احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 24 سرطان 1393 - ۲۳ سرطان ۱۳۹۳
توافقهایی که در نتیجۀ عقلانیتِ سیاسیِ تیمهای انتخاباتی برای بیرونرفت از معضلِ دور دومِ انتخابات حاصل شد، هنوز در جزییات نکات فاشنشدۀ فراوانی دارند. وقتی محمد محقق معاون دومِ داکتر عبدالله، بخشی از توافقها را فاش کرد، ناگهان توجه رسانهها و محافلِ سیاسی به جزییاتِ پشت پردۀ گفتوگوهای جان کری وزیر خارجۀ امریکا با نامزدهای انتخابات بهصورتِ گستردهیی جلب شد. از رسانههای بینالمللییی که به سراغِ آقای محقق رفتند تا رسانههای داخلی، همه یک پرسشِ اساسی داشتند و آن اینکه چه تغییراتی در انتظار افغانستان در آیندۀ دور و نزدیک خواهد بود. آقای محقق هم که دوستی به شوخی از او به عنوان ویکیلیکس افغانستان یاد میکرد، در این گفتوگوها از جزییاتِ توافقهای حاصلشده پرده برداشت.
فاش شدنِ برخی جزییاتِ توافقها، این پرسش را به میان آورده که دیگر چه مسایلی پشتِ پرده مانده است. شاید هنوز مسایلی وجود داشته باشد که تیمهای انتخاباتی نخواهند در مورد جزییاتِ آنها چیزی بگویند؛ ولی بهطور حتم در آیندۀ نزدیک افشاگریهای بیشتری انجام میشود. آنگونه که از قراین برمیآید، تیم اصلاحات و همگرایی تمایلِ بیشتری برای افشاگری نسبت به تیمِ قبلاً رقیب و حالا همکار از خود نشان میدهد و این افشاگری هم شاید دلایلی داشته باشد که هنوز سرانِ این تیم نمیخواهند بهصورتِ واضح از این دلایل سخن بگویند؛ اما جای تردید نیست که افشاگری صرفاً به دلیلِ افشاگری صورت نمیگیرد. همینطور تیم تحول و تداوم وقتی با حزم و احتیاط، مسایلِ مطرحشده از سوی آقای محقق را نه رد و نه هم تأیید میکند، معنای حفاظت از رازها را باید از آن تعبیر کرد.
ضمناً فراموش نکینم که تیم اصلاحات و همگرایی وقتی میخواهد با زبانِ بیزبانی از روی برخی واقعیتها پرده بردارد، به این واقعیت نیز اشاره میکند که حاشیههای مسایلِ سیاسی در کشورِ بحرانزدهیی مثل افغانستان همواره مهمتر از متنِ آنهاست.
آقای محقق، نخستین گام را در افشای رازهای پشت پرده برداشته است و حالا میتوان در روشنیِ این حقایق تازه، دورنمای افغانستانِ آینده را به گونۀ واضحتری دید. بر اساسِ گفتههای آقای محقق، قرار است پس از شمارشِ آرا نامزدی که رای بالا را کسب کرده باشد، به عنوان رییسجمهور، و نامزد دوم به عنوان رییس اجرایی، ادارۀ کشور را بهدست گیرند. در چنین طرحی، فرمول برنده بازنده به فرمول برنده برنده تغییر میکند. یعنی اگر پیش از توافقهای جدید، انتخاباتِ افغانستان میتوانست یک برنده و یک بازنده داشته باشد؛ ولی پس از توافقهای جدید میان دو تیم انتخاباتی، این فرمول بهدلیل شرایط افغانستان رنگِ تازه به خود گرفته است.
آقای محقق همچنین فاش کرد که پس از یک یا دو سال از بهوجود آمدنِ حکومت جدید، شکلِ نظام نیز دگرگون خواهد شد و نظام از حالت ریاستی به صدارتی تغییر مییابد.
