احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رزاق مأمون/ 9 سرطان 1393 - ۰۸ سرطان ۱۳۹۳
من نسبت به برتریهای تیم «تحول و تداوم» در این شرایط تاریخ سیاسی افغانستان، دلایل موجهی نزدِ خود دارم که در این اجمال نیازی به شرحِ آن نیست. این را گفته باشم که تیم تحول زیاده از ظرفیت، گمان نبرد که نور چشمِ جامعۀ بین المللی است و با گزینهیی دیگر قابل معاوضه نیست.
امریکا کشوری است که نورچشمیهای خود را عندالاقتضا دستهجمعی به تمساحها طعمه میدهد. تابوتِ هزاران نظامی و شهروند غربی از مسلخِ افغانستان به کشورهای غربی منتقل شده است. تاوانپذیری تیم «تحول» در دفاع پُرحرارت از انحراف زیانبار امرخیل، در مضروب کردنِ اعتماد عمومی در این شرایط شکننده، بیشتر از خود امرخیل است.
امریکا برده و مدیر منافعِ خود است و هرگز به خاطرخواهیِ تیم تحول، با نیمی از مردم افغانستان وارد جنگ نمیشود. این سرزمین اسرارِ غافلگیرکنندهیی دارد که هرگاه یک نیروی حاضر در صحنه، پا از هنجارها و قانونمندی برون مینهد؛ در چاه فرضیههای خودش دفن میشود. تسلیم شدن به یک حس مشترک برای اشتراک در جرم امرخیل، به منظور ایستادهگی صوری در برابر رقیب، تاکتیک نیست؛ یک ریسک تمامعیار است. تیم اصلاحات که دسترسی به محرمیات دولتی دارد، از بابت اسناد ثقه دربارۀ امرخیل، خنجرهای زهرآگینتری را تۀ آستین دارد.
چند سخنگوی تیم تحول به ارتباط شنود مکالمات، بر تیم رقیب الزام تخطی از قانون وارد میکند: شما با این کار قانون را نقض کردید. اما هماندم فراموش میکنند که همین الزام دفاعی، تأییدکنندۀ ادعاهای مطرحشده علیه امرخیل است! یعنی درست است که امرخیل چنین خطایی را مرتکب شده، مگر شما هم قانون را نقض کردهاید!
این استدلال «چوبین» اتوریتۀ تیم تحول را تحتِ تأثیر قرار داده است. آنچه از امرخیل در رسانهها رو شده، تازه مانند نوک کوه یخ دریک دریای عظیم است. اگر مجموعۀ مکالمات امرخیل با دهها مسوول سایتهای انتخاباتی را به شکل شنیداری و پرینت شده روی میز شما بگذارند؛ آنگاه چه خواهید کرد؟
بحث خیانت ملی دارای مؤلفههای طبقهبندی شده است که در مباحث قانون و تنبیه از زوایای مختلف تشریح شده است. جرمِ امرخیل با توجه به خیرهسری نسبت به ارادۀ میلیونها خلق زمینگیرشده، فقیر و درمانده که به آخرین امیدها تحت نام ایجاد یک نظام مبتنی بر قانونمداری و مردمسالار چشم دوخته؛ از مصادیق خیانتِ ملی است. در اینکه این شخص، تیشه بر ریشۀ نونهال همپذیری، تفاهم ملی و اعتماد عمومی زده است؛ هیچ جای انکار نیست و بهتر است بیش از این، فعالان تیم تحول، بیجهت بر طبل کفیدۀ «شجاعت» امرخیل نکوبند.
مشورۀ من این است در این معرکه زیاد جلو نروید که تیم اصلاحات شما را درگردابِ رسانهیی و محکومیت افکار عامه، غرق خواهد کرد. در این کشور، قانون از نظر عملی، صرفاً یک واژه است. از رییسجمهور تا یک نگهبان ادارۀ دولتی، از هر چیزی حساب میبرد؛ جز قانون. مگر از امرخیل سوال شده است که این خبط نابخشودنی را در چهارچوب کدام قانون مرتکب شده است تا بر اساس همان قانون، حلقۀ مسوولیت را به گردن اصلاحاتیها بیاندازید؟ این نوع تکبر گفتاری، نه دیپلماتیک است؛ نه قادر است مغز جوشانِ نیمی از رأیدهندهها را سرد بسازد.
