انتخابات و رسالت خطیرِ رسانه‌یی

گزارشگر:حلیمه حسینی/7 حوت 1392 - ۰۶ حوت ۱۳۹۲

به نظر می‌رسد شور و حرارتِ مبارزات انتخاباتی کم شده و رو به سردی گراییده است. انتخاباتِ پیشِ رو به‌خاطر سرنوشت‌ساز بودن و تعیین‌کننده بودنش آن‌هم در یک چنین برهۀ حساس از تاریخ کشور، انتظار می‌رفت که با هیجانِ بیشتری استقبال شود و به‌‌ویژه نامزدان، با دستی پُر به میدانِ رقابت‌ها وارد شوند. اما آن‌چه که ما شاهدیم، اغلب مسابقۀ پول است و قدرت، و به نوعی خودنمایی! mandegar-3
این روزها تجمل، قدرت و ثروت در گوشه‌وکنارِ افغانستان به نمایش آمده و آن‌چه از این نمایش به ذهنِ شهروندان راه می‌یابد، هیچ سنخیت و هم‌خوانی‌یی با زنده‌گیِ مردم ندارد. عمومِ مردم در شرایط سخت‌ودشواری به‌سر می‌برند و برای آن‌ها اگر انتخابات درست به معرفی گرفته شود، می‌تواند روزنه‌یی شود به سمت گذر از دردها و رسیدن به رفاه و ثبات و آرامش. اما وقتی انتخابات چهره‌یی منفور پیدا کند و مساوی شود با زدوبندهای سیاسی و معامله‌گری؛ وقتی نامزدان تصویری از مابهتران بیابند و سمبولِ حضورشان نه مهر و عاطفه و درک و درد، که موترهای ضدگلوگه و گران‌قیمت و ول‌خرجی‌های آن‌چنانی باشد، چه‌گونه یک شهروند عادیِ این وطن می‌تواند رابطه‌یی معنادار میانِ دردها و مشکلاتِ خودش و این چهره‌های دور از دسترس، برقرار کند؟
رسانه‌ها هم در این میان، وضع را رقت‌انگیزتر کرده‌اند. آن‌ها به جای این‌که با طرح و اجرای برنامه‌هایی کارآمد و مردمی، انتخابات را به میانِ توده‌های مردم ببرند، با سودمحوری و نگاهی فرصت‌‌بار به این چند روزِ باقی‌مانده به انتخابات ـ و بدون حساب‌وکتابِ سودوهزینه‌یی که عمل‌کرد آن‌ها بر افکار عموم و نتیجۀ انتخابات دارد ـ فقط و فقط به هدفِ از فرصتِ موجود بهرۀ مطلوب را بردن، سیاستِ هرکس هرچه‌قدر پول بدهد آش می‌خورد را پیش گرفته‌اند؛ پس هر که پول بیشتر دارد، وقتِ بیشتری از وقت طلاییِ رسانه‌ها را خواهد خرید.
خرید وقت برای اعلانات و تبلیغات، یعنی وقتِ خرید فرصتی حتا به اجبار با مردم بودن؛ و خرید رسانه‌ها یعنی خرید چرخه و گردونه‌یی که گردشِ اطلاعات در آن رخ می‌دهد و حادث می‌شود. چرخۀ اطلاعات را مدیریت کردن، یعنی افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دادن؛ و افکار عمومی یعنی به‌دست آوردنِ رأی توده‌های مردم. اما آیا این می‌تواند موفقیت در انتخابات را تضمین کند؟!