تغییر نظام، یکی از اساسیترین برنامههایی است که دولتِ آینده باید به عنوان هدفی راهبردی به آن نگاه کند.
بحث تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی، هرچند در آغاز از سوی برخی شخصیتها و نخبهگان سیاسیِ کشور که در صفِ اپوزیسیون قرار داشتند مطرح شد؛ ولی آهستهآهسته به بحثی فراخ در سطوح مختلفِ جامعه گسترش یافت، آنهم در حدی که رییسجمهور کرزی که در آغاز با تغییر نظام بهشدت مخالفت میورزید و برای رد چنین دیدگاهی با طعنه و کنایه میگفت که افغانستان آزمایشگاه نظامهای سیاسی نیست که هر روز یک نظام سیاسی را بیازمایدـ سرانجام اعتراف کرد که نظام باید تغییر کند و حتا اعلام کرد که قانون اساسی افغانستان نیز به تغییراتِ جدی نیاز دارد.
زمانی انگلس در مرگ مارکس، رفیق و دوستِ همیشهگیاش گفت برای اینکه نام کسی در تاریخ برای همیشه باقی بماند، یکی از کشفهای مارکس را هم اگر داشته باشد، کفایت میکند، حال آنکه او چندین کشفِ تازه از خود به یادگار گذاشته است. حالا مبارزات و اعتراضهای تیم اصلاحات و همگرایی اگر به یک نتیجۀ مهم هم منجر شده باشد، آن نتیجۀ مهم و بزرگ، تغییر نظام از ریاستیِ متمرکز به پارلمانیِ غیرمتمرکز است و همین یک دستاورد هم برای این تیم و هوادارانِ آن کفایت میکند که نامِ آن را در تاریخ کشور برای همیشه ثبت کند؛ در حالی که این تیم دستاوردهای سرنوشتساز و پُرافتخارِ زیادی را به نام خود سکه زده است. از قیام برضد تقلب گرفته تا حمایت از دموکراسی و ارزشهای حقوقِ بشری که تیم اصلاحات و همگرایی بهصورتِ پیوسته در برنامههای خود از آنها حمایت کرده است.
تغییر نظام که با حرکت بطیِ ایجاد پستِ اجراییه در حکومتِ آینده قرار است آغاز شود، نقش کلیدی در دموکراتیزه کردنِ جامعه خواهد داشت. افغانستان حداقل در سیزده سال گذشته بهدلیل نوع نظام سیاسی خود، در حد یک دیکتاتوریِ کوچک باقی ماند و نتوانست گامهای بلند و اساسی در راستای تعمیقِ ارزشهای مردمسالارانه بردارد. به میزانی که جامعه از حرکت به سمتِ ارزشهای دموکراتیک غافل میشود، به همان میزان به سمتِ سقوط در باتلاق فساد میرود. دولت آقای کرزی چنین دولتی بود؛ دولتی فرو رفته در فساد. برای عبور از چنین دولتی، تنها به یک فرمول باید اندیشید و آن تغییر است.
آقای کرزی ثابت کرد که در موجودیتِ نظام سلطهگرِ ریاستی، فساد چیزی نیست که نابود شود. فساد در چنین سیستمی از درونِ آن برمیخیزد. تجربۀ آقای کرزی در نظام اداری این بود که مقام فساد را از یک محل به محلِ دیگر منتقل کند؛ در حالی که اگر نظام غیرمتمرکز میبود، هرگز مجال برای رشد سرطانیِ فساد پیدا نمیشد. دوستی به شوخی که از جدی هم زیباتر بود، میگفت آقای کرزی در یکجا عدالت را رعایت کرده و آن توزیع فساد به تمام نقاط کشور است. بنابراین، باید از طرح و توافقِ تغییرِ نظام حمایت کرد و آن را پیـروزیِ بزرگِ تیم اصلاحات و همگرایی دانست.
Comments are closed.