احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۹ سنبله ۱۳۹۳
حسن انصاری
چکیده:
فارسی، زبانیست که معرفِ فرهنگ و هویتِ همۀ پارسیزبانانِ دنیـاست. این زبان در گذر زمان، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده، اما همچنان جاویدان و پابرجا مانده است. راز جاودانهگی زبان فارسی را میتوان در داشتنِ یک پشتوانۀ فرهنگیِ غنی دانست؛ فرهنگی که شاعران و نویسندهگانِ بزرگی را پرورش داده تا زنجیرههای استوار و ناگسستنیِ زبان فارسی را تشکیل دهند.
در دورۀ معاصر، به دلیل گسترش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی، زبان فارسی بیش از همۀ دورهها در معرض خطر قرار گرفته است؛ وجود یک فرهنگستان قوی، برنامهریزی مناسب برای آموزش زبان و ادبیات فارسی در مکاتب و همفکری دانشگاهیان و صاحبنظرانِ نگارش و ویرایش و اتفاق نظر آنان در این زمینه، میتواند جاودانهگی این زبان را استمرار بخشد.
واژههای کلیدی: زبان فارسی، خط فارسی، تحول، جاودانهگی، فرهنگ، هویت ملی، فرهنگستان، آموزش و پرورش، دانشگاهها، رسانهها، وندها، واژهگان دخیل، پویایی، ترجمه، روانخوانی، درستنویسی، واژهسازی.
مقدمه:
فارسی، زبانیست که مردمِ ما قرنها بدان سخن گفتهاند؛ هجوم اقوام گوناگون (مقدونی، ترک، عرب و …) در طول تاریخ هرگز نتوانسته است این زبان را از پای در آورد. از سوی دیگر، فارسی، زبانیست که در گذر زمان، دگرگونیهای زیادی را برخود پذیرفته است، اما این دگرگونیها نهتنها سبب نابودی این زبانِ دیرپا نشده، بلکه بر پویایی آن افزوده است.
هنگامی که به این نکته میاندیشیم که چرا چیرهگی اعراب و خلافتهای اسلامی بر دستگاه اداری ما هرگز موجب نشد زبان فارسی در ایرانِ بزرگِ فرهنگی (مانند زبان رومی در سوریه و لبنان و قبطی در مصر) به فراموشی سپرده شود، به آیندۀ این زبان و جاودانهگی آن بیشتر امیدوار میشویم. نگارندۀ این مقاله بر آن است تا در ادامه نگرانیهای موجود نسبت به آیندۀ این زبان را در سه مرحلۀ جاودانهگی زبان فارسی، چهگونهگی حمایت از آن، و علل تحول در زبان و خط فارسیِ امروز مورد بررسی قرار دهد.
الف) جاودانهگی زبان فارسی:
ژیلببر لازار هنگام بررسی شکلگیریِ زبان فارسی میگوید: «شکلگیری زبانهای ملی همواره روندی پیچیده دارد، بهویژه هنگامی که با زبان معتبرِ یک تمدن و فرهنگ مواجه باشیم». یکی از نقاط قوت زبان فارسی، این است که این زبان معرّف یک فرهنگِ شناخته شده است. بدیهی است زبانی که چنین پشتوانۀ فرهنگی استواری داشته باشد، از بین نخواهد رفت. در این نوشته، مجال آن نیست که به فرهنگ و تمدنِ ایرانِ بزرگِ فرهنگی پرداخته شود، اما به این نکته باید اشاره کرد که زبان فارسی حداقل در دو آزمون دشوار، به واسطۀ همین پشتوانۀ استوار فرهنگی، جاودانهگی خود را نشان داده است:
نخست اینکه یورش اعراب مسلمان و چیرهگی آنها بر ایرانزمین، هرچند موجب شد با گذشت یک قرن، ایرانیان به زبان عربی شعر بگویند و کتاب بنویسند و نسلی ایرانی اما ناآشنا با زبان فارسی پدید آید، ولی هرگز نتوانست مردمان ایرانی را دچار گسستهگی فرهنگی سازد. و با گذشت سه قرن، زبان فارسی نه تنها به عنوان ابزاری برای ارتباطهای عادی و روزمره تبدیل شد، بلکه موجب آفرینشِ یکی از غنیترین شکلهای ادب جهان گردید.
