احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





نقش تاریخیِ داکتر عبدالله

گزارشگر:احمد عمران/ 31 جوزا 1393 - ۳۰ جوزا ۱۳۹۳

سخنان و مواضعِ روز پنج‌شنبۀ داکتر عبدالله عبدالله رهبر تیم اصلاحات و همگرایی، در حقیقت باید برخورد رادیکال با تقلب و مهندسی در انتخاباتِ افغانستان خوانده شود.
داکتر عبدالله در یک نشست خبری، مسایل بنیادی انتخاباتِ ۲۴ جوزا را آشکار و مواضعِ خود را در قبال بازی با رای مردم اعلام کرد. او هم‌چنین گفت که افغانستان پس از برگزاری دور دوم انتخابات، دچار بن‌بستِ سیاسی شده است. آقای عبدالله کمیسیون انتخابات و رییس‌جمهوری را عاملان اصلی وضعیتِ فعلی دانست.mnandegar-3 این برخورد و موضع‌گیری در رابطه با یکی از مهم‌ترین روندهای ملی کشور، می‌تواند صفحۀ تازه‌یی در تاریخ مردم‌سالاری در کشور باز کند؛ صفحه‌یی که بدون شک در سیزده سال گذشته با مصلحت‌گرایی‌های کشندۀ تیم حاکم، بسته نگه داشته شده بود و جلوِ هرگونه تغییر و اصلاحاتِ اساسی به سود مردم را به نفعِ گروه حاکم مصادره می‌کرد.
داکتر عبدالله با اعلام موضعِ سخت‌افزارانه نشان داد که مسوولیت تاریخیِ خود را حاضر نیست به هیچ‌عنوان فرو گذارد و یا با آن معاملۀ سیاسی کند. شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی، گاهی در تاریخ در برابر اصلی‌ترین تصمیمِ زنده‌گی‌شان قرار می‌گیرند؛ چنان تصمیمی که می‌تواند سرنوشتِ جمعی را دچار تحول و دگردیسی سازد. اگر رهبرانی و تصمیم‌هایی از این‌دست نباشند، رکود و انجماد جامعه را فرا می‌گیرد و همه چیز رنگی را که تمامیت‌خواهان دوست دارند، به خود می‌گیرد.
اما انسان‌های تاریخ‌ساز وقتی حس ‌کنند که مسوولیتی بزرگ در برابر مردم و کشور بر شانه‌های‌شان سنگینی می‌کند، فریاد عدالت‌خواهانه سر می‌دهند و جامعه را دچار تحول می‌سازند.
داکتر عبدالله نیز چنین نقشی را در افغانستان به عهده گرفت؛ نقشی را که تاریخ می‌توانست به دوشِ هر کسی بگذارد، ولی هر کسی حاضر نیست چنین مسوولیتِ خطیری را به عهده بگیرد.
داکتر عبدالله با توجه به وضعیتِ کشور و آن‌چه که قرار است پس از این اتفاق بیفتد، در برابر خودکامه‌گی و تمامیت‌خواهی قد علم کرد. برخی‌ها با انتقاد از مواضع داکتر عبدالله، او را به آرامش و حرکت‌های مصلحت‌گرایانه فرا می‌خوانند. این قبیل افراد عمدتاً دو نوع‌اند که دو برداشتِ متفاوت از وضعیت دارند. برخی از این منتقدین فکر می‌کنند که مواضع داکتر عبدالله صرفاً به وضعیت خودش در انتخاباتِ ۲۴ جوزا مربوط می‌شود و با این موضع‌گیری‌ها می‌خواهد اعادۀ حق کند.
منتقدین دستۀ دوم باور دارند که اگر آقای عبدالله حق به جانب هم هست، باید سکوت اختیار می‌کرد و مواضع تند از خود نشان نمی‌داد. به باور این دسته از منتقدین، افغانستان در وضعیتِ خطرناکی قرار دارد و ممکن است که مواضع رهبر تیم اصلاحات و همگرایی، کشور را به سمت بحران و یا جنگِ داخلی بکشاند.
