احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی/ 6 حمل 1393 - ۰۵ حمل ۱۳۹۳
زنگ مکاتب به صدا درآمده و هیاهوی دانشآموزان و جنبوجوشی که در سرکها و کوچههای شهر از رفتوآمد و بازیگوشیهای کودکان و نوجوانانِ ما با لباسهای یکدست به چشم میخورد، بهار را رنگینتر و شادتر جلوه داده است. اما وقتی به همۀ این لبخندها و جنبوجوشها عمیق بنگری، افسوس میخوری که چرا معارفِ افغانستان از بنیانهای محکمِ علمیِ روز بیبهره است و در آتشِ تشتت و بیبرنامهگی میسوزد.
همهجا وقتی از معارف و رشد چشمگیرِ آن در کشور سخن به میان میآید، بیشتر بحث از افزایش تعداد کمیِ مکتبروندهگان است تا بحث و تحلیل در مورد کیفیت و ارزیابی علمی آن. چرا که در کنار این حجمِ وسیع از نیازمندی جامعه به تعلیم و تعلم، کمتر مراکز و نهادهایی بودهاند که در این راستا کارآمد و با برنامه عمل کردهاند. وزارت معارف همواره بهجای اینکه در طول یک دهۀ گذشته، مکان و معبری برای گذار جامعۀ ما به سمت ترقی و توسعۀ زیرساختهای علمی و اکادمیک باشد، بیشتر با انگارههای سیاسی رنگ گرفت و هرگز نتوانست معارف را به جایگاه رفیعی که باید در جامعه میداشت، برساند.
امروز اگر گروهگروه کودکان و نوجوانان راهی مکاتب میشوند و یا جوانانِ ما راه دانشگاهها را در پیش گرفتهاند، بیشتر به یک همتِ خودجوشِ مردمی متکی بوده که سالها عقبماندهگی و جهل و بیسوادی و تاریکی، زندهگیها را آن چنان افسرده است که هر پدر و مادری آرزو دارد فرزندش در بستر مناسبِ تعلیمی رشد کرده و ببالد تا از این راه، فصل تاریک و تلخی را که خود تجربه کردهاند، فرزندانشان با آن مواجه نشوند. اما اینکه دولت ما و بهخصوص معارف در این زمینه چه کردهاند، وضعیت تعلیمی مکاتب، رسیدهگی به وضعیت پرورشی و آموزشیِ متعلمان و همچنین فساد گستردهیی که معارف و ارگانهای مربوط به آن را بینصیب نگذاشته است، خود گواهِ وضعیت بغرنجِ آموزش و پرورش در کشور ما است.
وقتی به حجم وسیعی از شاگردانِ مکاتب مینگری که هر روز صبح و شام در حال رفتوآمد به مکتب هستند و پُربارترین ساعاتِ عمرشان را در آنجا میگذرانند، افسوس میخوری که چرا بعد از گذشت یک دهه هنوز ما نظم، انسجام و یک برنامۀ قوی و مدون برای بهبود وضعیت تعلیمیِ کشور نداریم. آیا غیر از این است که اگر معارف ترمیم نشود و اگر سیستم درسی یک کشور پا به پای نیازمندیهای عصر و زمانِ خود حرکت نکند، هرگز نمیتوان یک رشد و انکشافِ پیشرو و بالنده را شاهد بود؟ آیا میتوان بدون یک سرمایهگذاریِ درست بر روی سیستم درسی و آموزشیِ کشور صحبت از توسعهیافتهگی و پیشرفت داشت؟ آیا بدون تأمین امنیتِ مکاتب و جان معلمان، میتوان باورمند بود که این همت و انگیزۀ خودجوشِ مردم برای نجات و رهایی از چنگال بیسوادی و تاریکی فراگیر، خواهد توانست افق روشنی را برای جامعۀ ما رقم زند؟
هنوز مکتبها سوزانده میشوند، هنوز تیزاب به صورت دخترانی که به مکتب میروند ریخته میشود، هنوز معلمان جانشان را بر سر تعلیمِ اولاد وطن از دست میدهند، هنوز همراه با زنگ مکاتب، صدای تهدید طالبان و یا دیگر مخالفان مسلحِ دولت که مخالفت با تعلیم و تعلمی گسترده و فراگیر هستند به گوش میرسد، هنوز خاکستر کتابها و بقایای مکاتب سوزاندهشده باقی است و هنوز معارفِ ما از نبود یک سیستم آموزشی پویا و مدرن رنج میبرد؛ در چنین وضعیتی، چهگونه میتوان از بهبود وضعیت معارف و آموزشِ کشور سخن گفت؟
در واپسینروزهایی که به برگزاری انتخابات باقی مانده است، بسیار بهجاست که نامزدان محترمی که هوای ریاستجمهوری در سر دارند، از هماکنون معارف و آموزشِ کشور را در اولویتهای کاری خود قرار داده و برای بهبود وضعِ آن و رسیدن به یک وضعیتِ مطلوب دست به کار شوند.
مردم آماده همکاری برای بهبود بخشیدن به وضعیت معارف هستند؛ چرا که بدون شک تعلیم و تعلم، امروز به صورتِ یک نیاز جدی و همهگانی مطرح است و همه به این باورمندی رسیدهاند که فقط در سایۀ مبارزه با جهل و بیسوادی است که میتوان جامعه را از این وضعیتِ فلاکتبار نجات داد. جامعهیی که سراسر درگیرِ تعصبات و کجفهمیها و سوءتفاهمها به یکدیگر است، به برکت یک سیستم و نظام تعلیمیِ وحدتآفرین و کاربردی میتواند با تغییر ذهنیتها، رفتارها را تغییر دهد. و ما نیازمند این تغییر و اصلاحاتِ بنیادین هستیم که برای رسیدن به آن، سرمایهگذاری جدی بر روی نسلِ امروز و بهخصوص آینده، از ضرورتهای مبرم است.
توجه به کیفیت آموزش، و تعریف و طراحیِ یک سیستمِ کارآمد که با توجه به واقعیتهای جامعۀ ما ایجاد و طراحی شده باشد، یگانه راهیست که میتواند ما را از افتادن به دام کجاندیشیها و سوءتفاهماتی که بیشتر بر اثر عدم شناخت از هم و دربارۀ هم ناشی میشود، نجات دهد. یکی از محورهای وحدتآفرین در یک جامعۀ پراکنده و متنوع از لحاظ قومی و نژادی مثل افغانستان، بدون شک معارفی قدرتمند و نظام آموزشیِ توانمندی است که از همان ابتداییترین قدمهای آموختن، و قلم به دست گرفتن، الفبای وحدت و یکدلی و همرنگی را بیاموزاند و بر روی تعصبات و افراطیتها خط بطلان بکشد.
تا روزی که معارف ما، مکاتب و فضای تعلیمی ما، آکنده باشد از روایت خاک و خون و خاکستر، و تهدیدهای فزایندهیی که آموختن و قلم به دست گرفتن برای دشمنان وطن، مساوی با سلاح به دست گرفتن و اعلان جنگ دادن با آنان باشد، هرگز نخواهیم توانست صلح و ثباتی رضایتبخش را تجربه کنیم. تا روزی که در فضای درسیِ ما افراطیت موج بزند و تعصبات دامن زده شود و فساد در آن لانه کند، معارف همواره روایتِ تلخی از خاکستری است که ماحصلِ یک عمر آتش به خرمنِ آرزوهای پدران و مادرانِ ما انداختن بوده و قرار است که فرزندانِ ما میراثدار آن باشند!
Comments are closed.