- ۱۳ اسد ۱۳۹۳
چند توصیۀ آغازین برای علاقهمندان رمان:
– موضوعی را انتخاب کنید که به آن علاقه و اشتیاق دارید.
– از نظرات رمانخوانهای حرفهیی برای انتخاب رمانِ مناسب استفاده کنید.
– هدفتان از خواندن را نه برای یادگیری و فهم پیامی خاص، که برای لذت بردن انتخاب کنید.
– چنانچه در ابتدای راه رمان خواندن هستید، پیشنهاد میشود که از رمانهای کلاسیک آغاز کنید.
– بهخاطر طولانی بودن یک رمان، فهرست شخصیتهای اصلی و فرعی و ارتباطات میان آنها و فهرستی از رویدادهای مهم را در داخل جلدِ کتاب یادداشت کنید.
– برداشتهای خود را از شخصیتها و حوادث، در جملاتی کوتاه در حاشیۀ کتاب بنویسید.
– در پایان خواندن، برداشت کلی از رمان را در صفحهیی خالی از کتاب به صورت آزاد بنویسید. پس از گذشت چند سال، مجموعهیی جالب و خواندنی از نوشتههایتان خواهید داشت.
یکی از راههای مفید در روش خواندن یک رمان و یا یک اثر داستانی، توجه دقیق به تکنیکهای منحصر به فردی است که در بیان داستان به کار میرود.
هرچند ممکن است شما بر روی پیام رمان و یا تأثیرات آن بر مخاطب متمرکز شوید، اما زمانی قادر به درکِ آن هسـتید که بر چهگونهگی و شیوۀ مورد استفادۀ این فنون در داستان پی ببرید.
برخی از تکنیکهای مورد استفاده در داستان عبارتاند از:
ـ زاویۀ دید و فن روایت
ـ طرح و ساختار روایت
ـ زمینۀ داستان
ـ شخصیتپردازی
ـ تم و موضوع
در اینجا با شرح و بسط هر یک از فنونِ فوق و تسلط بر زوایای پنهان و آشکار رمان، امکان بهرهگیریِ حداکثری از خواندنِ آن را فراهم خواهیم کرد.
چنانچه پس از این بتوانید با چنین تسلطی چند جلد رمان را از سر بگذرانید، ناخودآگاه هر نوع داستانی را اینگونه نگریسته و از تأثیرگذاری آن، لذتِ وافر خواهید برد.
زاویۀ دید و فن روایت / point of view and narrative technique
نخست باید از خود بپرسیم که «راوی داستان کیست؟» در متون آموزشی داستاننویسی، روایتگر داستان اینچنین تقسیمبندی میشود:
ـ زاویۀ دید دانای کل یا سوم شخص، که بر همه چیز در داستان احاطه دارد و حتا نسبت به احساسات و افکار شخصیتها دارای دانش کاملی است.
ـ زاویۀ دید دانای کلِ محدود یا سوم شخصی که خود یکی از شخصیتهای فرعی یا اصلی داستان است. نویسنده هر چیزی را که میبیند، از نگاه این شخصیت است.
ـ زاویۀ دید اول شخص مفرد که یکی از شخصیتهای فرعی یا اصلی داستان بوده که ممکن است در روند داستان تأثیرگذار باشد و به قضاوت بنشیند.
ـ زاویۀ دید بیرونی، نوعی از زاویۀ دید اول شخص است که داستان را برای مخاطب بازگو میکند.
ـ زاویۀ دید درونی، نوعی از زاویۀ دید اول شخص که راوی با گفتن ذهنیات خود، داستان را بازگویی میکند و مخاطبی نیز وجود ندارد.
ـ زاویۀ دید دوم شخص، که روای خواننده را مخاطب قرار داده و از او میخواهد که جای یکی از شخصیتها را بگیرد.
ـ زاویۀ دید بدون راوی، که داستان اغلب با نامه و یادداشت و گفتوگو نوشته میشود
طرح و ساختار روایت / Plot and Narrative Structure
طرح همان چیزی است که در داستان اتفاق میافتد، و ساختار نظمی است که طرح در آن ارایه میشود.
