گزارشگر:منوچهر - ۰۱ میزان ۱۳۹۱
سخنرانی روز چهارشنبه استاد سیاف در مراسم یادبود استاد شهید، همانند سخنرانی قبلیاش پُرسروصدا بود. او بازهم در برابر طالبان موضع گرفت و آنها را گمراهانی خطاب کرد که از حدیث و آیت دور نگه داشته شدهاند. اما جای پرسش است که چرا استاد سیاف به چنین تندی در برابر طالبان موضع گرفته است؟
به نظر میرسد که رهبران جهادی افغانستان از یک اضطراب پنهان رنج میبرند و این اضطراب ناشی از یک نکته است و آن اینکه: آنان در افغانستان به صورت عام صاحب دو مرجعیت بودهاند که یکی آن، مرجعیت در ساحت سیاست بوده و دیگری در حوزۀ دین؛ اما طی ده سال گذشته، این دو مرجعیت به تدریج از دست آنها خارج شده است.
با آمدن دوره جدید به زعامت آقای کرزی، سیاست به صورت رسمی به تیم جناب کرزی منتقل شد و سپس به رنگ بسیار تمامیتخواهانۀ آن از پشت دیوارهای ارگ ریاست جمهوری ادامه پیدا کرد، و همچنین مرجعیت دینی را نیز اکنون طالبان مدعی آن شدهاند.
علاوه بر این، طالبان به صورت آگاهانه، چهرههای متنفذ و اثرگذار در میان مجاهدین را طی یک برنامۀ منظم از میان برداشتهاند و این روند کماکان تاهنوز ادامه دارد. آنچه که بیش از هر چیز دیگری، موجب ناراحتی و واکنش امثال جناب استاد سیاف میشود، همین مورد آخر است.
هر چند در ده سال گذشته، مصادرۀ مرجعیت سیاسی و دینی رهبران جهادی وجود داشته است؛ اما چنین واکنش شدیدی کمتر از سوی افرادی چون آقای سیاف دیده شده است. بنابراین، به نظر میرسد که دلیل چنین واکنشهایی، پروسۀ حذف فیزیکی رهبران جهادی به واسطۀ طالبان است که آن را روی دست گرفتهاند.
استاد سیاف چنین نگرانییی را به صراحت بیان کرد و گفت که طالبان مجاهدین را، کسانی را که در مقابل تجاوز جنگیدند، شر و فساد خطاب کرده و حکم قتلشان را صادر میکنند؛ در حالی که خودشان از متن حدیث و آیت دور نگه داشته شده اند. او به کسانی که این گروه را تمویل میکنند نیز اشاره و صریحاً یاد کرد که پاکستان برای ویرانی افغانستان، کمر بسته و از دین استفادۀ ابزاری میکند. استاد سیاف، عملکرد طالبان را نه تنها مسلمانکُشی، بلکه اسلامکشی خواند و گفت که حرکت طالبان در پی بدنامیاسلام، به خراب کردن برج برقی میماند که صدها خانواده را از روشنایی محروم میکند. او گفت که برنامۀ طالبان، کشتن یک مسلمان و یا دو مسلمان نیست، بلکه آنها میخواهند اسلام را از ریشه از میان بردارند.
استاد سیاف حتا استناد طالبان را بر آیات و احادیث، کاذبانه خواند و همچنان استدلال آن گروه را مبنی بر جهاد در برابر خارجیها نیز زیر سوال برده گفت که این گروه، گروهی مزدور است؛ طوری که حتا از زمان پیدایششان تا کنون همواره مزدور بودهاند و در خدمت بیگانهگان قرار داشتهاند.
اما جالبترین قسمت سخنرانی جناب سیاف، کنایهها و اشاراتی بود که به دمودستگاه آقای کرزی داشت. او با قرائت آیتی پیرامون مکر و غدر و حیله، تلویحاً حکومت را مسبب شهادت استاد ربانی خواند و گفت که با استاد شهید غدر صورت گرفته، چرا که او اعتماد کرده بود. به نظر میرسد که منظور استاد سیاف، آقای معصوم استانکزی باشد؛ زیرا ایشان تاهنوز متهم به کوتاهی و سهلانگاری در این قضیه است. اما شخص آقای کرزی بیش از همه نقطۀ عطف سخنان استاد سیاف بود که به تاکید او را متوجه جزای سختی که در روز قیامت به شخص غدار داده میشود، کرد.
اکنون، باید دید که چنین موضعگیریهای تا چه زمانی دوام خواهد کرد و آیا چنین ابراز نارضایتی رهبران جهادی و باقی اعضای جبهۀ جهاد و مقاومت ـ که شمار کمی از آنها باقی مانده است ـ آقای کرزی را متوجه اعمال و نواقصش خواهد کرد؟ خوشبینی چندانی وجود ندارد و به نظر میرسد که آقای کرزی در حال حاضر هیچ راهی برای بازگشت ندارد.
این مساله در سخنان پیشین استاد سیاف نیز آشکار بود، طوری که او در سخنرانیاش در یازدهمین سالگرد قهرمان ملی، به چنین موضوعی اشاره کرده بود.
اینکه آیا نقد استاد سیاف بر مواضع دینیِ طالبان اثری خواهد گذاشت یا نه، از مسایلی است که چندان نتیجهبخش به نظر نمیرسد؛ ولی در مجموع سخنان جناب استاد سیاف حاکی از یاس و هراس عمومیییست که در دور دوم ریاست جمهوری آقای کرزی بر کشور حاکم شده است.
این یاس و هراس نه تنها از حذف فیزیکی رهبران و مردان متنفذ مملکت سرچشمه میگیرد؛ بلکه ناشی از پیچیده شدن وضعیت سیاسی، افزایش ناامنی، نیرومند شدن طالبان، ضعف حکومت و … هم است که در نهایت دورنمای کشور را غبارآلود نشان میدهد.
به نظر میرسد که در چنین فضایی نه تنها که حکومت هیچ چشمانداز روشنی از افغانستان سالهای بعد ندارد، که حتا جهادگران دیروز هم دچار وهم و سرخوردهگی شده اند.
Comments are closed.