رویکردی تازه به رمضان

گزارشگر:عبدالبشیر فکرت ـ بخشی/ 21 سرطان 1393 - ۲۰ سرطان ۱۳۹۳

بخش نخست

mnandegar-3روزه را که سومین بنای اسلام است، می توان فرصتی برای پالایشِ روح و جسمِ انسان به‌شمار آورد که اثرات مثبتِ آن در بابِ نظر و عمل، برای صاحبانِ بصیرت پوشیده نیست. رمضان بیشتر با روح و درونِ انسان پیوند دارد و پیوند آن با اجتماع نیز از نوع پیوندِ درون به بیرون است؛ کما این‌که امساک از خورد، نوش و…، حالتی به‌شدت فردی و شخصی است، زیرا احساس گرسنه‌گی و تشنه‌گی از سنخ حالاتِ درونی بوده که با علم حضوری و بلاواسطه برای ما دست یاب می گردد و حالات درونی انسان ها، انتقال-ناپذیر، حضوری و حتا توصیف ناشدنی است.
با این وصف، احساس تشنه‌گی و گرسنه‌گی با علمِ حضوری درک پذیر است و تجربه یی به‌شدت خصوصی دانسته می شود، شاید از همین جاست که پاداش شخص روزه دار ـ برعکس سایر عبادات ـ توسط خود خداوند داده می شود، چنان‌که در روایتی آمده است: «عَنْ أَبِى هُرَیْرَهَ وَأَبِى سَعِیدٍ رضى‌الله عنهما – قَالاَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ إِنَّ الصَّوْمَ لِى وَأَنَا أَجْزِى بِهِ إِنَّ لِلصَّائِمِ فَرْحَتَیْنِ إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ وَإِذَا لَقِىَ اللَّهَ فَرِحَ ». از ابی هریره و أبی سعید رضی الله عنهما روایت است که گفتند: گفت رسول الله «به‌تحقیق خداوند می فرماید: به‌راستی روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم، جز این نیست که برای روزه‌دار دو خوشی است؛ هنگامی که افطار می کند خوش حال می گردد، و زمانی که الله را ملاقات کرد به خوشی می رسد.
با این توضیح، خصوصی بودنِ احساس گرسنه‌گی و تشنه‌گی باعث می شود که پاداش آن نیز مخصوصِ خداوند باشد و جز خداوند، دیگران را در آن دخالتی نباشد.
چنان‌که تذکر رفت، هرگاه روزه را از نوع تجربۀ درونی بدانیم، امری شخصی و خصوصی به حساب می آید کما این‌که احساسات، عواطف و تمایلاتِ افراد نیز خصوصی و فردی اند؛ اما از آن جایی که روزه بر کلیۀ مسلمانان فرض گردیده و همۀ واجدین شرایط ملزم به انجام آن‌اند، صبغۀ اجتماعی می یابد و به تجربه یی اجتماعی تبدیل می شود یا به تعبیر دیگر، مسلمانان در این تجربۀ شخصی، به‌صورتِ همگانی شریک‌اند و احساس یک‌سانی دارند، هرچند شدت و ضعفِ این کیفیات در یک سطح قرار ندارد.
با این توضیح، روزنه هایی از قلب ها بر همدیگر باز می شوند و پیوندهای جدیدی در دل ها جوانه می زند و در نهایت، احساس مشترکی ذهن و ضمیر جامعۀ اسلامی را فرا می گیرد، همان احساس مشترکی که هستۀ محوری ملت شدن در نگره های امروز به‌شمار می آید.
با این توجیه، مسلمانان با ادراکات همگون در قلب های یکدیگر رخنه می کنند و دریچه های نوی بر روی مناسبات درونی، و به تبَع آن مناسبات بیرونی انسان باز می شود که می توان چنین دگرگونی را «بازگشت به خودِ جمعی از مجرای خودِ فردی» نام گذاشت.
به هر حال، هرگاه رابطه ها بیرونی باشند و مردمانی بی آن‌که قلب های‌شان یکی باشد، یک‌جا شده باشند، برآیندی جز ضعف و شکست نخواهد داشت، چنان‌که قرآن کریم در مورد مشرکین می فرماید لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُّحَصَّنَهٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ [حشر:١۴] ترجمه: آن‌ها هرگز با شما به‌صورت گروهی نمی‌جنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آن‌ها را متّحد می‌پنداری، در حالی که دل‌های‌شان پراکنده است؛ این به خاطر آن است که آن‌ها قومی هستند که تعقّل نمی‌کنند.