طرح روابط علت و معلولیِ رویدادهاست که معمولاً پس از خواندن رمان در ذهن خواننده میماند و یا بر زبانش جاری میشود و در برابر پرسش «داستان دربارۀ چیست؟» پاسخ میگوید: «داستان دربارۀ کسی یا چیزی است که چنین و چنان حوادثی برای او اتفاق میافتد.»
ساختار طرح از این عناصر تشکیل میشود: آغاز، ناپایداری، گسترش، شک و انتظار (تعلیق)، شگفتانگیزی (نقطۀ اوج)، گرهگشایی و پایان.
زمینه / Setting
حوادث کجا و در چه فضایی اتفاق میافتند؟ (جغرافیا) زمان رخدادنِ حوادث کی و چه زمانی است؟ (تاریخ)
این هر دو، بر سایر عواملی که در درونشان میگنجد، تأثیرگذارند. مثلاً رمانی که میخوانیم مربوط به زمان حاکمیت مغولان بر سرزمینِ ماست. در زمینۀ رمان مورد نظر عوامل متعددی مانند: بافت شهری و روستایی، طبیعت پیرامونی، گویش افراد، اعتقادات، پوشش شخصیتها، شکل روابط آدمها، بیمها و امیدها، اوضاع سیاسی و… گنجانده شده است.
شخصیتپردازی / Characterization
از ارکان مهم و اساسیِ یک داستان و رمان «شخصیت» است. کنش و منش شخصیت (شخصیتها) میتواند خواننده را تحت تأثیر قرار داده و عکس العملهایی را در وی پدید آورد. خنده و گریه، خشم و ملاطفت، ترس و امید، ضعف و صلابت و… احساسهایی است که با پردازش شخصیت، در خواننده بروز میکند.
ما با شخصیتپردازی در یک رمان، میتوانیم در یک زمان کوتاه که رمان برایمان فراهم آورده، بسیار دقیقتر و کاملتر از زندهگی واقعی، انسانها را بشناسیم و به درون ذهن و خلوتِ آنها پی ببریم؛ چیزی که در زندهگی واقع، امکانپذیر نیست.
و اما عناصر مهم ادبی شخصیتپردازی:
ـ ظاهر و فیزیک شخصیت
ـ گفتوگوهایی که شخصیت بر زبان جاری میسازد
– اعمال ظاهری شخصیت به صورت انفرادی و یا در ارتباط با محیط و دیگران
– افکار و اندیشههای شخصیت
– قضاوت دیگران در مورد شخصیت داستان، آنچه در مورد او میگویند و میاندیشند
– قضاوتهای راوی داستان در مورد شخصیت
– قضاوتهای نویسندۀ داستان در مورد شخصیت
– تحولات درونی و بیرونیِ شخصیت در طول داستان
– سطحی (قالبی) و جامع (پیچیده) بودنِ شخصیت
– شخصیت ایستا (بدون تحول) و پویا (دارای تحول)
موضوع و تم / Subject and Theme
موضوع، مفهومی است که داستان دربارۀ آن نوشته میشود و وقایع داستان به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آن مربوط میشود.
تم (درونمایه و مضمون)، جهتگیری نویسنده را نسبت به زندهگی و به طور اخص، موضوع داستان نشان میدهد.
در کل این دو عنصر را میتوان به زبان عمومی «پیام داستان» نامید.
در یک داستان تحلیلی، وظیفۀ نویسنده، بیان یک «پیام» نیست، بلکه به دنبال زنده کردنِ آن پیام است به طوری که احساسِ ما را به غلیان درآورد و تخیلِ ما را به تبوتاب اندازد.
پیام داستان به خودی خود، چیز مطلوبی نیست و به نصیحت و شعارِ یک مقاله بیشتر شبیه است. اما وقتی در قالب یک رمان عرضه میشود، با مهارت نویسنده در لابهلای رویدادها و کنش و افکار شخصیتها بدون آنکه دیده شود، گنجانده شده و عرضه میشود.
در ترتیب و تنظیمِ این مقاله، از کتابهای «تأملی دیگر در باب داستان» ترجمۀ محسن سلیمانی و «درآمدی بر داستاننویسی و روایتشناسی» اثر فتحالله بینیاز، استفاده شده است.
Comments are closed.