گزارشگر:احمد عمران/ 2 سنبله 1393 - ۰۱ سنبله ۱۳۹۳
یک عضو کمیسیونِ انتخابات بهتازهگی بدون آنکه هویتِ خود را فاش سازد، در گفتوگو با برخی رسانهها از شکنندهگیِ توافقات میان تیمهای انتخاباتی پرده برداشته است. به گفتۀ این عضو کمیسیون انتخابات، مشکلاتِ انتخاباتی دو بار پای مقامهای جامعۀ جهانی را به افغانستان باز کرد، ولی هیچ ضمانتی مبنی بر اجرایی شدنِ توافقاتِ حاصله میان تیمهای انتخاباتی وجود ندارد. این عضو کمیسیون انتخابات گفته است، هر قدر زمانِ به پایان رسیدنِ روند تفتیش آرا نزدیکتر میشود، به همان میزان اختلافات در مورد نحوۀ بازرسی و نتایجِ آن میان دو تیم افزایش پیدا میکند. این عضو کمیسیون انتخابات، دلیلِ این امر را در پیشفرضی میداند که به گفتۀ او از سوی ستادهای انتخاباتی همواره بر آن تأکید میشود. این پیشفرض بنا به اظهارات این عضو کمیسیون، برنده بودنِ قاطعِ تیمها از دیدگاه خودشان است.
این گفتهها به همان میزان که میتواند رگههایی از واقعیت را بازتاب دهد، به همان میزان نیز حاوی نکاتِ متناقضنما (پارادُکسیکال) و توطیهگرانه است. وقتی از شکنندهگیِ توافقات سخن گفته میشود، همین شکنندهگیِ مسأله به خلقِ نوعی ذهنیت میانجامد که میتواند روند را مختل سازد. پیشفرضِ شکنندهگی نیز به همان میزان پیشفرض پیروزی، محصولِ استنتاجهای ذهنیِ افراد است و به هیچ صورت نمیتوان با قاطعیت عنوان کرد که چنین میشود. اما وقتی افرادی از شکنندهگی توافقات میگویند، آمادهگیها برای پذیرشِ اختلافات را به امری عادی مبدل میکنند. در حالی که خلافِ این بحث نیز میتواند وجود داشته باشد. چرا افرادی نمیآیند و از نهایی شدن و تحقق توافقاتِ انجامشده میان تیمهای انتخاباتی اطمینان نمیدهند؟ شاید به دلیلِ این پیشفرض که ذهنیت جامعه، ذهنیتِ منفیگراست و هر قدر نکات منفی و مناقشهآمیز بیشتر آشکار شود، رغبت جامعه به شنیدن مسایل افزایش پیدا میکند. این پیشفرض، پیشفرضِ درستی است و میتوان برای آن ادله و ثبوت نیز فراهم کرد؛ ولی چرا باید این احتمال را نادیده انگاشت که جامعه به تأیید مسایل و آشکار کردنِ ابعاد مثبتِ قضیه نیز تمایل دارد. پس میتوان نتیجه گرفت که بحثهایی مثل شکنندهگیِ روند مذاکرات میان تیمهای انتخاباتی به همان میزان که میتواند حاوی نکاتِ درست و واقعی باشد، به اهداف سیاسیِ خاصی نیز کمک میرساند.
در اینکه عدهیی آستین بر زدهاند و تلاش دارند که توافقاتِ جدید را به بنبستهای تازه سوق دهند، هیچ جای شک نیست. این افراد به شکل نظاممند در تلاش ایجاد اختلافات و مختل کردنِ توافقاتِ حاصله استند. هدفِ چنین تلاشهایی هم به گونهیی روشن شده است. عدهیی از این تلاشها دو هدفِ اصلی دارند. یک: به نظر این عده که نقششان در قدرت هم خیلی پُررنگ است، دخالت جامعۀ جهانی پذیرفتنی نیست و اگر توافقاتی که در نتیجۀ پادرمیانی جامعۀ جهانی حاصل شده است به بنبست برسد، پیروزی اقتدارگرایانۀ آنها را میتواند در پی داشته باشد. دو: این عده همچنین در تلاشاند که در قدرت باقی بمانند و حضور در قدرت در صورتِ پیروزیِ توافقاتِ حاصله بهدست نمیآید. پس بینتیجه ماندنِ توافقات میتواند به معنای دوام و بقای آنها در عرصۀ قدرتِ سیاسی تلقی شود.
اما این کلِ بحثِ مربوط به شکنندهگیِ توافقات نیست و گروههای دیگری نیز بنبستِ توافقات را آرزو دارند. در اینکه بخش رهبری تیم تحول و تداوم، توافقات را به عنوان راه بیرونرفت از بنبست انتخاباتی پذیرفته، نمیتوان شک کرد. ولی نوع برداشت و تعبیرهایی که از توافقات صورت میگیرد، میتواند منجر به بروز اختلافاتِ تازه شود. عدهیی در تیم تحول و تداوم، پیروزی توافقات را به نفع خود نمیدانند و به این دلیل خواهانِ تفرقهافکنی و دامن زدن به مسایلِ اختلافی استند. از جانب دیگر، گروههای سیاسی و نظامیِ بیرون از تعاملاتِ فعلی نیز نمیخواهند که توافقاتِ بهوجود آمده ره به مقصود ببرد و به نتایجی منجر شود. این گروهها نیز در پی بزرگنماییِ اختلافات تلاش دارند که میان تیمهای انتخاباتی شکاف را بیشتر سازند و نشان دهند که تیمهای موجود توانایی رفع اختلافاتِ ذاتالبینی را ندارند، چه برسد به اینکه روزی پایشان به عرصۀ مدیریت کلان سیاسیِ کشور باز شود.
البته انکار نباید کرد که شکنندهگیِ توافقات نیز حرفی کاملاً بیپایه نمیتواند باشد. نفس توافقات به خودیِ خود روی دیگر سکه را که اختلافات باشد، هویدا میسازد. تیمهای موجود به دلیلِ اختلافاتی که وجود داشت، ناچار به امضای اعلامیۀ مشترک شدند؛ اما این اعلامیه میتواند زمانی راهگشا باشد که ارادۀ لازم برای رفع بحرانِ به وجود آمده در اثر نتیجۀ انتخابات دور دوم، وجود داشته باشد. اگر تیمهای انتخاباتی توافقاتِ حاصله را صرفِ تأیید مواضع خود تلقی کنند، بدون شک نتیجۀ آن به نفعِ عدالت و حقیقت نخواهد بود.
کُلِ مشکلِ انتخاباتِ افغانستان این است که در آن عدالت قربانی شده است. این مسأله از هر نگاه قابل بررسی است. چه طرفدار این تیم باشیم و چه طرفدار آن تیمِ دیگر؛ اگر انسانهای اخلاقی و شیفتۀ عدالت هستیم، باید قبول کنیم که عدالت به عنوان فضیلت، از ما رعایتِ اصل بیطرفی در داوری را میطلبد. اینجا دیگر افراد و تیمها اهمیت ندارند، بل نفسِ عدالت اهمیت پیدا میکند. پس به صورتِ کاملاً منطقی باید از روند تفتیشِ آرا و مذاکراتِ سیاسی حمایت کرد و با تمام تلاش این روند را به پیروزی رساند. عدم پیروزی توافقات فعلی، تنها به زیانِ تیمهای انتخاباتی تمام نمیشود؛ بل به بحرانی دامن میزند که میتواند به عنوان خطرِ بالقوه منافع کلِ جامعه را تهدید کند.
Comments are closed.