احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 26 حوت 1392 - ۲۵ حوت ۱۳۹۲
آقای کرزی در مراسمِ هفتمین فصل کاریِ دورۀ شانزدهم شورای ملی، سخنرانیِ مفصلی انجام داد؛ سخنرانییی که به باور بسیاریها، دو هدف اصلیِ آقای کرزی را در خود بازتاب میداد. نخست آقای کرزی در این سخنرانی تلاش کرد که دستاوردهای نزدیک به سیزده سال حکومتداری خود را به رخِ دیگران بکشد و دوم اینکه خواست به گونۀ غیرمستقیم، به برخی انتقادها و پرسشهایی که در ذهن شهروندانِ کشور نسبت به عملکردِ او در مورد برخی مسایل بهوجود آمده، پاسخ دهد.
آقای کرزی سعی کرد با سخنرانی در مراسمِ گشایش پارلمان افغانستان، از خود و کارنامهاش دفاع کند. او به گونۀ سیستماتیک، این سخنرانی را در خدمتِ برنامهها و اهدافِ خود قرار داده بود و از همینرو میتوان آن را یک برائتنامه تلقی کرد. آقای کرزی از این آخرینفرصت که به عنوان رییسجمهوری افغانستان میتوانست گشایشِ رسمیِ کار پارلمان را اعلام کند، به گونهیی استفاده کرد که نشان دهد چرا برخی تصمیمها را در طی این سالها گرفته، چرا در برخی موارد واکنش نشان داده و در مجموع، سیاستهای او حولِ چه محوری قرار داشته است.
آقای کرزی در لابهلای سخنرانی خود، به شکل آماری از دستاوردهای حکومتش در عرصۀ بهبود زندهگیِ مردم افغانستان و آنچه که انجام شده، یادآوری کرد. او از مشارکتِ زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی، از بازسازی زیربناهای کشور، و روابط دولت با کشورهای دیگر سخن گفت. اما مهمترین سخنِ آقای کرزی در این سخنرانی این بود که او از افغانستانِ بدون قانون، یک افغانستانِ دارای قانونِ اساسی و قانونمدار ساخته است.
نمیدانیم که آقای کرزی وقتی از افغانستانِ دارای قانون اساسی و افغانستانِ قانونمدار سخن میگوید، منظورش دقیقاً چیست. شاید آقای کرزی فراموش کرده که در هیچ برههیی از زمان، افغانستان در خلای قانونی بهسر نبرده است، حتا در زمان طالبان. شاید طالبان بهدلیل برداشتِ افراطی از آموزههای دینی، قانونی را به اجرا میگذاشتند که نمیتوانست پاسخگوی نیازهای عصر حاضر باشد، ولی با آنهم دستکم نوعی قانون همواره در افغانستان وجود داشته است. از جانب دیگر، نفس داشتن قانون اساسی، نمیتواند بهتنهایی حلالِ مشکلاتِ یک کشور باشد. کشوری مثل بریتانیا اصلاً قانون اساسییی آنگونه که ما از آن تعبیر میکنیم ندارد، ولی بدون شک یک کشورِ قانونمدار است. مهم این نیست که صرفاً چیزی در کاغذ به نام قانون اساسی وجود داشته باشد تا یک کشور را به کشوری قانونمدار تبدیل کند؛ بل باید این قانون از روی کاغذ بیرون شود و جنبۀ عملی پیدا کند.
آقای کرزی فراموش کرده است که در افغانستانِ پس از نظام تحجر طالبانی، طی یک نشستِ کلان قانون اساسی به تصویب رسید، ولی بهزودی مشخص شد قانون اساسییی که در نشست کلانِ مردمِ افغانستان تصویب شده، در ارگ ریاستجمهوری مورد دستبرد قرار گرفته و به گونهیی درآمده تا بتواند از رییسجمهور یک مستبد تمامعیار بسازد.
