احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشیر احمد انصاری/ 4 اسد 1393 - ۰۳ اسد ۱۳۹۳
بخش هفدهــم و پایانی
بیایید از حادثۀ بزرگِ دیگری یاد کنیم که کمتر از صد سالِ پیش بهوقوع پیوسته و اسناد کتبی، صوتی و تصویریِ آن در اختیارِ ما قرار دارد و آن، غیرقانونی شدنِ تولید و فروشِ مواد الکولی در امریکا میباشد که در تاریخِ امریکا بهنام «دوران تحریم» از آن یاد میشود:
قانون منعِ تولید و تجارت شراب، فرمانی شاهی و یا دیکتاتورانه نبود، بلکه از سوی پارلمان کشوری دموکراتیک تصویب شده بود. این قانون بهنام «تعدیل هژدهم قانون اساسی» در امریکا شهرت دارد که در سال ۱۹۱۹ میلادی به تصویب نمایندهگان مردم امریکا رسید؛ نمایندهگانی که خوب میدانستند مواد الکولی چه اندازه به صحت مضر بوده، عقل را زایل نموده و با تمدن سازگاری نداشته است. قانون تصویب شد و سپس نیروهای زمینی، دریایی و هوایی امریکا مکلف به تنفیذ این قانون گریدند. این قانون برای ۱۴ سال نافذ بود و در جریان چهارده سالی که شراب ممنوع بود، میلیاردها صفحۀ اعلانات مبارزه با الکول به چاپ رسید، صدها نفر در رابطه به همین مسأله اعدام شدند، صدها ملیون دالر بهمصرف رسید، صدها هزار نفر به زندان رفتند، صدها میلیون دالر داراییهای قانونشکنان ضبط و مصادره گردید؛ ولی در نهایت امر ایالات متحده امریکا با تمام نیرو و توانی که داشت در برابر بت الکول زانو زد و تسلیم شد و تعدیل دیگری که (الحاقیه- ۲۱) نام دارد وارد قانون اساسی گردید و شراب یک بارِ دیگری قانونی اعلام گردید.
برای یافتن پرسش بالا، همینقدر کافی است تا قانون تحریم شراب امریکا را با فرمانی پیامبرانه مقایسه کنیم که ۱۴۰۰ سال پیش صورت گرفته است. زمانی که آیۀ قرآن در مدینه تلاوت شد «و هل انتم منتهون» یعنی «آیا شما نوشیدن را متوقف خواهید ساخت»، مردم ظرفهای شراب را در کـوچههای مـدینه میریختند و فریاد میزدند که «انتهینا، انتهینا» یعنی «ما نوشـیدن را بـس کـردیم، ما نوشـیدن را بس کردیم.»
مطلبِ من این است که مردم در این کشورها بر اهمیت خیلی چیزها واقفاند ولی نمیتوانند آن را عملی سازند؛ همانطوری که مردم امریکا هم آن روز و هم امروز بهتر از ما بر اضرار مواد الکولی واقف بودهاند، ولی قناعتِ عقلی چیزی است و ارادۀ ایستادن در برابر یک امر، چیزی دیگر. عرصۀ تأثیر قناعتهای عقلی مغز است و میدان جولان دین قلب.
سخنِ دیگر اینکه روزه با مجموعۀ بزرگی از علوم تجربی و ادبی بشر رابطه دارد که نمیتوانیم فواید آن را فقط در چهارچوب علمِ طب و یا جامعهشناسی و یا هم روانشناسی محدود بسازیم. نکتۀ دیگر اینکه نمیتوان از علوم طبیعی انتظار برآورده شدنِ نیازهای غیرطبیعی و ماورای طبیعی انسان را داشت. باید از یکسونگری به روزه دوری جست و ابعاد معنوی آن را در کنار ابعاد صحی، اخلاقی، عرفانی، نظامی، فقهی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و روانی را در کنار ابعاد جامعهشناختی آن مورد توجه قرار داد تا روزه از قضاوتهای نادرست و یکسویه مصون بماند.
رمضان؛ نیاز مبرم زمان
ماه رمضان در حال تمام شدن است و ما در آستانۀ عید فطر قرار داریم. روزه برای برخی از ما چیزی جز تقلید خانوادهگی نبود که از مادرکلانهای خویش به میراث بردهایم. برخی دیگر، از حکمت و اسرار روزه تا حدی آگاه بوده، ولی بازهم پروتوکول اخلاقیِ آن را نقض نموده و با شنیدن صدای اذان مغرب بر سفرۀ افطاری یورش برده و هر آنچه را که در روز از دست داده بودیم، با یک حملۀ جبیره نموده و فرو میبلعیم. گروه دیگری از ما رمضان را با چین جبین، بدخلقی و شکوه همراهی نمودهایم. نمیدانم که چه تعداد از ما رمضان را بر مبنای مقاصد و اهداف این فریضۀ بزرگ استقبال نمودهاند.
