مبارزه با تروریسم و تأمین صلح از طریق گفتوگو حمایت میکند، ولی در عمل ظرف دوازده سال گذشته هیچ حرکت مثبتی را در این خصوص انجام نداده است. این کشور همواره از ایجاد شکاف در روابط افغانستان با متحدان بینالمللی آن استقبال کرده و برای برهم زدن این مناسبات، از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است. شاید آقای شریف مقطع زمانی فعلی را برای سفر به کابل از هر وقتِ دیگری مساعدتر تشخیص داده و به همین دلیل دعوت آقای کرزی را پذیرفته است.
آنچه که میان سران دو کشور در خصوص مهمترین و اصلیترین مشکلات منطقه مثل مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی مطرح شد، چیز تازه و قابل توجهی نبود. هر دو طرف مثل همیشه از حسن نیتِ یکدیگر برای تأمین صلح و امنیت در منطقه سخن گفتند و دو کشور افغانستان و پاکستان را برادرانِ هم خواندند که در غمها و شادیهای یکدیگر شریکاند. حتا در ادبیاتِ دو طرف نیز هیچ تفاوتِ خاصی به مشاهده نرسید. آقای شریف همان سخنان مقامهای گذشته پاکستانی را تکرار کرد و آقای کرزی نیز متقابلاً بیانیههایی را که ظرف دوازده سال گذشته دیگر از حفظ شده، طوطیوار در برابر چشم خبرنگاران قرائت کرد؛ همان واژهگان تکراری، همان جملههای تکراری و همان دیپلماسی تکراری.
آقای کرزی در پشت سر، ادعاهای کلان دارد، ولی وقتی با مقامهای پاکستانی رو در رو میشود، همه آن ادعاهای کلان و منافع ملی، ناگهان به فراموشی سپرده میشود و جای آنها را دیپلماسی ضعیف و ریاکارانه پُر میکند. حتا بحث آزادی ملا برادر، چیز تازهیی نبود که رییسجمهوری آن را در سفر نوازشریف به کابل مطرح کرد. آقای کرزی در نشست لندن نیز از آقای شریف و با میانجیگری نخستوزیر بریتانیا، خواست که ملا برادر فرد شمارهدوم گروه طالبان از بازداشت پاکستان به شکل کامل آزاد شود. پاکستانیها هرچند که ماههاست ادعا دارند که ملا برادر را رها کردهاند، ولی در عمل این فرد همچنان تحت نظارت آیاسآی و دیگر سازمان های نظامی و استخباراتی این کشور قرار دارد. سوالی را که حالا پس از انجام سفر آقای شریف، از آقای کرزی باید پرسید این است که آیا مشکل اصلی میان پاکستان و افغانستان، بحث آزادی کامل ملا برادر از زندان آن کشور است؟ چرا هنوز مقامهای کشور نمیدانند که مشکلات افغانستان چیست و چهگونه باید وارد بحثهای جدی و سازنده با همسایه جنجالی خود شوند؟… از یکسو برخی مقامهای کشور تأکید دارند که با مهمانی دادن و عریضهنویسی نمیشود مشکلات دو کشور را حل کرد، و از سوی دیگر خواستهای حکومت چنان در سطح پایینی مطرح میشوند که همه به رهایی یک مهره سوخته خلاصه میگردد.
افغانستان در حالی میخواهد که وارد مرحله تازهیی از حیات سیاسی خود شود که هنوز درگیر و وابسته مناسباتِ کهنه و تکراری با مشکلات خود هست؛ مشکلاتی که اگر بخشی از آن مربوط مسایل و سیاستهای داخلی میشود، ولی بخش دیگر آن پیوند تنگاتنگ و عمیق با سیاستهای منطقهیی و جهانی دارد. تا زمانی که ارگ ریاستجمهوری همچنان به اینگونه سیاستها ادامه دهد، بدون تردید باید گفت که هیچ تغییری در وضعیت موجود رونما نخواهد شد. برای بیرونرفت از چنین وضعیتی، ضمن بازنگری سیاستهای ناکام گذشته، باید شهامت انتخابِ گزینههای تازه، برداشتن گامهای اساسی و حتا جسارتآمیز را داشت. نمیشود همچنان به سیاست مهمانی دادن ادامه داد و انتظار داشت که صلح و امنیت در افغانستان تأمین شود. همچنان نمیتوان بر سیاست تکدیگری در مناسبات منطقهیی تأکید ورزید و توقع داشت که همسایههای افغانستان از روند صلح و گفتوگو با مخالفان حمایت کنند.
آقای کرزی ضمن اینکه ظاهراً خود را آگاه از مشکلات کشور نشان میدهد و خواهان توقفِ سیاستِ حمایت از گروههای تروریستی در آن سوی مرز هست، ولی در عمل افغانستان را در گروِ سیاستهای کوچک و خواستهای پیش پا افتاده نگه داشته است. آیا با رهایی کامل ملا برادر، صلح آنگونه که آقای کرزی خواهانِ آن از سوی امریکاییهاست، میتواند در افغانستان تأمین شود؟!… فکر نمیشود که حتا شخص آقای کرزی به عنوان طراح اصلی برنامه صلح، به چنین چیزی باور داشته باشد تا انتظار برده شود که دیگران به حقانیت و درستیِ چنین سیاستی باور کنند.
از سوی دیگر، درست در همان ساعاتی که آقای شریف در کابل در حال تأکید بر تعهدات همیشهگی و کهنه این کشور در مورد روند صلح و همکاریهای دوجانبه با افغانستان بود، بخشهای شرقیِ هممرز با پاکستان یک بار دیگر مورد حملات توپخانهییِ افراد مسلح ناشناس قرار داشت. آیا در آن ساعات، تمام روابط آقای کرزی با خارج از ارگ کاملاً قطع بود و هیچ خبری از این حملات به گوش او نمیرسید تا او این مسأله را با آقای شریف بتواند در میان بگذارد؟
از جانب دیگر، آیا حملات به مناطق مرزی افغانستان نمیتواند هیچ ارتباطی با سفر نوازشریف نخستوزیر پاکستان به کابل داشته باشد؟
آقای کرزی اگر کمترین دغدغهیی ـ حتا به اندازه وضعیت ملا برادر ـ نسبت به منافع و حاکمیت ملی در خود احساس میکرد و یا خود را در مصایبِ هموطنانش شریک میدانست، باید در گفتوگوها با نخستوزیر پاکستان، روی این مسایل بهشدت مکث میکرد و خواهان توقف فوری آنها میشد. ولی آقای کرزی از تجاوز به مناطق شرقی کشور چشم پوشید، ولی در عوض از نخستوزیر پاکستان خواست که زمینه رهایی کاملِ ملا برادر را فراهم کند؛ این است حکایتِ تمامِ هارت و هورتهای جناب رییسجمهور!
Comments are closed.