اشاره کردم که زیاد به مهندسی بینالمللی انتخابات هم حساب نکنید. امریکا که دنیا را مدیریت میکند، برای رییسجمهور ساختن دکتر اشرفغنی به هر قمار پُرهزینه و خطرآفرین دست نمیزند. هیچ نیروی سیاسی به نفع تیم تحول و تداوم از صفحۀ هستی ساقطشدنی نیست و هیچ نیرویی را هم در جهان سراغ نداریم که به چنین معجزهیی مجهز باشد. وضع اگر بیش از این وخیم شود، راه معاملههای دراماتیکتر باز میشود. هستۀ متخصص تیم تحول، مدیرانِ کاردیده و فهیم هستند؛ اما بر فرض، اگر شیپور آزمونِ بقا یا نیستی بلند شود، غیراز جنرال دوستم تمامی ارکان تیم تحول، در مقایسه با تیم رقیب، سُستریشه و منزویاند.
درست است که دزدان کابلبانک و بسیاری خاطیان در تیم اصلاحات صف بستهاند؛ غدارانِ مالی و حاملانِ روحیاتِ هیستریک در تیم تحول هم کم نیستند، اما خاصیت این مملکت خرابشده این است که هرگاه نظم از دست برود، همینها دو باره شامل فهرست عزیزان امریکا، ایران یا پاکستان؛ و موازی با آن، به سرداران مردم عام تبدیل میشوند. مردم عام هماره دستشان خالیست و به آستینهای چرب و آذوقۀ روزمره نگاه میکنند. سخنگویان تیم اصلاحات علیرغم آن که در محاصرۀ هیجان کتلهیی قرار دارند، هیچگاه از ادبیات انگیزشی و سلبی علیه رقیب استفاده نمیکنند؛ اما اظهاراتِ اتوکشیدۀ برخی سخنگویان تیم تحول، آشکارا سکتاریستی و آلوده به آهنگِ یک حسِ نخوت است.
به این سخن لالی حمیدزی توجه کنید: اگر ما رییس کشور شدیم، ولایتهای پنجشیر و دایکندی را دوباره ولسوالی خواهیم ساخت. جاغوری هم مثل سنگ در جایش سنگین ولسوالی خواهد بود.
این افراد غیرمسوول، واقعاً از تیم تحول نمایندهگی میکنند؟
هر دو تیم باید پا را از حدود معقولات فراتر نگذارند. اگر داکتر عبدالله به صدر قدرت برود؛ برای قریبِ نیمی از افغانستان که به داکتر غنی رأی داده اند؛ نیز رییس جمهور منتخب خواهد بود و بالعکس. برخیها انتخابات را جبهۀ جنگی قیاس کرده و فراموش میکنند که نگاه حذفی به میلیونها هوادار طرف مقابل، به معنی اعلام جنگ است. در تاریخ افغانستان، پیروز جنگ هرگز وجود ندارد؛ برعکس بازندۀ جنگ همیشه مشخص و خانهویران است.
آسیبپذیری تیم اصلاحات این است که جدال سیاسی را به رسم «جبههیی» و از طریق «انشاءالله» پیش میبرد و دستخوش بینظمی و مصلحتگراییهای سنگ شده است. هر کار درست یا غلطی که از آنان سر میزند؛ بازهم در لایه لایۀ ساختار اجتماع، حضور دارند. امریکا تا حالا با اینها کنار آمد؛ بازهم میآید.
انتظار میرود که روی گزینههای مشکوک تمرکز نکنید. از قدرت نظامی جنرال دوستم هم ذوقزده نباشید. جنرال دوستم پیش از دیگران نتیجه گرفته است که عصر جنگهای خانه به خانه و گروگیری شاهراهها و تپهها سپری شده است. او کارآزمودهتر از آن است که مردمِ خود را از برای اعطای صدرنشینی به چند متخصصِ نانوشتهآثار و کتاب(البته غیر از دکتر اشرفغنی احمدزی و جلالی) و بیخبر از ماهیت تاریخِ کشور که خانوادهها را در خارج رها کرده و اینجا جولان میدهند؛ در آتش دشمنی با دیگر اقوام بیاندازد. چون، جنگ و گریز در اراضی این خانۀ کوهستانی، بهسان چرخۀ توقفناپذیرِ لیل و نهار است.
Comments are closed.