روزه برای کسانی که ابعاد آن را درک نمودهاند، یک خانهتکانی عمیق معنوی و فیزیولوژی است که جسم را سبک و روح انسان را راحت ساخته، و اندیشههای ناسالم را بهمانند مواد عاطل از بدن میروبد. امروز برخیها بر مبنای علل و انگیزههای مختلفی در غرب روزه میگیرند، ولی روزه گرفتن یک شخص در میان کسـانی که روزه ندارند، روحیۀ انسان روزهدار را میفشارد؛ ولی در اسـلام، رمـضان مدرسـهیی است که هـمۀ افـراد جـامعه کارگردانان آناند.
روزه در میان بزرگان تاریخ بشر، امری شناختهشده بوده است. هنرمند ایتالیایی مایکل انجلو را از راز صحتمندیاش در عمری که شصت را تجاوز کرده بود پرسیدند، او پاسخ داد که صحت او مدیونِ روزه میباشد. او میگفت: من در هر سال ماهی را روزه میگیرم، و در هر ماه هفتهیی را، و در هر هفته روزی را و در روزهایی که روزه هم ندارم، تنها دو وقت غذا میخورم. شخصیت بزرگ دیگری گوید که روزه حیثیتِ چشم را برای روح دارد، آنچه را چشم در بدن انجام میدهد، روزه همان کار را برای روح انجام میدهد.
امروز بیشتر مردم بردۀ شکم خویش هستند. آنها غذای صبح و چاشت و شبِ خویش را هر روز باید بخورند؛ چه سیر باشند و چه گرسنه. بدنهای بیچارۀ بیشتر مردم در این سوی زمین در زیر انبار غـذا کـمر خـم نموده و دردآور اینکه اکثر این غـذاها غیرمغذی و غیرمفید بودهاند. پروفیسور آرنولد اهرید میگوید که زندهگی، تراژیدی تغذیه است.
برخی دوستان پرسیدهاند و این پرسش را چنان با غرور مطرح نمودهاند، تو گویی بر تمام روزهداران تاریخ اتمام حجت نمودهاند. آنها پرسیدهاند که اگر قرار باشد روزه ما را در جهت احساس درد معدۀ انسانهای گرسنه کمک نماید، پـس بینوایان چه نیازی به این فریضه دارند. آنها میگویند که رمضان هم از لحـاظ شـعوری و هـم از ناحیۀ اجتماعی، تنها برای ثروتمندان بوده، همانطوری که شاعری گفته است:
آمد رمضان نه خواب داریم و نه خورد
وز چهـرۀ مـا گـرسـنهگی رنگ ببـرد
در خـانۀ مـا ز خـوردنی چیـزی نیست
ای روزه بـرو ورنه ترا خـواهم خـورد
در پاسخ باید گفت که اهداف روزه فراتر از رابطۀ فقر و ثروت و سیری و گرسنهگی است. چه بسا میبینیم که فقرا و بینوایان بیشتر از ثروتمندان و اغنیا میخورند؛ ولی آنچه را آنها در زبالهدانی شکم فرو میکنند، دارای کدام ارزش غذایی نمیباشد. پُرخوری خود یکی از اعراض و علایمِ بیماری آشفتهگی روانی است و چه بسا آشفتهگیهایی که زادۀ فقر و ناتوانی بوده است. امروز برخی از گرسنهگی میمیرند و برخی دیگر از کولسترول و چربی و فشار؛ ولی روزه برای همه حرفی دارد و پیامی. به هر حال، برنامۀ رمضان عرصههای مختلف زندهگی انسان را زیر پوشش قرار داده و همۀ افراد جامعه مخاطبان آناند، نه یک طبقۀ خاص اجتماعی. روزه برای هر طبقه و قشر و گروهی، پیام خاصی دارد.
در پرتو هر آنچه از آن یاد کردیم، انسان روزهدار این فرصت را مییابد که در سایۀ ارزشهای برخاسته از روزه و در سایۀ صفا و پاکی حاصل از آن، نه تنها دهان و شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه دارد، بلکه دسـت، پا، چشم، گوش، حواس، مغز، فکر، اندیشه و روانِ خود را از عبور به سرزمینِ گناه و حرام باز داشته و به درجۀ تقوی نایل آید.
رمضان ارزشهای خیر و فضیلت و عاطفه و نیکوکاری و صبر و شکیبایی را در انسان تقویت نموده، روان انسان را آرام ساخته، نفس او را صیقل داده، از نظر فیزیولوژی سیستم تغذیه را پاک نموده و مواد زهری و مسمومکنندۀ آن را میشوید و از لحاظ اجتماعی، عاطفه و احساس را در انسان برمیانگیزد و از دید انسانی رشتهیی است که همۀ ادیان آسمانی و زمینی را بههم پیوند میدهد و نقطۀ مشترکی است که همه بر اهمیتِ آن تأکید میکنند.