با این توجیه، روزه از مجرای تجربیات فردی همه‌گانی، راهی به صوب احساس همگون جمعی می گشاید و نقبی می شود از فرد به جمع، و از تجربۀ انفرادی به اجتماعی که در این تجربه شریک است. با این وصف، فرد با جامعه به رنگ ویژه یی پیوند می خورد و تلازمِ اصلاحِ فرد و جمع با تکیه بر بار اجتماعی تجربیاتِ خصوصی اشخاص، بیشتر از پیش روشن تر می گردد.
این تجربۀ شخصی، پیوند مستقیم و نامرئی با نظم اجتماعی، حس تعاون، تقویت مناسباتِ انسانی و عاطفی دارد که بایست فواید آن را در دو بُعد فردی و اجتماعی بررسی کرد:
۱٫ اثرات روزه در بُعد فردی:
بدون تردید، انسان ترکیبی است از دو بی نهایت، بی نهایتی پست و محقر و بی نهایتی آسمانی و متعالی؛ یک‌سو روح خداوندی و در سوی دیگر گلی بدبو قرار دارد. هستی انسان عصاره یی از جسم و روح است که در وجود انسان بازتاب یافته است و انسان نیز همواره در میانۀ زمین و آسمان در نوسان است؛ هرازگاهی که روی به زمین می کند، از خاک هم پست تر است و آن‌گاهی که روی در ره می کند، از سدرهالمنتهی می گذرد و تا قاب و قوسین عروج می یابد.
پس چو کافر دید کو در داد و جود
کمتر و بی مایه تر از خاک بود
از وجود او گل و میوه نرُست
جز فساد جمله پاکی ها نجست
گفت واپس رفته ام من در ذهاب
حسرتا یا لیتنی کنتُ تراب
کاش از خاکی سفر نگزیدمی
همچو خاکی دانه یی می چیدمی
چون سفر کردم مرا راه آزمود
زین سفر کردن ره آوردم چه بود!
زان همه میلش سوی خاک است کو
در سفر سودی نبیند پیشِ رو
روی واپس کردنش آن حرص و آز
روی در ره کردنش صدق و نیاز
هر گیاه را کش بود میل علا
در مزیدست و حیات و در نما
چون‌که گردانید سر سوی زمین
در کمی و خشکی و نقص و غبین
میل روحت چون سوی بالا بود
در تزاید مرجعت آن‌جا بود
ور نگون ساری سرت سوی زمین
آفلی حق لا یحب‌الآفلین
مولوی با تشبیه انسان به نبات، برای انسان دو نوع حرکت قایل است؛ حرکت صعودی و حرکت نزولی. حرکت نزولی همان بازگشتن به خاک و رفتن روبرقفا است و حرکت صعودی همان اوج گرفتن و به آسمان شدن است. ابوالمعانی نیز رفتن به بالا و پست را قاعده‌یی ضروری و کلی می خواند که هیچ ممکنی از آن استثنا نیست:
همچو کوزۀ دولاب هرچه زیر گردون است
یا ترقی آهنگ است یا تنزّلی دارد
انتخاب با انسان است که کدام راه را بر می گزیند به زمین فرود می آید ویا به آسمان پر می گشاید، چنان‌که آمده است: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا [انسان:٣] ترجمه: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس. انسان محکوم به حرکت است اما جهت حرکتش را بایست خود مشخص و معین کند، هرگاه سر به زمین بگذارد و پشت بر آسمان، رفتنی رو به زمین است هرچند آهنگش رو به بالا باشد.
او به سوی سفل می راند فرس
گرچه سوی عُلو جنباند جرس
انسان بایست در میانۀ جسم و روح توازن برقرار نماید و لزوم رشد هم آهنگ ارزش ها، مبنای تکامل انسانی است. هرگاه ارزش ها ناهماهنگ رشد نمایند و به یکی از ساحت های وجودی انسان بیشتر از دیگری پرداخته شود؛ نه تنها عامل تکامل انسان نیست، بلکه برعکس عقب گشتی زیان بار خواهد بود.
با این توضیح، ماۀ رمضان بستری است که در آن عناصر عقل و وجدان بر غریزه و اراده فایق آمده و ذهن و ضمیر با استخدام اراده، در مسند فرماندهی رفتارهای انسانی تکیه می زنند و انسان با اصلاح درونی، رفتاری مصلحانه از خود بروز می دهد و عقلانیت و وجدان پایۀ مناسبات و روابط فردی و اجتماعی قرار می گیرد.
