گزارشگر:18 عقرب 1393 - ۱۷ عقرب ۱۳۹۳
رمان، یکی از گونههای جا افتاده است که شاهکارهای گوناگونی بدین سبک و سیاق نوشته شدهاند. اما در نزد فارسیزبانها ـ با توجه به موانع موجود و اکراهی که در ذهنیت سنتیِ اغلبِ ما برای پوشیده نگاه داشتنِ زندهگی شخصی وجود دارد ـ عنایتِ چندانی به اینگونه نشده است. آنچه در ادامه میخوانید، نگاهی دارد به شاخصترین رمانهایی که در این گونه نوشته شدهاند.
«هیچوقت به زندهگینامۀ خوبی از یک داستاننویسِ خوب برنخوردهام. چنین چیزی ممکن نیست. نویسنده اگر نویسندۀ خوبی باشد، چندین نفر است.»
این باور غیرقابل انکارِ «اسکات فیتزجرالد» دربارۀ آثار زندهگینامهیی است، اما همه میدانیم که گاه وسوسه دانستن دربارۀ زندهگی آفرینندهگانِ آثار ادبی آنقدر مقاومتناپذیر است که خوانندهگان پا را فراتر از مطالعۀ کتابهای داستانی میگذارند و با واقعیت زندهگی شخصیتهای محبوبشان روبهرو میشوند.
رمانهای زندهگینامهیی از آن دسته کتابها محسوب میشوند که عموماً بین دو ژانر قرار گرفته و جذابیتهای هر دو را در بر دارند. رمانها احساسات مردم را درگیر میکنند، اما شرح حالها واقعیاتی خواندنی دربارۀ زندهگی را به آنها عرضه میکنند. حال اگر جنبۀ دراماتیکِ داستانها را کنار جزییات زندهگی نویسندهگانِ صاحبنام بگذاریم که از زبان خودشان هم نقل میشوند، میتوانیم به راز محبوبیتِ این ژانر پی ببریم.
زندهگینامههای خودنوشت، دریچهیی هستند رو به دنیای ذهنی نویسندهگان؛ نویسندهگانی که برای روایت رخدادهای زندهگی خود، قلم به دست گرفتهاند. خوانندهگان از طریق این کتابها به باورها، درگیریهای درونی و دیدگاههای نویسندهگانِ محبوبشان پی میبرند و میتوانند به دنیایی فراتر از مخلوقات جوهریِ آنها دست پیدا کنند.
در گزارش پیش رو به بهترین رمانهای زندهگینامهیی که بیش از سایر آثار مورد توجه قرار گرفتهاند، میپردازیم.
«حباب شیشهیی» / سیلویا پلات
«… زندهگیام را دیدم که جلوی چشمم، مثل درخت سبز انجیر آن داستان، شاخه میدهد و از سر هر شاخه، مثل یک انجیر درشت بنفش، آیندۀ درخشانی به من علامت میداد و چشمک میزد… خودم را میدیدم که پای این درخت نشستهام و از گرسنهگی در حال مرگم، چون نمیتوانم تصمیم بگیرم کدام انجیر را میخواهم. تکتک و همۀ انجیرها را میخواستم، اما انتخاب یکی به معنی از دست دادن بقیه بود، و همانطور که من ناتوان از انتخاب آنجا نشسته بودم، انجیرها شروع به پژمرده و سیاه شدن کردند و یکییکی پیش پای من به زمین افتادند…»
اینها بخشی از کتاب «حباب شیشهیی» زندهگینامۀ خودنوشت «سیلویا پلات» شاعر، رماننویس، نویسندۀ داستانهای کوتاه، و مقالهنویس امریکایی و همسر «تد هیوز» دیگر شاعر سرشناس قرن بیستم است. وی بیشتر شهرتِ خود را وامدار اشعارش است، اما کتاب «حباب شیشهیی» پلات بر مبنای زندهگی وی و کشمکشهایش با بیماری افسردهگی، نوشته شده است. به گفتۀ یک منتقد انگلیسی، این «اولین رمان زنانه در فضایی سالینجری» است. فضای سالینجری بهویژه در فصلهای اولیه کتاب، پیش از حاد شدن وضع روحی استر، کاملاً محسوس است.
«میدانم چرا پرندهگان محبوس آواز نمیخوانند» / مایا آنجلو
«مایا آنجلو» شاعر، مورخ، نویسنده، بازیگر، نمایشنامهنویس، تهیهکننده، کارگردان و فعال حقوق بشر متولد ۴ اپریل ۱۹۲۸ در سنلوییس امریکاست. یکی از منتقدان ادبی وی را «صریحترین زن شرححالنویس امریکا» خوانده است، چرا که مایا به خاطر کتاب هفتجلدیاش که شامل زندهگینامۀ خود از کودکی تا بزرگسالی است، بسیار شهرت دارد.
