احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





انتـــخابات؛ بیـم‌های اندک و امیـدهای فراوان

گزارشگر:حشمت رادفر/ 11 حمل 1393 - ۱۰ حمل ۱۳۹۳

mnandegar-3در گذشته‌ها، هرگاه از شمال کشور سخن به میان می‌آمد، شهر مزار شریف در ذهنم مجسم می‌شد، زیرا هیچ‌گاه تجربۀ رفتن به حوزۀ شمال شرق یا همان سرزمین قطغن را نداشتم. اما این‌بار در قالبِ یک مأموریت از جانب کمسیون رسانه‌های انتخابات، همراه با وکیل نایبی به ولایت‌های بغلان، کندز، تخار و بدخشان سفر کردم.

هنگامی که موتر حاملِ ما از دوراهی پلخمری به دستِ راست پیچید، در صفحۀ فیس‌بوکم نوشتم که برای نخستین‌بار است که به بغلان مرکزی پا می‌گذارم، بلافاصله یکی از دوستانم که خود از ولایت بغلان است، از کابل با من تماس گرفت و گفت که به دلایل امنیتی، باید این پست را از صفحه بردارم، و من‌هم همین کار را کردم.

بغلان مرکزی
به بغلان مرکزی رسیدیم، شهرک پُرجنب‌وجوشی بود. وکیل نایبی که حدود ۱۰ سال با یکی از تلویزیون‌های خصوصیِ افغانستان کار ‌کرده، حملۀ خونین انتحاریِ ۱۵ عقرب سال ۱۳۸۶ را که در آن‌زمان برای پوشش خبریِ آن رویداد از کابل به این شهر آمده بود، قصه کرد. در آن رویداد خونین، بیش از صد تن به شمول ۵ عضو مجلس نماینده‌گان افغانستان و ده‌ها دانش‌آموز کشته شده بودند.
از بغلان مرکزی گذشتیم. در حالی که پیام دوست بغلانی‌ام از کابل و داستان حملۀ انتحاری ۱۳۸۶ ذهنم را به خود مشغول کرده بود، صدای وکیل نایبی سکوت را در موتر شکست که گفت این منطقه گرداب نام دارد و در سال‌های گذشته بسیار ناامن بوده، حالا هم گاه گاهی مشکلات امنیتی دارد، اما مانند گذشته نیست.

کندز
به کندز رسیدیم، شهر شلوغ و کمتر توسعه‌یافته‌یی که تصور می‌کردم باید به اندازۀ مراکز دیگر زون‌های افغانستان، شاهد پیشرفت و توسعه بوده باشد. اگرچه از نظر امنیتی آرام به نظر می‌رسید، اما گویی تأثیر ناامنی‌های چند سال گذشته هنوز در سیمای این شهر پدیدار است.

احساس امنیت به‌جای کابوس ناامنی
شب را مهمان یکی از دوستان نزدیک و هم‌صنفی دوران دانشگاهم در ولسوالی علی‌آباد در حاشیۀ غربی شهر کندز بودیم. خانه‌یی در چند ده متری خانۀ یکی از فرماندهان پیشین طالبانِ محلی که حدود یک سال پیش در بندر تورخم توسط نیروهای امنیتی افغانستان بازداشت شد.
در تابستان ۲۰۰۹ هنگامی که بمباران تانکرهای نفت ربوده شده توسط طالبان از سوی نیروهای ناتو ده‌ها کشته و زخمی بر جای گذاشت و سپس کشته شدن سلطان منادی خبرنگار افغانی نیویارک‌تایمز در ولسوالی چهاردرۀ کندز خبرساز شد، به گفتۀ مردم محل طالبان در این منطقه نیز حضور گسترده‌یی داشتند و شهر کندز در تیررس جنگ‌افزارهای نیمه‌سنگینِ آنان قرار داشت.
با شنیدن این داستان آن‌هم هنگامی که از کنار خانۀ این فرمانده پیشین طالبان می‌گذشتم، برای دقایقی توهمِ روبه‌رو شدن با سرنوشت سلطان منادی ذهنم را درگیر کرد، اما دوستِ میزبان به ما اطیمنان داد که در حال حاضر هیچ‌نوع نگرانی امنیتی از رهگذر حضور طالبان در این بخش از ولایت کندز وجود ندارد، زیرا پس از جنگ‌های شدیدی که عبدالرحمان سید خیلی فرمانده پیشین پولیس کندز در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ راه‌اندازی کرد، طالبان در این ولایت به‌شدت تضعیف شده‌اند.
پیشتر رفتیم، ده‌ها نوجوان در یک میدان خاکی مشغول بازی فوتبال و والیبال بودند و نشانۀ آشکاری از ناامنی دیده نمی‌شد. بعدتر هم به دشت‌هایی که آبستن رویش سبزه و گل بود و گندمزارهایی که روزگاری کندز را کندوی افغانستان لقب داده بودند، رفتیم و در غروبی رویایی و زیبا، عکس‌های یادگاری گرفتیم.

