احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:22 میزان 1393 - ۲۱ میزان ۱۳۹۳
بخش نخست
جولیان یانگ
برگردان: صالح نجفی
ژاک دریدا در سال ۱۹۳۰ همچون کامو در الجزایر به دنیا آمد. او نفوذ عظیمی درون فضای دانشگاههای معاصر یافته است، گاهی در میان فیلسوفان اما قاطعتر از همهجا در دانشکدههای ادبیات. او که بهراستی خوشچهره است و ید طولایی در جذب رسانهها دارد، حتا بیرون از حیطۀ دانشگاه بدل به یک «ستاره» شده است. البته همهگان به نفوذ و تأثیر او روی خوش نشان ندادهاند. پیشنهاد اعطای درجۀ افتخاری دانشگاه کمبریج به او در ۱۹۹۲ (که کلاً حالت تشریفاتی دارد) با مخالفت شدید و علنیِ تعداد زیادی از اعضای دانشگاه مواجه شد.
در پایان معلوم خواهد شد من دربارۀ رای و نظر اعضای آن دانشگاه چه فکر میکنم. خیال دارم اکنون دربارۀ مضمون «دیفرانس/ difference» (که در املای آن a به جای e آمده است و به همین صورت هم در فرانسه و هم در انگلیسی به کار می رود) در اندیشۀ او بحث کنم؛ مضمونی که به زعم خود دریدا، مهمترین دستاورد او برای تاریخ فلسفه بوده است.
مفهوم «دیفرانس»، به تأیید خود دریدا، از بطن «نشانهشناسی» (نظریۀ نشانهها)ی فردینان دو سوسور (۱۸۵۷- ۱۹۱۳) بررویید. معنای آن عبارت است از پارهیی دعویهای دریدا دربارۀ این مفهوم که میتوان در قالب سلسله پُردامنهیی از استنتاجها برشمردشان. من تک تک مراحلِ این سلسله استنتاجها را با شماره بیان میکنم.
۱ـ دریدا میگوید، همانطور که سوسور نشان داده است، تفاوت (difference، با همان e در املای معمول کلمه) شرط لازم برای معنا داشتن هر نشانه (هر کلمه) است. معنای یک کلمه، برخلاف نظر دیدگاه «کلاسیک»، نه جزیی تک و مجزا (اتمیک)، بلکه ناشی از یک کل (holistic) است. معنای یک کلمه را کنش و واکنش آن با دیگر کلمههای بامعنا تعیین میکند، یعنی نقشی که آن کلمه در زبان به مثابۀ یک کل بازی میکند. البته یک کلمه برای آنکه معنایی متمایز داشته باشد، باید نقشی متمایز نیز داشته باشد؛ نقشی «متفاوت» با نقشی که هر کلمۀ دیگر ایفا میکند. «دیفرانس»، به گفتۀ دریدا، تفاوت را بدین معنی کلمه دربر میگیرد. بدین اعتبار، تفاوت پیشفرض بنیادین هر معنایی است، «حرکت و تکاپویی است که زبان (یا هر نظام یا مجموعه قوانین ارجاع) بر طبق آن قوام مییابد.» تا این جای کار، به نظر میرسد «دیفرانس» معنایی مطلوب اگر نه مشخصاً بدیع و اصیل را تجسم میبخشد. (فیلسوفان تحلیلی نظیر فرگه، ویتگنشتاین، کواین و سلارز هریک به طریق خاص خود تأکید میکنند که معنا دایر بر مدار کل است؛ راستش در میان کسانی که پس از حول و حوش ۱۹۵۰ قلم میزدهاند، مشکل بتوان حتا یک نفر پیدا کرد که آمادۀ دفاع از دیدگاهی باشد که دریدا آن را «کلاسیک» خوانده است.) جان کلام این است؛ کودکی که میتواند در حضور خرگوشها واژۀ «خرگوش» را به درستی ادا کند اما هیچ تسلطی در ادای واژههایی چون «حیوان»، «خز»، «غذا» یا «آفت» و همچنین تعبیرهای دورتری مانند «غیر» و «اگر… آنگاه»، ندارد، هنوز معنای واژۀ «خرگوش» را نیاموخته است. اگر کودک ما نمیفهمد «خرگوش یک حیوان است» یعنی چه، جملهیی که فهم آن به نوبۀ خود در گروِ درک جملۀ «حیوان گیاه نیست» است و عبارتهایی از این دست، هنوز تسلط لازم را بر آن کلمه نیافته است.
۲ـ دریدا از این مقدمه نتیجه میگیرد: زبان چیزی تولید میکند که «حاضر» است (D p.۱۳). بهطور مشخص، از آنجا که چیزی برای آنکه حاضر باشد، باید با هر چیز دیگر متفاوت باشد، زبان بین چیزها «فاصله میاندازد» و میان آنها شکاف میافکند یا مرز می کشد.(و مرز، به گفتۀ هایدگر، جایی است که یک چیز آغاز می شود، نه جایی که آن چیز متوقف میشود.) به عبارت دیگر، زبان برای آنچه «واجد حضور میشود» امکان هویت داشتن (و بنابراین متفاوت بودن) را فراهم می کند؛ زبان است که به ما میگوید مثلاً چه چیز شکل اصلی و چه چیز پسزمینه است. اما به ادعای دریدا از آنجا که دیفرانس زبان را تولید میکند، باید گفت دیفرانس چیزهایی را که «واجد حضور میشوند» تولید میکند، یعنی دیفرانس بین چیزها به مثابۀ چیزهایی که هستند «فاصله میاندازد». «فاصله انداختن» یکی از کارکردهای محوری دیفرانس است.
۳ـ یک چیز برای آنکه شییی حاضر باشد، باید گذشتهیی و آیندهیی داشته باشد. (مثلاً، برای حضور داشتن به مثابۀ یک نهال، یک چیز باید در گذشته دانه میبوده و در آینده یک درخت.) پس یکی از اجزای بنیادین فرایند تولید آنچه حضور دارد به وسیلۀ زبان، این است که زبان «زمانمند میسازد»، یعنی زبان آنچه را حضور دارد «زمانمند میسازد». زبان بخشی از وجود شی حاضر را به گذشته «موکول میکند(defers [= به تعویق می اندازد]) و سنجشی از وجود آن را به آینده. (دریدا در اینجا به شیوهیی کمابیش مبهم با فعل فرانسوی defferer بازی میکند که هم به معنای «به تعویق انداختن» است و هم به معنای «تفاوت گذاشتن».) بنابراین زبان آنچه را «واجد حضور میشود» زمانمند میکند. و از آنجا که دیفرانس است که زبان را تولید میکند، اساساً همین دیفرانس است که آنچه را «واجد حضور میشود» زمانمند میسازد. این یکی دیگر از ویژهگیهای ماهوی دیفرانس است: دیفرانس نه تنها «فاصله میاندازد» [و بدین اعتبار «فضا» ایجاد میکند»]، که «زمانمند» هم میسازد.
Comments are closed.