این روزها به نظر می‌رسد در افغانستان دیگر چیزی به نام تودۀ مردم معنا ندارد. این وطن و این مردم آن‌قدر پارچه‌پارچه و تکه‌تکه شده‌اند که دیگر از هیچ گروهی نمی‌توان انتظار داشت که نماینده‌گی از توده‌های مردمی، یعنی اکثریت مردم، داشته باشد‌. اما تودۀ مردم تعاریف گوناگونی دارد که در این‌جا مد نظر ما، همان طبقۀ غالبِ جامعۀ افغانستان است. رسانه‌ها بدون شک در هدایت و مدیریتِ افکار توده‌ها، نقش برازنده‌یی دارند؛ اما اگر سودمحوری جانشینِ منفعت جمعی شود، اگر به هر نقطۀ عطف تاریخی، نگاهی فرصت‌طلبانه بیاندازیم، خواهیم دید که حتا جنگ هم خالی از فایده نیست و هستند کسانی که امروز ثروت‌وقدرت و جاه‌وجلالِ خود را از تجارت‌های جنگی به‌دست آورده‌اند. به هر رو، امروز انتخابات، یک نقطۀ عطف است که قرار است بعد از آن، سرنوشتِ این ملت رقم بخورد؛ اما این‌که عطف به فراز خواهد انجامید یا به فرود، فقط حضور عقلانی و منطقی و پُرشور مردم است که می‌تواند آن را تضمین کند. پس چه باید کرد؟
رسانه‌ها به عنوان چشم‌وگوش ملت، نیاز است تا بیشتر از هر زمان دیگر، سنجیده و مدیریت‌شده حرکت کنند. و اگر بخشی از پُرمخاطب‌ترین ساعت‌های‌شان را در بدل پول می‌فروشند، باید دقایق و ساعت‌هایی را هم به تغذیۀ سالم و هدف‌مندِ افکار عمومی نسبت به انتخابات، اختصاص دهند. مدیریت رسانه‌یی در زمان انتخابات، بسیار حساس و تعیین‌کننده است. امروز همان‌طور که هر کس حق دارد در بدل پول هرچه می‌خواهد ـ و صد البته در چهارچوب قوانین کشور ـ در رسانه‌های جمعی به نشر برساند، مردم هم حق دارند که اطلاعاتی شفاف و سالم و مفید را از رسانه‌ها دریافت کنند.
انتخابات فقط محدود به پخش اعلاناتِ انتخاباتی نیست. این‌که من فلانی هستم پس به من رأی دهید، کافی نیست تا مردم را به پای صندوق‌های رأی بکشاند. مردم نیازمند باور کردنِ اهمیتِ نقش‌شان در انتخابات و هم‌چنین باورمندی به این اصل هستند که انتخابات، مکانیسمی کارآمد برای انتقال قدرتِ سیاسی و تعیین حکومت‌هاست. این باور نهادینه نخواهد شد مگر در سایۀ یک کارِ همه‌گانی و آگاهی‌بخشی درست و مدیریت‌شده از سوی رسانه‌ها و دیگر ارگان‌هایی که نقش اطلاع‌رسانی به توده‌های مردم را دارند. مردم نیاز دارند که طرح و برنامه‌هایی فراگیر و عملی را بشنوند و در مورد آن با تحلیل و تفسیر اطلاعات، اطمینان حاصل کنند. طرح‌هایی چون طرح دولت وحدت ملی که بدون شک برای هر شهروندِ دردکشیدۀ این وطن نویدی از وحدت و همگرایی‌ست، نیاز است که در کنار همۀ برنامه‌های سودآور و تجارت‌محور رسانه‌ها، به تصویر کشیده شوند تا دست‌کم مردم در این گیر و دار، رد پایی از برنامه‌ها و ایده‌هایی که حولِ دردها و مشکلات تاریخی‌شان می‌چرخند، بیـابند.
از این‌رو به‌جاست که رسانه‌ها با احساس مسوولیتِ بیشتر در قبال سرنوشت جمعی مردم، نقش معتمدی را به عهده بگیرند که راست‌گویی، صداقت و بی‌طرفی را تبارز می‌دهد، نه این‌که بازاریانی باشند که در بدل پول حاضر اند هر حقی را ناحق و هر ناحقی را حق جلوه دهند. اگر مردم به این باور برسند که رسانه‌ها خود را در بدل پول فروخته‌اند، بدون شک برنامه‌ها و تبلیغات رسانه‌ها، هیچ بیننده‌یی نخواهند یافت و هیچ نامزدی به مدد تبلیغات رسانه‌یی، توفیق همراهیِ مردم در پای صندوق‌های رای را نخواهد یافت و ما شاهد برگزاری یک انتخاباتِ ناقص و ناکام خواهیم بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.