آنجلو از جمله اولین زنان سیاهپوست است که با رمان «میدانم چرا پرندۀ محبوس آواز میخواند» در فهرست پُرفروشترین نویسندهگان زمان خود قرار گرفت. اولین کتاب این هفتجلدی تاریخچهیی از زندهگی وی از سن ۱۶ سالگی تا تولد پسرش را حکایت میکند.
این نویسنده به زبانهای فرانسوی، اسپانیولی، ایتالیایی و افریقایی صحبت میکند و زمانی که با یک مبارز آزادیخواه اهل افریقای جنوبی ازدواج کرد و به قاهره رفت، سردبیر تنها هفتهنامۀ خبری انگلیسیزبان در خاورمیانه شد. نامزدی جایزۀ پولیتزر و جایزۀ کتاب ملی، تنها بخشی از موفقیتهای مایا آنجلوی رنگینپوست محسوب میشود.
«امپراتوری خورشید» / جی.جی بالارد
«… جنگ واقعی آن چیزهایی بود که خودش از اشغال چین به دست جاپانیها در ۱۹۳۷ دیده بود، جنگ واقعی رزمگاههای قدیمی هونگ جائو و لونگ هوا بود که هر بهار استخوان مردهگان دوباره در شالیزارها سبز میشدند و به سطح آب میآمدند، جنگ واقعیِ هزاران پناهندۀ چینی بود که انبوه انبوه در جانپناههای چوبی پوتونگ از وبا میمردند، جنگ واقعی سرهای غرقه به خون سربازان کمونیست بود که در سراسر بند چیناییها بر سر نیزه زده بودند. در جنگ واقعی کسی نمیداند طرف کیست، و نه پرچمی در کار است، نه گویندهیی، نه برندهیی. در جنگ واقعی دشمنی در میانه نیست…»
کتاب «امپراتوری خورشید» شرح چند سال از زندهگی «جیمز گراهام بالارد»، رماننویس انگلیسی در زمان کودکی و نوجوانی است که در زمان جنگ جهانی دوم در اردوگاه جاپانیها در چین سپری شده است. «جیم» که بعدها شاهکاری چون «تصادف» را خلق میکند، فرزند یکی از خانوداههای ثروتمند انگلیسی بوده که در چین در ناز و نعمت زندهگی میکرده است. جنگ او را از پدر و مادرش جدا میکند و «جیم» ۱۱ ساله به تنهایی دوران سختی را در اردوگاههای جنگی پشت سر میگذارد.
«در جستوجوی زمان از دسترفته» / مارسل پروست
شاهکار «مارسل پروست» فرانسوی در هفت جلد نوشته شده که هریک نامی مستقل دارند. این اثر زندهگینامهیی تحلیل عمیق ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی از جامعۀ فرانسه در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی ارایه میدهد. نحوۀ استفادۀ مارسل پروست از زبان فرانسه و جملهسازی او که شکلی بدیع و نو در ادبیات فرانسه بود، «در جستوجوی زمان از دسترفته» را به کلی از سایر آثار ادبی معاصرش متمایز میکند.
پروست نوشتن زندهگینامۀ ادبیاش را از سال ۱۹۰۹ آغاز کرد و تا زمان وخامت بیماریاش در پاییز ۱۹۲۲ به نوشتن آن ادامه داد. این نویسندۀ بزرگ که از چاپ کتابش توسط ناشران معتبر آن زمان ناامید شد، به ناچار مبلغی را پرداخت کرد تا اثرش را منتشر کنند. «در جستوجوی زمان از دسترفته» بین سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ در فرانسه به چاپ رسید. تأثیر شاهکار ماندگار پروست بر رمانهای قرن بیستمی کاملاً مشهود است. «ادموند وایت» این مجموعه کتاب را «بزرگترین رمان قرن بیستم» خوانده است.
«عاشق» / مارگریت دوراس
«مارگریت ژرمن ماری دونادیو»، نویسنده و فلمساز فرانسوی است که برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستاننویسی مدرن» را به او دادهاند. رمان زندهگینامهیی «عاشق» جایزۀ مهم ادبی گنکور را در سال ۱۹۸۴ برای این نویسنده به ارمغان آورد و با اقبالی که خوانندهگان بینالمللی نسبت به آن نشان دادند، به عنوان «پُرفروشترین کتاب قرن فرانسه» معرفی شد.