اسلام هیچ گاهی جانب‌دار کشتن نفس نیست، بلکه بر اصلاح نفس تأکید دارد. کشتن نفس آن‌گونه یی که در ادیان مسیحیت، بودایی و … معمول بوده است، هیچ جایی در معارف اسلامی ما ندارد، کما این‌که در گذشته ها اصلاح نفس را در کشتن آن می دانسته‌اند اما اسلام بر اصلاح و تعدیل نیازهای نفسی و جسمی پای فشرده و کشتن نفس را همان رهبانیت می خواند، چنان‌که قرآن کریم رهبانیت ساختۀ مسیحیت را بدعتِ خود آنان دانسته می فرماید: ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَرَحْمَهً وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ [حدید:٢٧] ترجمه: سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم، و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدف‌شان جلب خشنودی خدا بود، ولی حق آن را رعایت نکردند؛ از این‌رو ما به کسانی از آن‌ها که ایمان آوردند پاداش‌شان را دادیم؛ و بسیاری از آن‌ها فاسق‌اند.
اسلام با رهبانیت سازگاری ندارد و جهاد در راه خدا را رهبانیت اسلام خوانده است، چنان‌که پیامبر اکرم ص می فرماید «علیک بالجهاد فإنه رهبانیه أمتی»: بر تو جهاد واجب است، جز این نیست که جهاد رهبانیت امت من است.
مصلحت در دین عیسی غار کوه
مصلحت در دین ما جنگ و شکوه
در زمینۀ نفی رهبانیت در اسلام، روایات و شواهدِ بسیاری وجود دارد که پرداختن به آن ها از حوصلۀ این نوشتار بیرون است. با این توضیح مختصر، در پی آنیم تا نشان دهیم که اسلام با ترک دنیا و زهدورزی های آخرت گرایانۀ محض موافقت نداشته بلکه افزون بر آن، بر چنین نگرشی به دنیا، خُرده می گیرد و آن را موجب تک ساحتی شدن و فراموشی نیمۀ دیگرِ وجودی انسان می خواند.
امساک از خوردن و نوشیدن و… به معنای مهار کردن و لگام زدن بر خواهش‌های متمرد فیزیولوژیک و اشباع نشدنیِ انسان است و مسلمان روزه‌دار با یک‌چنین خودداری‌یی، غرایز خودش را کنترول و تعدیل نموده، در نهایت زمام حرکاتِ خودش را به‌دست می-گیرد. روزه راهی برای رسیدن به قله های خودباوری و اطمینان به نفس است که با آن می توان از خم و پیچ های تردید و تعارض عبور کرد و به تصمیم و اطمینان دست یافت، کما این‌که عدم کنترول خودی باعث می شود تا کسانی «در ورطۀ تعارض در تصمیم» بلغزند و دست به خودکشی زده و یا به ادویه جاتِ خواب آور روی کنند که نمونه های از این دست در جهان امروز به‌وفرت یافت می شود.
ماه مبارک رمضان در حقیقت ترفندی است برای آمرزش بنده‌گانِ خداوند و رحمتی است که توسط پروردگار برای مسلمانان ارزانی شده است کما این‌که در روایتی از ابوهریره آمده است «من صام رمضان إیمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه «: هرکس رمضان را از روی ایمان و برای خشنودی باری‌تعالی روزه گیرد، گناهان گذشته‌اش مورد آمرزش قرار می گیرد. پیامبر اکرم ص، روزۀ ماه مبارک رمضان را فرصتی برای بازگشت از گناهان دانسته و قطعاً گناهان کسی را که برای خشنودی خداوند و از روی ایمان داری روزه می‌گیرد، مورد بخشش خداوند می خواند. از سویی هم، در روایت دیگری روزه سپری خوانده شده است که انسان را از آتش دوزخ می پوشاند کما این‌که آمده است «عن أبی هریره قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم : الصوم جنه « از حضرت ابوهریره روایت است که گفت: رسول الله فرمود: روزه سپر است. در این جمله تشبیه بلیغی است کما این‌که سپر انسان را از ضربات سلاح در هنگام نبرد محافظت می کند، روزه نیز انسان را در برابر آتش دوزخ مصون نگه می دارد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.