احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:20 میزان 1393 - ۱۹ میزان ۱۳۹۳
بخش نخست
تصمیمگیری یکی از محورهای اصلیِ کسبوکار است. هیچ شرکتی نمیتواند به حداکثر ظرفیتِ خود دست یابد، مگر اینکه تصمیماتِ مناسب، سریع و منسجم اتخاذ کند و آنها را به شکلی اثربخش اجرا بسازد. شرکتهای خوب نمیتوانند عالی شوند و شرکتهای مشکلدار نیز نمیتوانند به حد متوسط برسند، مگر اینکه در تصمیمگیریهای خود تحول ایجاد کنند.
مطالعاتِ دهسالۀ محققان روی یکهزار شرکت، نشان میدهد که یک همبستهگیِ روشن در سطح اطمینان بیش از ۹۵ درصد، بین اثربخشی تصمیمگیری و عملکرد کسبوکار وجود دارد.
تصمیمگیریهای نامناسب علاوه بر وارد آوردنِ ضرر مالی به شرکت، باعث کاهش روحیه و رضایت شغلیِ کارکنان نیز میشود. بنابراین، شرکتها باید برنامههای جدی برای بهبود تصمیمگیریِ خود داشته باشند. در این مقاله، پنج گامِ اثباتشده در موسسۀ مشاورهیی Bain را برای تصمیمگیری بهتر ارایه میکنیم.
گام ۱. به سازمانِ خود امتیاز بدهید.
مرحلۀ اول در فرآیند پنجمرحلهییِ ما یک فنِ مبتنی بر واقعیت است که برای محک زدن و ارزیابیِ خود از نظر تواناییهای تصمیمگیری و عناصر سازمانی که در بهبود یا تضعیفِ این قابلیتها نقش دارند، به کار میرود.
رتبهبندی تواناییها و قابلیتهای تصمیمگیری. چیزی که باعث شاخص شدن شرکتها میشود، توانایی تصمیمگیری با کیفیتِ مناسب و مطلوب است، اما سرعت و اثربخشی در پشتیبانی تصمیمات هم به همان میزان اهمیت دارد. بنابراین، باید تصمیمگیریهای خود را از نظر سرعت، اجرا و پشتیبانی مورد ارزیابی قرار دهید و میزان تلاش خود را برای اجرای تصمیمات ارزیابی کنید. یکی از راههای این ارزیابی، مصاحبه با افراد مختلف و جمعآوری دادهها به صورت متمرکز است. برای این کار باید به پرسشهایی از این دست پاسخ دهید: سازمانِ ما در چند درصد موارد تصمیمات مناسبی میگیرد؟ آیا تصمیماتی که در سازمان ما گرفته میشود، نسبت به رقبا سرعت بیشتری دارند یا کمتر؟ آیا تلاش بسیار کمی برای آنها انجام میشود یا تلاش بسیار زیادی برای اجرای آنها به عمل میآید؟ به عنوان مثال، یکی از شرکتها در انجام این کار دریافت که تنها ۴۰ درصد قابلیتهای تصمیمگیری خود را نسبت به رقبا دارد؛ بنابراین، تیم مدیران اجرایی نقاط ضعفِ شرکت را ارزیابی کردند. این کار با استفاده از پرسشهایی به شکل زیر انجام گرفت:
ـ آیا نقش افراد در تصمیمگیریهای حیاتی مشخص و روشن است؟
ـ آیا افرادی که اختیار تصمیمگیری دارند، دارای مهارت لازم و احساسِ نیاز به انجامِ آن کار هستند؟
ـ آیا اهداف و انگیزههای ما حامی تصمیمگیری خوب و سریع و اجرای مناسبِ آنها هستند؟
مطالعۀ این شرکت، نقاط قوتِ مهمی (ازجمله رهبری قدرتمند و شایستهگیهای مدیریتی) را در سازمان روشن ساخت. اما مدیران و کارکنان بر این باور بودند که برخی تصمیمات در سطح سازمانی متناسب با آن تصمیم اتخاذ نمیشوند. آنها بر این باور بودند که جلسات در برخی موارد اثربخشی ندارند و فرهنگ سازمانی شرکت افراد را به در نظر گرفتن مشتریان در تصمیمات خود تشویق نمیکرد.
آگاهیهایی مانند اینها، میتوانند شما را از نقاط قوتِ خود آگاه کنند و شما را قادر سازند که نقشۀ خوبی برای حل این نقاط ضعف پیدا کنید. در شرکت مورد مطالعه، مدیران پس از دریافتن این موارد، طرحهای آموزشی را در سازمان برگزار کردند تا تصمیمگیری درست و اجرای درستِ تصمیمات را در سازمان محقق سازند. پس از افزایش قابلیتهای تصمیمگیری، عملکرد مالی سازمان نیز بهبود پیدا کرد و شرکت توانست جزو یکچهارم بالای رتبهبندی در بین شرکتهای رقیب خود قرار گیرد.
Comments are closed.