آزمون دیگر، سیاست فرهنگزدایی اتحاد جماهیر شوری در دورۀ معاصر، برای ریشهکن نمودن این زبان از سرزمین تاجیکستان است. آنان برای رسیدن به هدف خود، شهرهای بزرگی چون سمرقند و بخارا را از حوزۀ زبان فارسی جدا کردند، در تصمیمگیریهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، ازبکها را بر تاجیکستان مسلط نمودند، خط و نگارش فارسی را ابتدا به لاتین و سپس به روسی تغییر دادند، کهنهسوادانی را که به خط فارسی مینوشتند، تحت تعقیب قرار داده به زندان افکنده و یا کشتند و سرانجام نام زبان فارسی را زبان تاجیکی گذاشتند؛ اما هیچیک از این اقدامات نتوانست مانع از آن شود که زبان فارسی در این سرزمین نابود گردد و سرانجام با استقلال جمهوری تاجیکستان، زبان و خط فارسی به سرعت در این کشور بالنده شد.
فارسی، زبانی است که شاعران و نویسندهگان بزرگ به کمک آن به آفرینش ادبی پرداختهاند. در حقیقت شخصیتهای بزرگ ادبی، حلقههایی هستند که زنجیرهوار، این زبان بزرگ را همواره استوار نگه داشتهاند. نویسندهگان و شاعران بزرگ، فرهنگستان واقعیِ یک ملت هستند. هنگامی که یک ملت ادبیاتی غنی دارد، حداقل فایدۀ آن برای حفظ زبان این است که سایر ملل، برای ترجمۀ آن آثار، آموزش آن زبان را نیاز ضروری خود میدانند. البته ترجمۀ آثار ادبی فارسی به زبانهای بیگانه، فقط به آثار کهن اختصاص ندارد در دورۀ معاصر نیز آثاری همچون اشعار سپهری، سووشون سیمین دانشور و … به زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شدهاند.
هر زبانی با توجه به ساختار خود، ویژهگیهایی برای واژهسازی دارد؛ مثلاً یکی از ویژهگیهای زبان عربی، نداشتن چهار واج پ، ژ،گ، چ است. نبودن این واجها به زبانِ عربی این امکان را میدهد که واژههای دخیل را (که معمولاً یکی از این واجها را در خود دارند) با تغییری اندک، به مجموع واژهگان خود بیفزاید (مثلاً: شات = چَت. غزنطش=گرینویچ). از آنجا که زبان عربی از گروه زبانهای سامی است، یک راه دیگر ساخت واژه در این زبان، اشتقاق واژهها بر اساس تغییر شکلی است که به ریشههای سه حرفی یا چهار حرفی داده میشود. بنابراین واژههای موجود در این زبان، نسبت مستقیم با شمار ریشههای ثلاثی و رباعی دارد. اما زبان فارسی که از شاخۀ زبانهای هند و اروپایی است، این توان را دارد که با استفاده از روش اشتقاق و ترکیب و تعدد وندها چندین برابر بیش از زبان عربی به واژهسازی بپردازد. با نگاهی به دو واژهنامۀ یکی انگلیسی به عربی و دیگری انگلیسی به فارسی، بهخوبی میتوان به این موضوع پی برد: واژهنامههای انگلیسی به عربی، در برابر تعدادی از واژهها مجبور به توضیح میشوند اما واژهنامههای انگلیسی به فارسی در برابر همان واژهها یک معادل فارسی دارند، مثلاً واژه Mollusque در واژهنامۀ عربی، «حیوان عادم الفقار» و در فارسی «نرمتنان» معنی شده است، یا واژۀConfrontation در واژهنامۀ عربی «جعلالشهود و جاهاً و المقابله بین اقولهم» معنی شده و در فارسی، معادل «روبهرویی» است. «آکادمی مصر که در تنگنای موانع [واژهسازی] واقع شده است، چنین نظر داده که باید از بهکار بردن قواعد زبان عربی در مورد کلمات علمی صرفنظر کرد و از قواعد زبانهای هند و اروپایی استفاده نمود.»
ب) علل تحول در زبان و خط فارسی:
از آنجا که زبان حالتی پویا دارد نه ایستا، ناگزیر تحولپذیر است. تنها زبان و خط فارسی نیست که با گذشت زمان دگرگون میشود. همۀ زبانها و خطوط دنیا ویژهگی تحویلپذیری دارند. عوامل زیر را میتوان از جمله علل تحول در زبان و خط فارسی امروز برشمرد:
۱ـ گسترش وسایل ارتباط جمعی بهویژه شبکۀ جهانی انترنت، موجب شده است فارسیزبانان بهویژه تحصیلکردهگان و جوانان، با انجمنهای علمی و دانشمندان و دانشجویان خارجی ارتباط برقرار نمایند. این ارتباط که به زبان و خط انگلیسی برقرار میشود، خود به خود تسلط فارسیزبانان جوان را بر حروفچینی انگلیسی افزایش میدهد و موجب میگردد که آنان، هنگام ارتباط با فارسیزبانان نیز، فارسی را با الفبای انگلیسی بنویسند.