رمان پرفروش «عاشق» به دهها زبان زندۀ دنیا ترجمه شد و بعدها فلمی به نام «هیروشیما، عشق من» که بر اساس آن ساخته شد، فلم برگزیدۀ جشنوارۀ کن لقب گرفت. در نقدی که بر این کتاب نوشته شده، آمده است: «عاشق» رمانی به سبک رمان نو فرانسه است. رمانی که خط سیر روایی آن متفاوت از سبک کلاسیک است و خواننده با ورق زدن گاه به گاه آن نمیتواند حوادث را بفهمد. از همان ابتدا تمام وقایع پایانشان معلوم است. رازی نیست تا در آخر کشف شود. رخدادها بهظاهر کمهیجان هستند و کمکشش، اما وقتی «عاشق» را در دست میگیری، نمیتوانی آن را کنار بگذاری.
«جان بارلیکورن» / جک لندن
«جک لندن» که آثار ماندگاری چون «آوای وحش» و «گرگ دریا» را به کتابخوانان هدیه کرده، از نخستین نویسندهگان امریکایی بود که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. وی صحنههایی را تصویر کرده که با چشم خود دیده و قهرمانان بیشتر داستانهایش کسانی هستند که با او معاشرت داشتهاند. در نوشتههای لندن تأثیر افکار «چارلز داروین» «هربرت اسپنسر» «کارل مارکس» و «فریدریش نیچه» کاملاً آشکار است. خالق «پسر گرگ» که نام کاملش «جان گریفین چینی» بود، در سال ۱۹۱۳ شرححال خود را منتشر کرد.
«پرتره مرد هنرمند در جوانی» / جیمز جویس
رمان شبهزندهگینامۀ «جیمز جویس» در سال ۱۹۱۶ منتشر شد. این داستان که ماجراهای پسری را از ۲ تا ۲۰ سالهگی بیان میکند بسیار پیچیده است و در آن به موتیفهایی از قبیل ایرلند، انسان، کودک، ترس و خدا پرداخته شده است. جویس در کنار «ویرجینیا وولف» از اولین کسانی بودند که به شیوۀ جریان سیال ذهن قلم زدند.
برخی منتقدان معتقدند، این رمان مقدمۀ داستان «اولیس» شاهکار جیمز جویس است. این اثر به نوعی خودزندهگینامۀ او محسوب میشود. «پرتره مرد هنرمند در جوانی» به طرز حیرتآوری به سبک تکاملی به نگارش درآمده است، این بدین معناست که رمان جویس با یک داستان کودکانه و از زبان یک کودک آغاز میشود و با فصلی به اتمام میرسد که در آن شخصیت اصلی یعنی «استیون ددالوس» به تصمیم نهایی خود در زندهگی میرسد.
«شهر و ولایت» و «ولگردیهای دارما» / جک کرواک
«جک کرواک»، رماننویس و شاعر امریکاییتبار بود که در ۱۲ مارچ ۱۹۲۲ در ماساچوست به دنیا آمد. وی به خاطر فیالبداههنویسی شهرت بسیار داشت. در این فهرست، نام او بهخاطر دو رمان «شهر و ولایت» و «ولگردیهای دارما» تداعی میشود.
کرواک برخلاف اولین رمانش «شهر و ولایت» (۱۹۵۰) که عامهفهمتر بود، رمان «در جاده» را به سبک فیالبداههگویی نوشت. «شهر و ولایت» همچون دیگر آثار این نویسنده، صبغۀ زندهگینامهیی دارد، اما پیش از به بلوغ سبک خاص ادبی کرواک خلق شده است. «ولگردیهای دارما» اما، شرححالی از زندهگی دوگانۀ این رماننویس امریکایی به حساب میآید. کرواک در این کتاب که پس از «در جاده» مهمترین اثر وی که بعدها به فلمی سینمایی هم تبدیل شد به چاپ رسید، به درونیات و فعالیتهای بیرونیاش همچون دوچرخهسواری، کوهنوردی، جلسات شعرخوانی و رابطه با دیگران پرداخته است.
«گرگ بیابان» / هرمان هسه
«گرگ بیابان» یکی از معروفترین کتابهای «هرمان هسه»، نویسندۀ سرشناس آلمانی و برندۀ جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۴۶ است. این داستان شبهزندهگینامهیی به صورتی استعاری، روح آسیبدیده مردم پس از جنگ، مردم شهرنشین و متمدن را نشان میدهد که ناگهان در وجود خود ظهور خوی حیوانی یا مردی گرگصفت را مشاهده میکنند.
با انتخاب اصطلاح «گرگ بیابان»، کوشش هسه بر این است که وضعیت خاصِ خویش در جامعۀ روز را چون گرگی در میان برههای اجتماع بورژوازی رها شده نمایش دهد. خالق «سیذارتا»، در این کتاب، قلمش را روی موضوعات اجتماعی و تازهترین مسایل مطرح شده متمرکز کرده است. «هاری هالر»، شخصیت اصلی کتاب، نماد مبارزه با معضلات دهۀ سوم قرن بیستم است.
