گزارشگر:علیرضا محمدی/ 28 سرطان 1393 - ۲۷ سرطان ۱۳۹۳
بخش نخست
به نظر میرسد مهمترین کار ارسطو، کشف و تدوینِ قوانین و اصول حاکم بر تفکرِ انسانی باشد که بعدها عنوانِ ارغنون به خود گرفت. انسان حتا اگر منطقدان هم نباشد، ناخودآگاه از قواعد و قوانینِ منطقی در صحبت کردن استفاده میکند. حتا برخی معتقد هستند این قواعد منطقی در عالم حیوانات نیز ساری و جاری است.
کار اصلی منطق، تعلیم چهگونهگی استدلال کردن است و به انسان انواع استدلال و استنتاج را تعلیم میدهد، اما شاید جلوگیری از راه یافتن مغالطه در کلام و یافتن مغالطات در کلام افراد نیز، بسیار حایز اهمیت باشد.
انواع استدلال و حجت که زیر عنوان استقرا، تمثیل و قیاس است و همچنین اشکال چهارگانۀ قیاس و ضروب شانزدهگانۀ آن، به لحاظ صوری در شکلدهی ذهنی منطقی، بسیار مهم هستند.
قیاس از نظر ماده و همچنین صناعات پنجگانۀ برهان، جدل، سفسطه یا مغالطه، خطابه و شعر به عنوان مواد این قوالب صوری هستند که مقایسه بین این صناعات پنجگانه، آدمی را در تشخیص سره از ناسره بسیار یاری میدهد و از میان سخنان گوناگونی که از طرف اشخاص و افراد با گرایشهای مختلف فکری بیان میشود، متر و معیاری منطقی جهت تمییز بین حرف اصولی و منطقی و هوچیگریها و حرفهای عوامفریبانه در اختیار صاحب منطق قرار میدهد.
انواع استدلال (برهان، جدل و سفسطه)
حجت یا استدلال (Argument) یعنی رفتن از قضایای معلوم به قضیۀ مجهول، به صورتهای مختلفی انجام میگیرد:
الف) هنگامی که ذهن از قضایای کلی به نتایج جزیی میرسد. مثلاً هنگامی که حکم کلی «همۀ مجردها ازدواج نکردهاند» را در نظر بگیریم و آنگاه به «علی» که ازدواج نکرده است میرسیم، از یک حکم کلی به مصداق و جزیی آن رسیدهایم. این صورت استدلال را قیاس (Deduction) میگویند.
ب) هنگامی که در مسیر مخالف مسیر قیاس حرکت میکنیم، یعنی از قضایای جزیی به قضایای کلی میرسیم که در این حالت به آن استترا (Induction) میگوییم. مثلاً با دیدن چندین کلاغ سیاه، نتیجه بگیریم «همۀ کلاغها سیاه هستند».
ج) گاهی نیز حکمی را که دربارۀ چیزی محقق میدانند، به چیزی دیگر که از جهتی با آن همانند است، سرایت میدهند و در این صورت به آن تمثیل (Anelogy) یا استدلال تمثیلی میگویند. مثلاً هنگامی که دو نفر در یک دعوای حقوقی، خود را به جای بزرگان میگذارند و برای حق جلوه دادن خود، نسبت تمثیلی بین خود و بزرگان برقرار میکنند. مولوی نیز در جهت رد کردنِ این قیاس تمثیلی در داستان طوطی و بقال میگوید:
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
همچنین در روایت «اول من قاس ابلیس» باز قیاس به معنی تمثیل است. خلاصه آنکه در انواع حجت و استدلال، تمثیل ضعیفترین است و نمیتوان با تشبیه و تمثیل، قضیه و حکمی را اثبات کرد و اما قیاس، مهمترین و قاطعترین اقسامِ حجت است. استواری، استحکام، صحت و اعتبار قیاس هم به صحت صورت است و هم به صحت ماده. صحت صورت یعنی اینکه قیاس از لحاظ صورت دارای یکی از اشکال چهارگانه باشد و صحت ماده یعنی مقدمات قیاس از یقینیات باشد و از خرافات و وهمیات به دور باشد. دو قیاس زیر را اگر ملاحظه کنیم، به تفاوت بین مادۀ قیاسها پی خواهیم برد. مثلاً از دو جملۀ: احمد مریض است و هر مریضی چشمزخم خورده است، میتوان نتیجه گرفت که احمد چشمزخم خورده است. و همچنین از دو جملۀ همۀ انسانها به مسکن احتیاج دارند، علی انسان است، میتوان نتیجه گرفت که علی به مسکن احتیاج دارد. هر دو استدلال آنها دارای یک صورت هستند، اما اعتبار مادۀ آنها یکسان نیست. چه در قیاس نخسین، یکی از مقدمههای آن از خرافات و وهمیات است و در قیاس دوم، یکی از مقدمههای آن امری است یقین و از راه تجربه بهدست آمده است. بنابراین، قیاس اول از حیث صورت، صحیح و از حیث ماده، مخدوش و بیاعتبار است و قیاس دوم ماده و صورت درست و معتبر است.
و اما مواد گوناگونی که در قیاس به کار میرود عبارتاند از:
۱) محسوسات (قضایایی که از راه حس برای انسان حاصل شده. مانند: آتش سوزان است.)
۲) مجربات (قضایایی که از طریق حس و ملاحظۀ مکرر به دست آمده. مانند تمام قوانینی که در علوم تجربی از راه مشاهده و آزمایش بهدست آمده است.)
۳) اولیات یا بدیهیات اولیه یا ضروریات (قضایایی که بالذات مورد تصدیق و یقین عقل قرار میگیرد. یعنی چیزی که موجب یقین بدانها میشود، ذات آنهاست و نه امر دیگر. مانند این قضیه که هر کلی از جزء خود بزرگتر است.)
۴) متواترات (قضایایی که به سبب شهادت و روایت افراد بسیار که احتمال تبانی بین آنها نمیرود، ایجاد یقین و سکون و اطمینان خاطر میکند. مانند پاریس پایتخت فرانسه است.)
۵) قضایای مقرون به حد وسط (قضایایی که حد وسط آنها با آنهاست و قیاسات آنها گویی در فطرت است. مانند تصدیق به این که عدد دو نصف چهار است.)
۶) حدسیات (قضایایی که از راه حدس بر انسان معلوم و محقق میشود. مانند حکم به اینکه نور ماه از آفتاب است.) این شش قسم مقدمه همه جزو قضایای یقینی هستند و در برهان به کار میروند.
۷) مقبولات (عبارت از قضایاییست که چون از پیشوایان و بزرگان و حکما که محل وثوق هستند نقل شده، مورد قبول واقع میشود.
Comments are closed.