احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:19 دلو 1392 - ۱۸ دلو ۱۳۹۲
مسوولان ادارۀ مبارزه با حوادث طبیعی اعلام کردهاند که طی یک هفتۀ گذشته ـ که هفتهیی پُر از بارشوبرف بود ـ حدود پنجاه نفر در سراسر کشور تلف شدهاند. این تلفات در رویدادهای جداگانه در استانهای، بدخشان، جوزجان، فراه، پروان، بامیان و هلمند رخ داده است. جدای از این، بیش از پنجصد رأس مواشی و شماری از خانههای مردم نیز از میان رفتهاند.
بیتردید اگر افغانستان یک کشورِ جهان اولی بود، حالا چنین اتفاقی یک فاجعۀ بزرگ عنوان میشد؛ اما مقامات حکومت افغانستان، تازه آمارِ این تلفات را اعلام کردهاند و هنوز از فرستادنِ کمکها و محدود ساختنِ ابعاد فاجعه توسط مسوولین خبری در دست نیست.
افغانستان یک کشور کوهستانی و از منظر حوادث طبیعی نظیر سیلاب، برفکوچ، لغزشِ صخرهوسنگ و… بهشدت آسیبپذیر است. سالهای سال است که آفات طبیعی، جانِ هزاران نفر را میگیرد؛ اما راههای مبارزه با آن هرگز سنجیده نشده است. مقامات حکومت با ارایۀ ابتداییترین آمارها نشان دادهاند که حدود ۳۹۶ تا ۵۹۷ میلیون دالر طی سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۲ به کشور از ناحیۀ حوادث طبیعی زیان وارد شده است. همچنان آنها گفتهاند که فقط در سال ۲۰۱۲، حدود ۴۰۰ مورد حادثۀ طبیعی در ۱۹۵ ولسوالی کشور اتفاق افتاده و سبب مرگِ بیش ۴۵۰ نفر شده است.
همین آمارهای ابتدایی نشان میدهند که فاجعه در افغانستان بهتکرار رخ میدهد، اما تا کنون هیچ راه پیشگیری از آن روی دست گرفته نشده است. بیگمان که افرادِ متضرر از جمله کسانیاند که زیر خط فقر زندهگی میکنند. یافتهها نشان میدهد که هم در فصل سرمای سالِ جاری و هم قبل از آن، تمام آنهایی که از شدتِ سرما تلف شدهاند، مردمانِ بیپناه و فقیرِ این کشور بودهاند. البته باید یادآور شد که در گذشتهها به دلیل نبود امکانات، حکومتها نمیتوانستند از آفات طبیعی جلوگیری کنند و یا میزانِ تلفات در این رویدادها را کاهش بدهند؛ اما دست کم در این سالها به کمکِ تکنالوژیهای نوینِ وارد شده به افغانستان، میتوان حوادثِ طبیعی را پیشبینی و از آن جلوگیری کرد. به گونۀ مثال، میتوان در مناطقی که مستعد برفکوچاند، بهواسطۀ ایجاد رانههای کوچک از طریق چرخبالها، خطر برفکوچهای مرگبار را کاهش داد. جدای از آن، محدود ساختنِ تلفات ناشی از حوادث طبیعی در افغانستان، آنقدر هم به هزینههای گزاف نیاز ندارد. همانگونه که شواهد نشان میدهد، زیانمندیِ ناشی از سرما در فصل زمستان در افغانستان، اکثراً بهدلیل نبود سرپناه و امکانات برای مردم است که اگر حکومت در دوازده سال گذشته، برنامهیی برای این مسأله میداشت، اکنون هیچ خانوادۀ بیسرپناهی باقی نمیماند تا از شدتِ سرما جان دهد. افزون بر آن، فقر در افغانستان چنان بیـداد میکند که مردم کوچکترین امکانات برای ایجاد گرما ندارند؛ ورنه، شدت سرما در افغانستان آنقدر نیست که با وسایل تسخین نتوان آن را قابلِ تحمل ساخت.
حکومت اگر ارادهیی برای جلوگیری از فجایعِ طبیعی روی دست میداشت، بهیقین که با جابهجا ساختنِ مردمِ در معرض خطر، با توزیع مواد مورد نیاز برای مردمِ فقیر و دهها برنامۀ پیشگیرانۀ دیگر، میتوانست جلوِ چنین فجایعی را تا حد بالایی بگیرد. اینگونه اگر آفات طبیعی کاملاً از میان نمیرفتند، دستکم از تلفاتِ جانیِ مردم جلوگیری میشد.
اما سوگمندانه که در دوازده سال پسین، بهرغم کمکهای قابل توجه جامعۀ جهانی، فاجعههای موسمی همچنان ادامه یافته است. بهار که میرسد، نیمی از مردم در سرازیر شدنِ سیلابها، بیخانمان و تلف میشوند و زمستان که میرسد، از اثر ریزش برف و برفکوچ و طغیانِ سرما.
پاسخِ حکومت همواره در برابرِ تکرار فاجعهها این بوده که برفوباران یک پدیدۀ طبیعی است و طغیانِ آن نیز در هر کشوری ممکن. مسوولان حکومتی در واقع با چنین استدلالی از قبولِ مسوولیت شانه خالی میکنند و تلفات جانیومالیِ مردم را یک امرِ عادی جلوه میدهند.
با این اوصاف میتوان حکم کرد؛ تا زمانی که حکومتِ بیتدبیرِ آقای کرزی باقیست، فاجعههای موسمی از مردم قربانی خواهد گرفت و موازی با آن، پاسخهای غیرمسوولانۀ مقاماتِ حکومتی نیز ادامه خواهد یافت.
Comments are closed.