هر دو طیف از منتقدان البته از سرِ خیرخواهی چنین فکر می‌کنند و به زعم خود، مصلحتِ جامعه را در نظر گرفته چنین می‌گویند. در این‌که مقداری از حقایق در دیدگاه‌های این افراد وجود دارد، نمی‌توان تردید کرد. بلی داکتر عبدالله تلاش می‌کند که حقِ خود را از تقلب‌کاران بگیرد؛ ولی این حق تنها از شخصِ داکتر عبدالله نیست. این حقِ میلیون‌ها انسانی است که به پای صندوق‌های رای رفتند و با به خطر انداختنِ جان و زنده‌گی خود، در انتخابات شرکت ورزیدند. آیا می‌شود که حقِ دیگران را تضییع کرد؟
شاید اگر تنها موضوعِ بحث شخص داکتر عبدالله ‌بود، می‌شد از او درخواست کرد که چنین مواضعِ تند و سریعی از خود نشان ندهد. ولی این‌جا بحثِ یک فرد و یا یک تیم نیست، بل بحث مصالحِ یک کشور است؛ کشوری که مردم آن در بدترین وضعیتِ ممکن دوبار مجبور شده‌اند که به پای صندوق‌های رای بروند. و اما آنانی که نگران خلقِ بحران در کشور اند، باید بدانند که بحران را نه تیم اصلاحات و همگرایی و نه شخص داکتر عبدالله خلق کرده‌اند و یا خلق خواهند کرد؛ بحران در کشور داستانی طولانی دارد و عاملانِ آن در سیزده سال گذشته کسانی نبوده‌اند که نتوان آن‌ها را تشخیص کرد. بحران را دیگران خلق کرده‌اند و می‌خواهند آن را به پای تیم اصلاحات و همگرایی بنویسند.
عده‌یی که در خلقِ بحران مهارت کامل دارند، در پی پیروزیِ هیچ‌یک از دو تیمِ موجود نیستند، بل می‌خواهند با بحران‌آفرینی، از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. تیم تحول و تداوم نیز این را به‌خوبی می‌داند، ولی از آن‌جایی که نمی‌خواهد هیچ رسالت تاریخی‌یی را به عهده بگیرد، در برابر وضعیت بحرانیِ فعلی دم فروبسته است.
تاریخ فرزندانِ خود را به‌خوبی شناسایی می‌کند و می‌داند که کی‌ها می‌توانند تاریخ را تغییر دهند. مگر در دوران جهاد افغانستان، کی‌ها نقش تاریخیِ خود را در برابر کشور و ارزش‌های اسلامی و انسانی ایفا کردند؟ مگر هزاران فرد این کشور پس از کودتای ثور، به عافیتگاه‌های غرب پناهنده نشدند و کشور و مردمِ آن را به فراموشی نسپردند. استدلال آن‌ها در آن زمان چنین بود که کسی با اژدهای سرخ درافتاده نمی‌تواند و جهاد افغانستان، مشت بر آهن کوبیدن است. ولی دیدیم که تاریخ فرزندانِ خود را از میان همین مردم شناسایی کرد و رسالت بزرگِ دفاع از کیانِ اسلامی را به آن‌ها سپرد.
امروز نیز داکتر عبدالله از چنین نقشی در تاریخ برخوردار شده است. این نقش را خودش نساخته است. اگر این نقش را خودش می‌ساخت، به‌ساده‌گی فریفتۀ قدرت و مقام می‌شد و صحنه را ترک می‌کرد. این نقش را برای داکتر عبدالله تاریخ مشخص کرده است. پس آن‌چه که به‌وقوع می‌پیوندد، به سرنوشت جمعی تمامِ مردم افغانستان مربوط می‌شود.
داکتر عبدالله حالا به نماد افغانستان تبدیل شده است. او فریاد میلیون‌ها انسانی است که می‌خواهند در زنده‌گی‌شان تغییر وارد شود. داکتر عبدالله اگر نسبت به این نقش بی‌تفاوتی اختیار کند و یا آن را به معامله بگذارد، مردم و نسل‌های آینده او را نخواهند بخشید. پس یگانه چارۀ کار این است که در کنار تیم اصلاحات و همگرایی، از حقِ خود در ۲۴ جوزا حمایت کنیم. افغانستان دیگر راهی برای برگشت و سازش با تمامیت‌خواهان و گروه‌های ضد مردمی ندارد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.