بندر شیرخان؛ دورافتاده و فقیر
روز بعد به دشت آبدان رفتیم، دشت بکر و وسیعی که مناظر زیبای آن در بهار همه‌ساله هزاران تن را از کندز و دیگر بخش‌های کشور به خود می‌کشاند، اما هنوز سبز نشده و دست بیداد زمستان سر از کرانه‌های آن برنداشته بود.
در پایان به بندر شیرخان رسیدیم و تا پل دوستی، مرز مشترک میان افغانستان و تاجیکستان، در کنار رود آمو رفتیم. بر خلاف تصورم این بندر به هیچ‌یک از دیگر بندرهای تجارتی و ترانزیتی افغانستان شباهت نداشت؛ شهرکی کوچک و گل‌آلود با امکاناتی محدود و چند ساختمانِ دولتیِ قدیمی به شمول ویلای یک‌طبقه‌یی‌یی که به گفتۀ ساکنان محل، روزگاری تفرجگاه محمدظاهر، شاه سابق افغانستان بوده است. چند تا از عکس‌های انتخاباتی اشرف‌غنی احمدزی و جنرال دوستم نیز بر دیوارهای خانه‌های گلی روستاهای پیرامون بندر شیرخان نیز مشاهده می‌شد.

خبرنگاران و دشواری‌های چندسویه
برگزاری کارگاه معرفی لایحۀ تنظیم فعالیت‌های رسانه‌یی به خبرنگاران ولایت‌های کندز، بغلان و تخار، هدف اصلیِ ما از سفر به کندز بود. در این نشست حدود هفتاد تن از خبرنگاران و مسوولان رسانه‌ها از این سه ولایت شرکت کرده بودند. آنان در کنار بحث روی لایحه، از مشکلات موجود فراراه دسترسی به اطلاعات انتخاباتی، برخوردها و رویکردهای مافیایی حلقاتِ قدرت و گروه‌های مسلحِ غیرمسوول با خبرنگاران، مشکلات امنیتی در بخش‌هایی از کندز به‌ویژه در ولسوالی‌های چهاردره و دشت ارچی سخن گفتند. از آن‌چه بدرفتاری ادارۀ محلی به‌ویژه والی کندز با خبرنگاران خواندند، شکایت کردند و با ابراز رضایت از رفتار نیروهای امنیتی با رسانه‌ها، خواستار همکاری پولیس با خبرنگاران جهت دسترسی آنان به مناطقی که مشکلات امنیتی دارند، شدند.

سفر در سایۀ تفنگ
پس از دیدار با والی و فرمانده پولیس در پیوند با مشکلات خبرنگاران، به مسوولین دفتر ولایتی کمسیون انتخابات در کندز گفتیم که می‌خواهیم به ولایت تخار برویم، چون برنامۀ بعدی ما دیدار با خبرنگاران ولایت بدخشان بود. آنان نگاه‌های معناداری به سوی ما و همدیگر کردند و سپس از موجودیت مشکلات امنیتی در مسیر راه کندز – تالقان با نزدیک شدن شب سخن گفتند. بالاخره ما با دو موتر پولیس به سوی شهر تالقان حرکت کردیم.
با حرکت در یک محیط ناآشنا، آن‌هم در سایۀ تفنگ نیروهای امنیتی، احساس غریبی در ذهن انسان تداعی می‌شود، به‌ویژه هنگامی که بیم وقوع رویدادهای غیرمنتظره بر امیدها چیره شود. ذهنم مشغول همین دغدغه‌ها بود که موتر پولیسی که پیش روی ما حرکت می‌کرد، فرمان توقف داد. یک افسر پولیس نزد ما آمد و گفت این‌جا پل بنگی است، مسوولیتِ ما در قسمت شما ختم است، از این‌جا به بعد انشاءالله مشکلی نیست.