۲ـ فارسیزبانان بیش از ملتهای صاحب فرهنگ کهنِ دیگر (چین، جاپان، یونان، مصر و…) در نقاط مختلف جهان پراکنده شدهاند. این پراکندهگی و دور بودن از حوزۀ زبان فارسی، پیامدهایی را برای این زبان به همراه داشته است. بسیاری از کودکان فارسیزبان در امریکا، اروپا و… به زبانی غیر از فارسی درس میخوانند و پرورش مییابند؛ بنابراین فرصتی برای آشنایی با خط فارسی پیدا نمیکنند و تنها، زبان فارسی را بهواسطۀ استعمال در جمع خانواده فرا میگیرند. این گروه از فارسیزبانها نیز بهدلیل ناآشنایی با خط فارسی، مطالب فارسی خود را به خط انگلیسی در پایگاههای انترنتی، نشریات و کتابها به ظهور میرسانند. از طرف دیگر، زبان آنها به دلیل مجاورت با غیرفارسیزبانان به صورتی طبیعی و غیرمحسوس برای خودشان و بسیار محسوس برای ما تحول مییابد.
۳ـ ترجمهها یکی دیگر از عوامل تحویلپذیری زبان فارسی است. بسیاری از اصطلاحات انگلیسی و فرانسوی (در جریان قرار دادن، روی کسی حساب کردن، بیتفاوت بودن و…) از طریق ترجمه به زبان فارسی وارد شدهاند و امروزه جزیی از زبان فارسی شدهاند(گرتهبرداری معنایی). متأسفانه در بسیاری موارد، ترجمهها بر نحو زبان فارسی نیز تأثیر گذاشتهاند که از آن جمله میتوان به ذکر فاعل همراه با اصطلاح «بهوسیله» در جملههای مجهول اشاره کرد: موش بهوسیلۀ گربه خورده شد. البته تأثیر ترجمهها فقط بر زبان فارسی است و در خط تحول ایجاد نمیکند.
۴ـ متأسفانه در میان فارسیزبانان جای یک نهاد نظارتی که همۀ نشریات و انتشارات را به استفاده از یک شیوۀ مشخصِ خط فارسی ملزم کند، خالی است. هر نشریهیی برای خود یک شیوۀ رسمالخطیِ خاص پیشه میکند. فرهنگستان ادب فارسی ایران نیز علیرغم سابقۀ هفتادوچندسالۀ خود هرگز این وظیفۀ نظارتی را عهدهدار نشده است. نگارنده بر این گمان است که اگر فرهنگستان به همان اندازه که به واژهسازی میپردازد، بر شیوۀ خط فارسی نظارت مینمود، دستاوردهای بهتری برای زبان فارسی به ارمغان میآورد. البته نباید این نکته را فراموش کرد که یکی از دلایل ضعف فرهنگستان، اختلاف نظر بین علمای زبان و نگارش فارسی است. نگاه هرچند سطحی به انواع کتابهای نگارش و ویرایش و املا و دستور زبان، این اختلاف نظرها را بهخوبی نشان میدهد.
۵ـ گسستهگیِ مردمانِ ایرانِ بزرگِ تاریخی از تمدن و پیشینۀ فرهنگی خود، بنا به هر دلیلی که باشد، زبان و خط فارسی را به ضعف و انحطاط میکشاند. زبان فارسی، بیانگر یک فرهنگ است و علت جاودانهگی این زبان نیز به همان پشتوانۀ غنی فرهنگی و باستانی برمیگردد. این زبان به خیمهیی میماند که فرهنگ و هویت ایران کهن، ستونهای آن هستند. این خیمه زمانی فرو میریزد که ستونهایش را از دست بدهد.
