احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی / 24 سنبله 1393 - ۲۳ سنبله ۱۳۹۳
کشمکشهای انتخاباتی طولانیتر از آن شد که تصور آن میرفت. مردم خسته از اینهمه جنجال و ابهام، رفتهرفته امید خود را نسبت به انتقال مسالمتآمیز قدرت در این دیار از دست میدهند. این روزها به هرجا که میروی و به چشمان شهروندانِ ما اگر خیره شوی، آرامشِ همراه با اضطرابی را میبینی که سکوت را بر لبان مردمِ ما نقش کرده است؛ سکوتی سنگین که وهمبرانگیز است. شاید این آرامشِ قبل از طوفانی سخت و تکاندهنده باشد؛ طوفانی که ویرانی و مصیبتبار بودنش را مردمِ ما خوب میدانند و از بیم بازگشتش خوابِ راحت را دیرگاهیست که تجربه نکردهاند.
در طول سیزده سال گذشته مردمِ ما کمکم به این باور میرسیدند که میتوان بدون ترس و اضطراب، شب را به صبح آورد و قرار است که سختترین عملِ سیاسی یعنی تقسیم و توزیعِ قدرت نه با زور و نه با خونریزی و جنگ، که با رنگِ سرانگشتانِ آنها صورت بگیرد. انتخابات امیدی شد برای مردم که بتوانند از این طریق، خود زعیمِ خویش را انتخاب کنند و در سرنوشت سیاسیِ خود سهم بگیرند. اما در دو دور گذشته، انتخابات به یک نمایشنامۀ مضحک و نامطمین مبدل شده است، تا جایی که گاهی آنقدر تقلباتِ صورتگرفته در این روند، چشمگیر و حیرتانگیز بوده که بیشتر به داستانهای جنایی و مافیایی شباهت یافته است. درست در یکچنین فضایی، امروز آنچه باقی مانده است، دو دستۀ انتخاباتیست؛ دو رقیب و دو نامزد که پیشتاز بودهاند و امروز قرار است سرنوشت سیاسیِ کشور را، جنگ و صلحِ آنها رقم بزند. پرسش اینجاست که اگر انتخابات سرنوشتساز و مکانیزمیست که میتواند انتقالِ قدرت را تسهیل کند، پس وابسته شدن و منوط بودنِ آرامش یا بحران در افغانستان به سرنوشتِ جنگ و صلح میان این دو رقیب به چه معناست؟ پس تکلیفِ آرای حقیقیِ مردم چه خواهد شد و نقش مردم و خواست و ارادۀ آنها در اینمیان چه خواهد بود؟
غمانگیزترین قسمتِ داستان انتخاباتی که گذشت، این است که امروز حتا کسانی که در ناامنترین مناطقِ افغانستان با قمار زدنِ جان و امنیتشان و با به جان خریدنِ تهدیدها، رأی خود را به صندوق انداختند، نه مطالبهیی دارند و نه توقعی از این انتخابات. و این یعنی شکستی تلخ در امر نهادینه کردنِ دموکراسی!
مسلماً پس از کشمکشها و افتضاحاتِ انتخاباتی در دور دوم انتخابات، مردمِ ما به این باور رسیدند که هنوز در این دیار، تحمل خواست و ارادۀ آنها وجود ندارد و هر بازی ممکن و ناممکنی را بازیگرانِ پشتِ پرده انجام میدهند تا خواست و منافعِ خود را بر منافعِ جمعی و مردمی تحمیل سازند.
تقسیم قدرت، میان دو رقیب انتخاباتی، امروز جایگزینِ انتخابات با همۀ جنجالها و خطراتش شده است. امروز بخواهیم یا نخواهیم، قسمت تلخ و دردناکِ تراژدیِ مردمسالاری در افغانستان این است که انتخابات مشروعیتِ خود را از دست داده است؛ انتخاباتی که با حاشیهها و جنجالها و اتهامات و شواهدی که علیه مشروعیتِ آن تا اکنون اقامه شده و در جریان است، دیگر نمیتواند مبنای یک حکومتِ سالم و مردمی باشد. نتیجه هر چه که باشد، برنده از نگاه مردم، حاکمِ مشروع نخواهد بود و حکومتش نخواهد توانست آن قدرت و قاطعیت را پیدا کند که توان مدیریتِ بحرانهای آتی در افغانستان را داشته باشد. فرقی نمیکند که داکتر اشرفغنی باشد یا داکتر عبدالله؛ هر کس که از سوی کمیسیون انتخابات به عنوان برندۀ میدان معرفی شود، از آنجایی که مشروعیتِ انتخابات زیر سوال رفته، نمیتواند از شهروندانِ ما توقع داشته باشد که از این حکومتِ سر برآورده از ماهها جنجال و اغتشاش، حمایتِ همهجانبه و گسترده داشته باشند.
سازمان ملل و جامعۀ جهانی نیز باید بهجای اینکه تلاش کنند با اندیشیدن در مورد مکانیزمها و راهحلهای مختلف مشروعیتِ انتخابات را باز گردانند، بر این نکته تمرکز کنند که چهگونه میتوان جلوِ ضرر بیشتر را گرفت و صدمات و آسیبهای پساانتخاباتی را کمتر ساخت.
به میان آوردنِ بحثِ فقدان مشروعیتِ انتخابات برای هیچیک از شهروندانِ ما آسان نیست و بدون شک همانطور که اشاره شد، تلخترین بخش داستان مردمسالاری و دموکراتیزه کردن افغانستان، سرنوشت دردناک و اسفبار انتخابات سال ۱۳۹۳ ِماست. اما همانطور که گفتهاند -آب رفته را به جوی نمیتوان باز گرداند-، باید هرچه زودتر بپذیریم که با صد بار بازشماری هم نمیتوان سره را از ناسره جدا کرد و آنقدر در اینمیان مشکل و چالش وجود دارد که شفافیتبخشی به روند انتخابات سخت و حتا ناممکن شده است. پس بهتر است به راهی بیاندیشیم که در سایۀ آن بتوانیم افغانستان را از افتادن به دام بحرانهای بیشتر و عمیقتر باز داریم. تشکیل حکومت وحدتِ ملی بدون شک همان راهحلیست که باید از اینپس همۀ تلاشهای داخلی و بینالمللی روی آن متمرکز شود تا بتوان آن را شکل داده و نقطۀ پایانی بر جنجالهایی داشته باشیم که اگر بیش از این ادامه یابد، همۀ دستاوردهای یک دهۀ گذشته را با خاک یکسان میکند.
سازمان ملل و جامعۀ جهانی باید به این واقعیت باور داشته باشند که تلاشها برای مشروعیتبخشی به این انتخابات، با شکست مواجه شده است؛ زیرا آنچه بهوضوح دیده میشود آن است که ارادۀ پاک و قاطعی برای تطبیق خواست و ارادۀ حقیقیِ مردم در بطنِ برخی جریانهای سیاسیِ دخیل در انتخابات و کشمکشهای آن وجود ندارد. از اینرو بهتر آن خواهد بود که جامعۀ جهانی و سازمان ملل بیشترین تلاشِ خود را داشته باشند که تفاهم سیاسی بر سرِ تشکیل دولت وحدت ملی میان دو رقیب به صورتِ پایدار صورت بگیرد؛ چرا که یگانه راهی که افغانستان برای برونرفت از بحران کنونی به آن نیاز دارد، وحدتِ همهجانبه در تشکیل و ادارۀ حکومتِ آینده است.
Comments are closed.