احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ترجمه: حسین عیدیزاده - ۲۱ سنبله ۱۳۹۱
«وداع با اسلحه» که بسیاری آن را یکی از شاهکارهای همینگوی میدانند، سال ۱۹۲۹ منتشر شد. انتشارات اسکریبنر اعلام کرده که چاپ جدیدی از این کتاب را به همراه ۴۷ پایانبندیِ متفاوتِ آن منتشر میکند.
همینگوی که برنده نوبل ادبیات بود، سال ۱۹۵۸ (دو سال پیش از آنکه در ۶۱ سالهگی خودکشی کند) در گفتوگویی با مجله «پاریس ریویو» اعتراف کرده بود آخرین جملات رمان «وداع با اسلحه» را که تاحدودی زندهگینامه خود اوست، بارها بازنویسی کرده است؛ «۳۶ بار جملات آخر را تغییر دادم تا بالاخره به نتیجه دلخواه رسیدم.»
حالا در چاپ جدید کتاب، تمامی این پایانبندیها به همراه دستنویس اولِ دیگربخشهای کتاب در یک مجلد منتشر میشوند. کشف این ۴۷ پایانبندی، کار «شان همینگوی» است که پس از مطالعه مجموعهنوشتههای همینگوی بزرگ در کتابخانه جان اف.کندی و موزه بوستن، متوجه این پایانبندیها شد.
ارنست همینگوی در همان گفتوگوی قدیمی، دلیل تغییرات بسیارِ پایانبندی را چنین عنوان کرده بود: «باید از واژهگان درست استفاده میکردم.»
نویسنده «پیرمرد و دریا» درمورد نام کتاب نیز تردید داشت و فهرستی از نامهای احتمالی آماده کرده بود؛ نامهایی چون «عشق در جنگ «World Enough and Time»، «هر شب و همه شب»، «از زخم و دیگر جراحتها» و «افسون» که روی همهگیِ آنها خط کشیده بود. بالاخره او عنوان «وداع با اسلحه» را از شعری وام گرفت که جرج پیل، نمایشنامهنویس انگلیسی قرن شانزدهم برای ملکه الیزابت سروده بود.
تمام پایانبندیها در پیوست این چاپ جدید قرار گرفتهاند؛ یکی از پایانبندیها را اف. اسکات فیتزجرالد (نویسنده «گتسبی بزرگ») به همینگوی پیشنهاد کرده بود. چاپ جدید ۳۶۰ صفحه است و همان طراحی جلدی را دارد که چاپ اول کتاب داشت.
سادهگیِ بیخدشه این رمان، زیبایی کمنظیری به آن میدهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل میکند، و این نکته، تناقضی بس گیرا به وجود میآورد که سختگیرترین خوانندهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
پایانی که در نهایت همینگوی (پس از مرگ کاترین برکلی، معشوق فردریک هنری در انتهای رمان) انتخاب کرد، چنین بود: «انگار با مجسمهیی وداع کنی. پس از مدتی بیرون رفتم و بیمارستان را ترک کردم و زیر باران به هُتل بازگشتم.»
یکی از پایانهای خطخورده با عنوان «پایانِ هیچ» همینگوی چنین بوده: «داستان همین بود. کاترین مُرد و تو هم میمیری و من هم میمیرم و این چیزی است که میتوانم به تو قولش را بدهم.»
پایان دیگر همینگوی با عنوان «عزیز زنده» هم اینگونه است: «پایانی نیست جز مرگ و تولد، تنها آغاز است.»
نکته جالب در این است که نسخه سینمایی کتاب در سال ۱۹۳۲ هم چند پایان داشت. در نسخهیی که در اروپا پخش شد، در پایان فیلم کاترین میمیرد، اما در نسخهیی که بعداً در امریکا پخش شد، او زنده میماند.
درباره کتاب :
سادهگیِ بیخدشه این رمان، زیبایی کمنظیری به آن میدهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل میکند، و این نکته، تناقضی بس گیرا به وجود میآورد که سختگیرترین خوانندهها را تحت تأثیر قرار میدهد. در اوایل ۱۹۱۷، هنری به عشق اعتقاد ندارد و جنگ به نظرش ورزشی سرگرمکننده میآید؛ اما در پایان همان سال، به حقیقتِ عشق و جنگ پی میبرد. هنر نویسنده در محسوس گرداندنِ این تحول خاصه بدان سبب است که نه دست به تجزیه و تحلیل میزند و نه دست به نقل جملههای سنگین و پرمعنی؛ بلکه فقط به واقعیت و مطالب عینی و روزمره اکتفا میکند. اگر هنری تغییر کرده است، بدان سبب است که زیسته و آموخته است. رمان بدان اکتفا میکند که آنچه او میبیند، به ما نشان دهد و ملاحظات او را منعکس کند. خواننده، قهرمان داستان را گام به گام دنبال میکند و نرم نرم، بدون آشفتهگی، به جایی میرسد که او را دوست بدارد و خود را جای او بگذارد. سرانجام باید گفت سبک همینگوی چنان نرم و هموار است که هیچ تلاش و تقلایی را نشان نمیدهد. این سبک، که در آنزمان انقلابی تلقی میشد، نویسندهگان بسیاری بهویژه امریکاییان را تحت تأثیر قرار داد. همه آنها کوشیدند در حد توان خود، از همینگوی تقلید کنند؛ ولی بیهوده بود، چون همینگوی شگردهای خاص خود را دارد که برخلاف معمول، به نوشتههایش طبیعی بودنی ستایشانگیز میبخشد. گفتوگوها و سرگذشتها در یکدیگر حل میشوند و به صورتی زلال و به گونهیی تحسینبرانگیز جریان مییابند.
فرآوری: مهسا رضایی
Comments are closed.