«مدار رأسسرطان» / هنری میلر
«هنری میلر»، نویسندۀ امریکایی بود که به خاطر سنتشکنی در نگارش زندهگینامه و آثار داستانی بسیار شهرت داشت. میلر «مدار راسالسرطان» را اولینبار در سال ۱۹۳۴ در فرانسه منتشر کرد، اما چاپ آن در امریکا تا سال ۱۹۶۱ ممنوع بود.
«مدار راسسرطان» / هنری میلر
این شرح حال ادبی یکی از برترین شاهکارهای قرن بیستم به حساب میآید. میلر در دهۀ ۶۰ به یکی از پُرخوانندهترین نویسندهگان امریکا بدل شد. تصویری که خوانندهگان آثار «میلر» از نویسنده در ذهن داشتند، یک امریکایی بیپول ولی آزاده بود که روابط بسیار دارد و زندهگیاش در رفتوآمد بین پاریس و نیویورک میگذرد.
«پسران و عشاق» / دی.اچ لارنس
«دیوید هربرت لارنس» که شاعر، نقاش، مقاله، نمایشنامه و رماننویس سرشناس انگلیسی بود، رمان زندهگینامهیی خود را با عنوان «پسران و عشاق» در سال ۱۹۱۳ روانۀ بازار کتاب کرد. «پسران و عشاق» تصویری واقعی از طبقۀ کارگر جامعۀ شهرستانی انگلیس آن زمان را ارایه میدهد.
«ادارۀ پست» / چارلز بوکفسکی
نوشتههای بوکفسکی، شاعر و رماننویس امریکایی بهشدت تحت تأثیر فضای شهر لسآنجلس است که در آن زندهگی میکرد. از او اغلب به عنوان نویسندهیی تأثیرگذار نام برده میشود که سبکش بارها مورد تقلید قرار گرفته است. این نویسندۀ پُرکار، هزاران قطعه شعر، صدها داستان کوتاه، شش رمان و بیش از ۵۰ کتاب به چاپ رسانده است.
در نقدی که دربارۀ این اثر زندهگینامهیی نوشته شده، آمده است: «ادارۀ پست» بوکفسکی آغاز نویسندهگی یکی از نوابغ ادبیات امریکا بود. رمانی که با آن بوکفسکی سبک خاصِ خود را شروع کرد و هنوز هم به اعتقاد من بهترین رمانی است که از او به چاپ رسیده است و با اینکه تم داستانی ندارد و همان فضای اتوبیوگرافیکوار بر آن حاکم است، اما عجیب است که زیباترین اثرش است. «ادارۀ پست»، عقدهگشایی روحی رنجدیده و ناآرام است که سالها تن به هر کاری داده تا زنده بماند و همین او را از علایقش دور کرده است.
«سرعت» / ویلیام اس. بورو
«ویلیام سوارد بورو دوم»، داستاننویس، مقالهنویس و منتقد اجتماعی امریکایی است. او نوۀ «ویلیام بورو اول» و پدر «ویلیام بورو سوم» است. بخش عمدهیی از آثار او شرححالگونههایی از تجربیاتش در اعتیاد به مواد افیونی هستند که در ۵۰ سال پایانی عمر او به نگارش درآمدهاند. «گوشت کنتاکی» دیگر اثر زندهگینامهیی از این نویسندۀ امریکایی است. بورو در «سرعت» سیر تحولی خود را از نوجوانی سرکش تا دستگیری توسط پولیس و اعتیاد در خیابانهای نیویورک به تصور میکشد.
«جوانی بر بادرفته» / لئو تولستوی
«جوانی بر بادرفته» یکی از سهگانۀ زندهگینامهیی خالق «جنگ و صلح» است که داستان کودکی و نوجوانی تولستوی را بهخوبی روایت میکند. «کودکی» و «جوانی» دو جلد اول و سوم این سهجلدی هستند. «لئو تولستوی» نویسنده و نمایشنامهنویسِ مطرح روس و خالق شاهکارهایی چون «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» بود که «فئودور داستایوفسکی» او را بزرگترین نویسندۀ معاصر میدانست. تولد او در خانوادۀ اشرافی، وی را از دیگر نویسندهگان همعصرش متمایز میساخت، اما او پس از کسب شهرت و محبوبیت در اثر انتشار آثارش، سبک زندهگی خود را تغییر داد و به ساده زیستن روی آورد. تولستوی در طول دوران حیات ادبیاش، ۱۱ رمان و رمان کوتاه، هفت اثر فلسفی، سه نمایشنامه و بیش از ۲۵ داستان کوتاه نوشت.
منبع: مد و مه
Comments are closed.