بیگانهگان تلاشِ فراوان نمودهاند تا فرهنگ ایرانزمین را که یکی از غنیترین فرهنگهای جهان است، وارونه جلوه دهند و پارسیزبانان را قومی بدوی معرفی نمایند. اما آنچه بیشتر جای تأسف دارد، بیتوجهی خود فارسیزبانها به فرهنگ وتمدن باستانی و هویت ملی است. در ذهن کودکانۀ دانشآموزانِ ما چند داستان ملی نقش میبندد؟ در برنامههای تلویزیونی چهقدر به فرهنگ باستانیمان پرداخته میشود؟ آیا ملتی که گذشتۀ باستانی خود را به فراموشی بسپارد، میتواند حامی زبانی باشد که جزیی جدانشدنی از آن فرهنگ است؟ کدام فرهنگستان در قرنهای گذشته زبانِ ما را از نابودی نجات داده است؟ مسلماً آنچه این زبان را محفوظ نگه داشته، دلبستهگی پارسیزبانها به فرهنگ باستانی و ملی در کنار فرهنگِ دینی بوده است.
پ) چهگونه فارسی را پاس بداریم؟
هرچند که پاسداری از زبان و ادب فارسی، وظیفۀ همۀ فارسیزبانان است، اما بعضی نهادها در این پاسداشت وظیفۀ مستقیم دارند. در اساسنامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، یکی از وظایف این نهاد چنین برشمرده شده است: «حفظ قوت و اصالتِ زبان فارسی به عنوان یکی از ارکان هویت ملیِ ایرانیان و زبان دوم عالم اسلام». اگر این نهاد بتواند در کنار گسترش دامنۀ واژهگان، به این شعار خود جامۀ عمل بپوشاند و به اصالت زبان فارسی به عنوان یکی از ارکان هویت ملی بپردازد، بسیاری از نگرانیها برطرف خواهد شد.
یکی دیگر از نهادهایی که میتواند بیش از فرهنگستان در پاسداشت زبان و خط فارسی تأثیرگذار باشد، آموزش و پرورش است. برنامهریزی مناسبِ آموزشی در جهت شناساندنِ هویت فرهنگی و آموزشهای یکنواخت و منطقی زبان خط فارسی، از وظایفِ آموزش و پرورش است. آموزش و پرورشِ باید در برنامهریزی درس خود به این نکته توجه کند که دانشآموزان پارسیزبان، دانش را از طریق زبان و خط فارسی فرا میگیرند، بنابراین آموزشِ هرچه دقیقتر زبان و خط، زیربنای فراگیری دانش و مهارت است. در این زمینه باید روخوانی درستِ متن (روانخوانی) و املا (درستنویسی) به عنوان درسهای مستقل و اجباری شمرده شده و برای آنها مثلاً نمرۀ حداقل ۷۰ (از صد نمره) در نظر گرفته شود.
سومین نهاد موثر در پاسداشت زبان و ادب فارسی، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هستند؛ متأسفانه صاحبنظران زبان و نگارش فارسی که میتوانند بر همسانسازی خط تأثیر بسیاری داشته باشند، اتفاق نظر ندارند و هرکدام بر شیوۀ خاصِ خود پای میفشارند.
رسانهها نیز نهاد موثر دیگری در اشاعۀ زبان فارسی و حمایت از آن است. این نهاد علاوه بر آنکه میتواند در گسترش و یکسانسازی زبان و خط فارسی ایفای نقش کند، میتواند در شناساندن هویت ملی و فرهنگی نیز موثر واقع شود.
به هر حال، هماهنگی بین چهار نهاد یاد شده به صاحبان زبان یک شیوۀ مشخص در خط و عشق به زبان فارسی القا میکند.
پینوشتها:
۱ـ لازار، ژیلبر: شکلگیری زبان فارسی (ترجمۀ مهستی بحرینی)، انتشارات هرمس، تهران، چاپ اول، ص ۱
۲ـ دوماهنامۀ طلایه، مهر و آبان ۱۳۷۴، مقالهیی دربارۀ واژهسازی در زبان فارسی، دکتر محمود حسابی، ص ۱۱
منابع و مآخذ:
۱ـ لازار، ژیلبر: شکلگیری زبان فارسی، ترجمۀ مهستی بحرینی، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۴
۲ـ رواقی، علی: زبان فارسی فرارودی [تاجیکی]، تهران انتشارات هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۳
۳ـ دکتر حسابی، محمود، مقالهیی دربارۀ واژهسازی در زبان فارسی، دوماهنامۀ طلایه، مهر و آبان ۱۳۷۴، صص ۷- ۱۱
۴ـ متون ادب فارسی و آیین نگارش، سال دوم فرهنگ و ادب، چاپ ۱۳۶۸، بخش آیین نگارش، مقالۀ زبان فارسی را دریابیم، ابوالحسن نجفی
۵ـ بهار، محمدتقی (ملکالشعرا)، سبکشناسی، جلد یک، تهران، انتشارات پرستو، چاپ چهارم، ۱۳۵۵٫
Comments are closed.