پل بنگی؛ یادگارِ زخم‌های کهنه
با نام پل بنگی از گذشته‌ها، از هنگامی که این منطقه شاهد نبردهای سنگین بین طالبان و نیروهای جبهۀ مقاومت به رهبری احمدشاه مسعود بود، آشنایی داشتم. به گفتۀ وکیل نایبی، در دست داشتن کنترول این پل در سال‌های نخست حاکمیت طالبان، نماد قدرت احمدشاه مسعود بود و شکستن خط مقدم جبهۀ نبرد در اطراف همین پل در سال ۱۳۷۸ خورشیدی، به تسخیر تالقان توسط طالبان و متمرکز شدن فرماندهی جبهۀ مقاومت به ماورای کوکچه و ولسوالی خواجه بهاءالدین انجامید.

ایستگاه تالقان، شب و موسیقی
با همین قصه‌ها شب فرا رسید و ما به شهر تالقان رسیدیم. مرد عیارمشربی که در آوازخوانی هم دست بالایی داشت، در این شهر مهماندار ما بود. این مرد در کنار پذیرایی و مهمان‌نوازی از ما، شماری از خبرنگاران تالقان را نیز دعوت کرده بود و پس از صرف غذا، تا پاسی از شب برای ما آواز خواند. آواز گرم و توانایی ویژه‌اش در موسیقی محلی شمال افغانستان، شب خاطره‌انگیزی را برای ما به یادگار گذاشت.

فیض‌آباد؛ قلب پُرتپشِ بدخشان
منزلگاه نهایی ما در این سفر کاری، ولایت بدخشان بود. فیض‌آباد شهری‌ست که جادۀ مرکزی آن با چراغ‌های آفتابی به‌زیبایی تزیین شده و ساختمان‌های بلند، رودخانۀ کوکچه که از قلب شهر می‌گذرد و کوه‌های اطراف که به‌سانِ حصاری طبیعی این شهر را احاطه کرده، زیبایی‌های خیره‌کننده‌یی به‌بار آورده‌اند. به گفتۀ ساکنان فیض‌آباد، این شهر در چند سال اخیر چهره بدل کرده و رشد سریع و توسعۀ امیدبخشی را تجربه کرده است. حضور زنان و جوانان در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی، و حضور نهادهای دولتی و روندهای انتخاباتی چشمگیر است و برعکسِ ولایت کندز که سیمای شهر آرامش روانیِ چندانی به تازه‌واردها ارزانی نمی‌کند، به نظر می‌رسد مشکلات امنیتی‌یی که در چند ولسوالی بدخشان وجود دارد، تأثیر چندانی روی وضعیت عمومی و روند رشد و توسعه در بدخشان نگذاشته است.

خبرنگاری و انتخابات
نشستی که با خبرنگاران این ولایت داشتیم، ویژه‌گی منحصربه‌فردی داشت و آن حضور پُررنگِ زنان و دختران در این نشست بود. ظرفیت و پشتکار خبرنگاران این ولایت در اطلاع‌رسانی و آگاهی از قضایای جاری در کشور نیز متفاوت بود. آنان از ابتکارهای‌شان برای تشویق مشارکت مردم در روند انتخابات گفتند و مثال‌هایی عینی از آماده‌گی و شور و اشتیاقِ مردم حتا در مناطق دوردستِ این ولایت جهت رفتن به پای صندوق‌های رای در انتخابات ۱۶ حمل ۱۳۹۳ ارایه کردند.
جنرال فضل‌الدین عیار فرمانده پولیس بدخشان توضیح داد ‌که در ولسوالی‌های کران و منجان، وردوج و بخش‌هایی از جرم، مشکلات امنیتی وجود دارد اما این مشکلات به پیمانه‌یی نیست که برگزاری انتخابات در این بخش‌ها را ناممکن سازد. او گفت پولیس آماده است تا هنگام انتقال مواد حساس و غیرحساسِ انتخاباتی و کارمندان انتخابات به بخش‌های ناامن و ولسوالی‌های دشوارگذر دروازها، خبرنگاران را با خود به این مناطق ببرند تا آن‌ها بتوانند روند انتخابات در این بخش‌ها را پوشش دهند.

شکایت از زورگویی
با این حال، برخی از اهالی بدخشان در صحبت با ما، بخش بزرگی از مشکلات امنیتی و حتا ضعف و کم‌کاری نهادهای خدمات عامه در این ولایت را به زد و بندها و اختلاف‌های موجود میان مقامات ادارۀ محلی، افراد زورمند و حتا نماینده‌گان این ولایت در شورای ملی افغانستان نسبت داده، ادعا دارند که بخشی از عوامل ناامنی در این ولایت از سوی چهره‌های بانفوذ این ولایت در دولت افغانستان پشتیبانی می‌شوند. این افراد، شهردار کنونی فیض‌آباد و وابسته‌گانش را به انجام کارهای خلاف قانون، زورگویی و غصب دارایی‌های عامه متهم می‌کنند.