چرا آقای کرزی از قانون اساسی به عنوان دستاورد خود سخن میگوید، ولی از دستکاریها و در روی کاغذ ماندنِ این قانون هرگز حرفی نمیزند؟ آیا با تصویب قانون اساسی آنگونه که آقای کرزی مدعی است، افغانستان به یک کشورِ قانون مدار تبدیل شده؟ اگر چنین است، پس چرا اینهمه بیعدالتی و حقتلفی در جامعۀ افغانستان جریان دارد؟
آقای کرزی پس از ده سال که از عمر قانون اساسی میگذرد، تازه متوجه شده که این قانون چیزی نبوده که به نیازهای کشور پاسخ دهد و به همین دلیل، او از تعدیلِ قانون اساسی در سالهای آینده سخن میگوید. در اینجا نیز نمیتوان نسبت به نیاتِ آقای کرزی خوشبین بود. او چرا در سالهایی که خودش بر مسند ریاستجمهوری کشور تکیه زده بود، از تغییرات در قانون اساسی سخن نمیگفت؟!… پاسخ ساده است، چون آقای کرزی بهتر از هر کسِ دیگری میدانست که چنین قانونی میتواند دستِ او را برای بسیاری از بیقانونیها باز نگه دارد. اما او پس از خود هرگز نمیخواهد که اختیاراتِ آنچنانی در دست زمامدارانِ بعدی قرار داشته باشد.
از این سخن و خواستِ آقای کرزی میتوان چند برداشت را ارایه داد:
نخست اینکه آقای کرزی خواست نشان دهد که مشکلات موجود در قانون اساسیِ افغانستان را میداند و در زمان ریاستجمهوریاش به آن اشاره داشته است؛ دوم اینکه آقای کرزی خواست با طرح وارد کردنِ تعدیل در قانون اساسی نشان دهد که دیگر با چنین قانونی نمیشود از قانونمداری در افغانستان سخن گفت؛ و سوم اینکه آقای کرزی هنوز از طرح «پوتین ـ مدودف» که در روسیه اجرا شد، ناامید نشده و انتظار دارد با تقلب و مهندسی، زمینهیی فراهم کند تا شخص مورد نظر او، در انتخابات کرسی ریاستجمهوری را از آنِ خود سازد و آنگاه با تغییر و تعدیل در قانون اساسی، به بخشی از حکومتِ آینده تبدیل شود.
سخنرانیِ آقای کرزی در مراسمِ هفتمین فصل کاریِ دورۀ شانزدهم شورای ملی، عملاً از نیات خطرناکِ آقای کرزی در قبال انتخاباتِ پیشِ رو پرده برمیدارد. او شاید در ظاهر بگوید که دیگر به عنوانِ یک شهروند عادی در افغانستان زندهگی خواهد کرد، ولی مطمیناً در دل و روانِ خود همچنان خوابِ قدرت را میبیند.
آقای کرزی در بخشِ دیگری از سخنرانیِ خود تلاش کرده که به گونۀ غیرمستقیم، به آن انتقادها و پرسشهایی پاسخ دهد که در اذهان عمومی همواره وجود داشته است. یکی از این مسایل، عدم امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکاست. آقای کرزی طی ماههای اخیر، با فشارهای زیادی از سوی جامعۀ افغانستان و بینالمللی مواجه بوده است. او در این سخنرانی خواست که بگوید که با عدم امضای این توافقنامه، به خیر و صلاحِ مردم افغانستان کار کرده است. جالب اینجاست که در همان زمانی که آقای کرزی از عملکرد خود در برابر توافقنامۀ امنیتی دفاع میکرد، در آن سرِ کشور یعنی ولایت هرات، والی این شهر در مراسم گرامیداشت از حادثۀ ۲۴ حوت، گفت که افغانستان با عدم امضای توافقنامۀ امنیتی، جلو فساد و تباهی بیشتر کشور را گرفت. جالب اینجاست که همین والی خردمند، چند ماه پیش وقتی با معاون سفارت امریکا در افغانستان دیدار داشت، اعلام کرد که هیچ مانعی بر سر راه امضای توافقنامۀ امنیتی وجود ندارد و بهزودی افغانستان این سند را امضا خواهد کرد.
به هر حال، آقای کرزی با آخرین سخنرانی خود در پارلمان کشور، چهار پیامِ مهم را که میخواست، ارایه کرد: نخست پیام به جامعۀ جهانی برای عدمِ دخالت در انتخابات؛ دوم پیام به پاکستان که دیگر دست از مداخله در امور داخلی افغانستان بردارد؛ سوم پیام به مردم افغانستان که چه کارهایی را برای آنها انجام داده؛ و چهارم پیام به اهل سیاست و نامزدان ریاستجمهوری که به وحدت ملی بیاندیشند و برای افغانستانِ متحد یکدست شوند. ولی در مجموع در این چهار پیـام، آقای کرزی فقط اهدافِ چنـدپهلوی خود را دنبال کرد!
Comments are closed.