اگر دنیای ما در آتش مادیت میسوزد، رمضان میتواند ما را در برونرفت از این آتش و افزونطلبیهای آن کمک نماید. اگر جامعۀ ما در باتلاق خشونت دست و پا میزند و در آتش جنگ میسوزد، رمضان به مفهوم اصلی آن میتواند دست ما را گرفته و در خروج از این منـجلاب و آتـش، یاری رسـاند. اگـر جـوامع بشری را بیماران روانی پُر کرده است، رمـضان و خـلوت رمـضانی و اعـتکاف آن، روزهداران را کمک مینماید تا سر در گریبان خـلوت فرو برده و خویشتن خویش را دریابند.
روزه، سمـبول ارتجاع و کهـنهپرستی نیـست؛ بلکه قـلۀ خردگرایی، بلندای اندیشهورزی و اوج علمگرایی میباشد. این درست است که ادیان و گروههای مختلفِ انسانی روزه را پاس داشتهاند، ولی هیچ روزهیی با معقولیت، عمق، پهنا، شکوه و انضباطِ روزۀ اسلامی برابری کرده نمیتواند.
رمضان تربیتگاهِ سیروزهیی است که درسهای آن را پایانی نیست. روزه معجزۀ معجزات است!
صد سال میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
عید و مفهومِ آن
عید فطر روزیست که تربیتیافتهگانِ مکتب رمضان، پیروزی خویش را در امتحانهای نهایی این تربیتگاه جشن میگیرند. قرآن کریم تنها یک بار از واژۀ «عید» یاد نموده و آن را به جشنی نسبت داده است که پیروان عیسی (؛) پس از تکمیل نمودن روزۀ خویش، خواهان آن شده بودند. عید فطر به معنی جشن آفرینش است. عید جشنی است که انسان روزهدار پس از یکماه ریاضت و خلوت و سلوک به فطرت نابِ خویش برمیگردد. فطرت چیزی جز استدلال و منطق و بدیهیات عقلی و مشاهده و دقت در اسرار هستی و گوش فرا دادن به ندای وجدان و صدای سخن دل نیست. عید فطر، جشن فطرت و خودسازی و باز گشت به خویشتن است. فطرت لایههای تقلید را کنار گذاشتن و گریبان عقل را از پنجۀ گروهها دور کردن و مغز را از اسارتِ این و آن رها نمودن است. رمضان صیقل زدنِ آیینۀ فطرت است تا خدا را در آن آیینه دید.
در عصری که زندهگی ما را اشک و جامعۀ ما را خون پوشانیده است، ما سخت نیازمند جشن و خوشی و سرور هستیم. در دنیایی که دین وسیلۀ گریه کردن و گریه دادن و کشتن و انتحار شده است، ما بیشتر از هر زمانِ دیگری نیازمند خوشی و جشن هستیم.
جشنها بازتابدهندۀ فرهنگ و هویتِ یک ملتاند. مصطفی سباعی گوید: هرگاه بخواهید ملتی را درست بشناسید، آنها را در جشنهایشان نظاره نمایید.
عید، بازتابدهندۀ هویت اسلامی است. در عصر پیامبر اسلام (^) عادت بر آن بود که مسلمانها نماز را در هوای آزاد ادا نموده و هنگام رفتن و بازگشت از عیدگاه، مسیرهای مختلفی را در پیش گیرند تا بتوانند گردهمایی عید را بازتابی گستردهتر دهند. در آن زمان حتا زنانیکه نماز نمیخواندند و کودکان همه و همه به عیدگاه میرفتند تا در جشن بزرگِ فطرت و آفرینش شرکت جویند. عید در تاریخ مسلمانان نقش مهمی در زدودن کدورتها و ترمیم کشیدهگیهای اجتماعی بازی نموده است. عید فطر نه مناسبتی برای رقابتهای منفی است، نه فرصتی برای اسراف. رقابتهای اجتماعی و اسراف و پُرخوری با فلسفۀ رمضان و سنت زیباییپسند عید در تضاد است.
اگر ماه رمضان، فرصت طهارت معنوی بود، عید رمضان با سنت قرار دادن طهارت جسمی و آراستن ظاهر و استعمال عطر و خوشبویی، این زیبایی را تکمیل مینماید. هم رمضان و هم عید فطر، آیینۀ تمامنمای فطرت انسانی است؛ فطرتی که بر زیبایی، نیکویی، دانایی و معنویت توجه داشته داست.
در اینجا تبصرههای مختصر و شتابزدۀ رمضانی را خاتمه داده و از همۀ برادران و خواهرانِ بزرگوار و عـزیزی کـه مـرا در این سفر کوتاه همراهی نموده و بر معنویتِ فضای آن افزودند، قلباً سپاسگزارم. با استفاده از این فرصت، عید فطر را به همۀ دوستان و خانوادههای گرامیشان تهنیت عرض نموده، آرزومندم تا روزی شاهد عیدهایی باشیم که بازتابدهندۀ معانی والای فطر و «جشن آفرینش» به مفهوم کلمۀ آن باشند.
Comments are closed.