احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشیر احمد انصاری/ 15 سرطان 1393 - ۱۴ سرطان ۱۳۹۳
بخش سوم
روزه؛ معیاری برای موفقیتها در زندهگی
دانشگاه استانفورد یکی از مراکز مهم تحقیقات علمی در جهان به حساب میآید. یکی از تحقیقاتِ ماندگار این نهاد بزرگِ پژوهشی، «تجربۀ شیرینی استانفورد» نام دارد. این تجربه در اوایل دهۀ هفتاد قرن بیستم میلادی از سوی روانشناسی بهنام آقای «والتر مشیل» بالای ۶۰۰ کودکِ چهارساله تطبیق گردید. او هر کودک را در دو انتخاب قرار میداد؛ انتخاب نخست اینکه هر کودک میتواند یک قطعه شیرینی را بدون آنکه انتظاری در کار باشد نوش جان کند، و انتخابِ دوم آنکه اگر خواسته باشد دو قطعه شیرینی به دست آرد، باید در حدود ۱۵ دقیقه منتظر بماند. کودکانی که نتوانستند منتظر بنشینند، یک قطعه شیرینی برداشتند و گروهی دیگر منتظر ماندند تا مستحقِ دو قطعه شیرینی شوند، که شدند. روانشناس یادشده پس از آنکه مشخصات هر کودک را ثبت نمود، بعد از مرور بیشتر از ۱۲ سال آمد تا شخصیتهای هر دو گروه را مورد ارزیابی قرار دهد. او دریافت که گروه اولی، همانهاییکه نتوانسته بودند تا منتظر بمانند و در نتیجه یک قطعه شیرینی مستحق شده بودند؛ همه لجوج، متقلبالمزاج، طماع، بخیل، حسود، بیصبر، ضعیفالنفس و دارای سویۀ تعلیمی پایینی بهبار آمده، و در مقابل کسانی که صبر نموده و دو قطعه شیرینی به دست آورده بودند، همه دارای شخصیت قوی، معتمد به نفس، اجتماعی، شکیبا، شرایطشکن، محیطساز و دارای سویۀ بلند تحصیلی و درجۀ بلند امتحان کانکور(SAT) بودهاند.
انسانها همیشه فرصتی برای تقویت نیروی صبر داشتهاند و گرفتن روزه – با شرایط آن – فرصتی طلایی به حساب آمده و زمینه را برای موفقیتِ انسان در تمامی عرصههای زندهگی هموار میسازد.
روزه و سیاست
روزه در تاریخ سـیاست و روابط بینالـدول هـم نقـشـی فرامـوشناشدنی ایفا نموده است. یکی از این نمـونهها، تجربۀ سیاسی مهاتما گاندی رهبر بزرگِ هند است که از روزه سلاحی ساخت و دشمن اشغالگر را با آن کوبید و به زانو در آورد. در تاریخ مبارزات گاندی، سه حادثه بیشتر از همه شهرت داشته که هر سۀ آن با روزه و فلسفۀ آن پیوند دارند.
حادثۀ نخست، مقاطعۀ پارچههای ساختِ انگلستان بود که گاندی از مردم خویش خواست تا از خرید آن امتناع ورزیده و در این راستا خود به ریسیدن لباسِ خویش پرداخت.
دومی آن، حکایتِ نمک میباشد که گاندی از ملت هند خواست تا نمک کمپنی استعمار را استهلاک نکنند و خود مارش شکوهمند ۳۲۲ کیلومتری خویش را بهراه انداخت تا از دریا نمک استخراج نماید.
اما حادثۀ سومی، روزه گرفتنِ گاندی است که به شکل اعتصاب غذایی، استعمار را دستپاچه نمود. در زندهگی گاندی، چهار روزهگیریِ او از اهمیت بزرگِ سیاسی برخوردار بوده است. مهاتما گاندی سه ضربۀ کشنده بر پیکر استعمار وارد آورد که هر سۀ آن پیوندی با روزه داشت؛ زیرا روزه تمرینی است در جهت امتناع از عمل و استهلاکِ چیزی (همانطوریکه در قاموسها معنی شده است)، و این امتناع و یا فعالیت منفی میتواند در عرصههای فردی، خانوادهگی، اجتماعی، ملی و جهانی زمینههای تطبیق داشته باشد. اگر رهبر بزرگِ هند توانست نمک و پارچههای کمپنی استعماری را تحریم اقتصادی نموده و استعمار را با ابزار روزه شکست دهد، امروز در غیاب رهبرانی بیگانه با فلسفۀ روزه، قدرتهای بزرگ توانستهاند تا ملتهای اینسو و آنسوی گیتی را تحریم اقتصادی نموده و به زانو در آورند.
پرسشی که مطرح میشود؛ اگر روزه دارای چنین فضایلی است، پس چرا مسلمانان خود به چنین روزی مبتلا اند. در پاسخ باید گفت که درد ما هم همین است، مشکلی که مسلمانها به ویژه در قرون اخیر انحطاط داشتهاند، تأکید بر جنبههای فقهی دین و کم اهمیت جلوه دادنِ فلسفه، حکمت، مقاصد و روح آن بوده است. نجات مسلمانها در بازگشت از فتوا به تقوی و از شکل به روح و از پوست به مغز دین نهفته است.
Comments are closed.