کنسرت داوود پژمان
پس از پایان کارهای رسمی، به جمعی از جوانان برخوردیم که با اشتیاقِ تمام برای برگزاری کنسرت داوود پژمان ـ آوازخوان بدخشانی که با قشقارچه‌اش در برنامه ستارۀ افغانِ تلویزیون طلوع شرکت کرد و اکنون از آوازخوانانِ پرآوازه و محبوب نسل نو افغانستان شمرده می‌شود ـ آماده‌گی می‌گرفتند.

درۀ فرخار
در برگشت به ولایت تخار، به درۀ فرخار رفتیم و از چمن خُستده ـ جایی که احمدشاه مسعود در دهۀ هشتاد میلادی نبرد در برابر ارتش سرخ و سپس مقاومت در برابر طالبان را فرماندهی می‌کرد ـ دیدار کردیم و در میدان فوتبال منسوب به مسعود، با کودکان فرخاری توپ‌بازی کردیم، عکس گرفتیم و از آنان دربارۀ انتخابات پرسیدیم. این کودکان از انتخابات و این‌همه هیاهوی انتخاباتی بی‌خبر بودند، اما از این خرسند بودند که به‌زودی رخصتی‌های شان تمام می‌شود و با سبز شدن چمنی که در آن بازی می‌کردند، به مکتب خواهند رفت.
رییس امنیت ملی، یگانه مسوولِ ولایتی در تخار بود که با او دیدار کردیم. او گفت که در ۱۶ ولسوالی تخار تا اکنون هیچ مرکز رای‌دهی بسته‌یی وجود ندارد و وضعیت امنیتیِ این ولایت قناعت‌بخش است. در دفتر ولایتی کمسیون انتخابات در این ولایت، صدها تن اعم از زن و مرد جهت گرفتن کارت رای‌دهی تجمع کرده بودند.

خان‌آباد
هنگام برگشت به کندز به ولسوالی خان‌آباد رفتیم، بازار این ولسوالی جنب‌وجوش زیادی نداشت، از پیش نیز به ما گوشزد شده بود که اوضاع امنیتیِ بخش‌هایی از این ولسوالی زیاد مناسب نیست. از میان نامزدان ریاست جمهوری عکس‌ها و بیلبوردهای قطب‌الدین هلال بیشتر به چشم می‌خورد، در حالی که در فیض‌آباد، تالقان، کندز، بغلان مرکزی و شهر پلخمری عکس‌ها و بنر های بزرگ و کوچکِ فراوانی از اشرف‌غنی احمدزی، عبدالرب رسول سیاف، زلمی رسول، رحیم وردک و دیگر نامزدان به چشم می‌خورد، اما در مجموع به نظر می‌رسید که به ترتیب داکتر عبدالله، رسول سیاف و اشرف‌غنی از جایگاه بهتری در اذهان عمومی مردمِ این بخش از افغانستان برخوردار بودند.

راه برگشت
هنگام برگشت از حوزۀ شمال شرق کشور، من و همکارم ـ وکیل نایبی ـ در این مورد بحث می‌کردیم که تهدیدهای امنیتی ناشی از حضور طالبان در بخش‌هایی از ولایت‌های بغلان، بدخشان و کندز، موجودیت دسته‌های مسلح غیرمسوول به‌ویژه در بخش‌هایی از ولایت‌های تخار و بغلان، ضعف و کم‌کاری نهادهای خدمات عامه، موجودیت فساد اداری و نفوذ گروه‌های نیابتی شبکه‌های تندروِ فرامرزی با استفاده از مدارس دینی و نهادهای مذهبی و انگیزش عصبیت‌های قومی از سوی گروه‌های قدرت داخلی، بزرگترین چالش‌های موجود فرا راهِ پیشرفتِ روند دموکراسی و برگزاری انتخاباتِ شفاف و سرتاسری در این بخش از کشور پنداشته شده می‌توانند، اما ظرفیت‌ها، رویکردها و روزنه‌های امیدبخشی به تناسب دیگر بخش‌های کشور در حوزۀ شمال شرق وجود دارد که الگوها و نمادهای قابل تعمیم در سطح کل کشور در راستای به‌سازی وضعیت و گزار از چالش‌های موجود فرا راه ثبات، توسعه و دموکراسی در آیینۀ آن قابل مشاهده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.