گزارشگر:16 دلو 1392 - ۱۵ دلو ۱۳۹۲
بخش نخست
نویسنده: دانیل کوالیک منبع: کانترپانچ
من در ۵ سپتمبر ٢٠١١، به عالیجناب اسقف کوریاکوس بهارانیکولانگارا، کنسول اولِ دفتر دایم ناظر سریر مقدس [واتیکان] در سازمان ملل نامه نوشتم. من در آن نامه، که کشته شدن ۷۹مین کشیش در کلمبیا از سال ١٩٨۴ انگیزۀ آن بود، نگرانی خود را از ادامۀ کشتار کشیشهای کاتولیک و دیگر مذهبیون در کلمبیا ابراز نمودم. من باور خود را ابراز کردم «که این تهاجم به کلیسا در کلمبیا، هم سیاستِ دولتی کلمبیا است و هم سیاست ایالات متحده که با میلیاردها دالر کمک، ارتش [کلمبیا] را نگه میدارد، و جنبشهای سازمانیافته برای عدالت اجتماعی در امریکای لاتین را بهمثابۀ خطری برای سلطۀ اقتصادی خود در منطقه میبیند. من در این نظر تنها نیستم، زیرا دیگر روحانیون کلمبیا، بهویژه کشیش یسوعی پدر خاویر جیرالدو، نیز سالهای بسیاریست که این را میگویند.»
من نسخهیی از این نامه را برای پدر جیرالدو ارسال کردم که طی یاداشت کوتاهی به من پاسخ داد و صرفاً از من بهخاطر نامه تشکر کرد و گفت «تعبیر شما از آنچه من فکر میکنم، درست است.» اما سریر مقدس هرگز به نامۀ من پاسخ ندادـ احتمالاً چون در نگرانی من برای این کشیشها سهیم نیست.
نوآم چامسکی، دوست و حامی پدر جیرالدو، شخص دیگری است که سالها دربارۀ این موضوع سخن گفته و نوشته است. در پاسخ به تازهترین مقالۀ من دربارۀ تهاجم مداوم علیه کلیسا در کلمبیا، پرفسور چامسکی به من نوشت: «تعداد کمی از جنگی که ایالات متحده پس از کفرگویی کلیسای دوم ـ که از زمان امپراتور کنستانین برای نخستینبار خواهان بازگشت کلیسا به تعالیم آسمانی شد ـ بهراه انداخته است، مطلع هستند. شما احتمالاً میدانید من مدتها است ـ عمدتاً خطاب به گوشهای بسته ـ در اینباره نوشتهام.» افسوس که من دیر پس از دیدن ویدیوی سخنرانی سال ٢٠٠٩ چامسکی در ارتباط با این جنگ و ماهیت حقیقیِ آن بیـدار شدم.
بدین نحو، در دسمبر ٢٠٠٩ پروفسور نوآم چامسکی سخنرانی مجذوبکنندهیی را در دانشگاه کلمبیا ایراد کرد و رویداهایی را خلاصه نمود که اشخاص کمی در جهان پیشرفته از آن مطلع هستند: در سال ١٩۶٢، پاپ جان بیستوسوم، از طریق «دومین شورای واتیکان» تلاش نمود به ریشههای اولیۀ کلیسا بازگردد؛ به کلیسای ٣٠٠ سال اول که «کلیسای ستمدیدهگان»، کلیسای شهدا بود. با اعلامیۀ کنستانتین در سال ٣٢۴ بعد از میلاد، مبنی بر اینکه کلیسای کاتولیک کلیسای رسمی امپراتوری رم خواهد شد، ماهیت کلیسا تغییر کرد و «کلیسای ستمگران» شد و جنگهای صلیبی، تفتیش عقاید هسپانیا، و همدستی با نازیسم از جمله جنایاتی است که از این نشأت گرفت.
با «دومین شورای واتیکان» در سال ١٩۶٢ کلیسا در سرتاسر جهان بازبینی خود را آغاز کرد. این در امریکای لاتین شکل «الهیات رهاییبخش» را گرفت،ـ فلسفهیی که یک برخورد «ترجیحی نسبت به فقرا» را در پیش گرفت و خواهان حمایتِ فعال از جنبشهای عدالت اجتماعی از جانب کارگران، دهقانان بیزمین و خلقهای بومی و مخالفتِ فعال با حکومتِ نظامیان و سلطۀ سرمایهداری بزرگ شد.
این فلسفه، که مسیحیت را با جامعهشناسی علمی ترکیب میکرد، ابتدا در نشست علمای دینی امریکای لاتین، از طرف گوستاوو گوتیرز در سال ١٩۶۴ در ریو دِ ژانیرو آغاز شد. برازیل نقطۀ کانونی برای این جنبش نوین شد و «اجتماعات پایه» مسیحی متعهد به الهیات رهاییبخش در آن کشور شکل گرفت و در سرتاسر امریکای لاتین گسترش یافت، و در جون و جولای ١٩۶۵ نشستهای بیشتری برای توسعۀ الهیات رهاییبخش در هاوانا (کیوبا)، بوگوتا (کلمبیا) و کوئرناواکا (مکزیک) برگزار شد.
همانطور که نوآم چامسکی توضیح میدهد، ایالات متحده قصد نداشت عقب بنشیند و ناظر آن باشد که یک الهیات آشکارا انقلابی در امریکای لاتین مسلط شود ـ الهیاتی که سلطۀ اقتصادی و نظامی ایالات متحده در منطقه را تهدید میکرد ـ و سریعاً برای نابود کردن این جنبش در حال ظهور، از طریق خشونت وارد عمل شد. واتیکان نیز به نوبۀ خود، پس از مرگ [پاپ] جان سیزدهم برای از بین بردن آن از طریق سانسور، برکنارکردن و حتا خلع لباسِ کشیشان و اسقفهای رهاییبخش حرکت کرد.
چامسکی توضیح میدهد که نخستین ضربۀ ایالات متحده به الهیات رهاییبخش، در مهد آن ـ برازیل ـ وارد شد. نتیجتاً در سال ١٩۶۴، کودتای امریکایی که خواو گولارت رییسجمهور بهطور دموکراتیک انتخابشده را سرنگون کرد، دیکتاتوری نظامی را سرکار آورد که تا سال ١٩٨۵ با کمک نظامی مستمر ایالات متحده حکومت کرد، و بهطور خشونتبار به کشیشان الهیات رهاییبخش و اجتماعات پایه حمله کرد و قصد ریشهکن کردنِ جنبش دینی نوین رادیکال را نمود. ایالات متحده با درگیری در عملیات نظامی فعال به نابود کردنِ الهیات رهاییبخش ادامه داد، و در پی آن تعداد کثیری از کشیشان، برادران و خواهران مقتول، از جمله حتا اُسکار رومرو اسقف اعظمِ سان سالوادور را بهجا گذاشت. روی هم رفته، بین ١٩۶۴ و ١٩٨۵ بیش از ١٠٠ رهبر مذهبی در امریکای لاتین به قتل رسیدند، و خونریزی در آنجا خاتمه نیافت.
همانطور که چامسکی تأکید میکند، حتا پس از پایین آمدن دیوار برلین در سال ١٩٨٩، که پایان رسمی جنگ سرد بود، ایالات متحده به تهاجم خونبار خود علیه کلیسای رهاییبخش ادامه داد، که مشهورترین مورد آن، حمایت از نظامیانی بود که ۶ کشیش یسوعی و مستخدم و دختر آنها را در نوامبر ١٩٨٩ به قتل رساندند.
Comments are closed.