گزارشگر:9 قوس 1393 - ۰۸ قوس ۱۳۹۳
قرار است تا چند روز دیگر، در شهرِ لندن نشستی پیرامونِ موضوعِ افغانستان برگزار شود. این نشست پس از نشست ناتو، دومین و مهمترین نشستِ جهانی برای افغانستان در دولتِ وحدتِ ملی است که میسزد به عنوانِ یک فرصتِ طلایی به آن نگاه شود.
در سیزده سال گذشته، جامعۀ جهانی در ابعاد مختلف برای افغانستان فرصت آفرید تا این کشور بتواند با استفاده از آنها گامهایی در زمینۀ پیشرفت و آبادانی بردارد؛ اما رهبری و مدیریتِ سیاسی چنان عمل کرد که هرگز مزیتها و پیامدهای مثبتِ این فرصتها آنگونه که باید حس میشد، احساس نشد.
اگر دربارۀ میزانِ استفادۀ افغانستان از کمکها و فرصتهای گذشته به محاسبه بپردازیم، این نتیجه محتمل است که افغانستان از فرصتها و امکانات، بین بیست تا سی درصد بهره برده است. زیرا هیچ برنامۀ استراتژیک و منسجم برای استفادۀ بهینه از این فرصتها در دستور کارِ دولتِ پیشین قرار نداشت و نیز فساد بزرگی که در کل بدنۀ دولت موج میزد، سبب به هدر رفتنِ کمکهای صورتگرفته به افغانستان شد.
مسلماً عدم صداقت و امانتداریِ مدیرانِ اقتصادی و اداریِ حکومتِ ما در سیزده سال گذشته، مهمترین دلیلی بوده که سطح استفادۀ بهینۀ افغانستان را از کمکهای جهانی تا این حد تقلیل داده است. حال آنکه همه قبول دارند که اگر کمکهای بلاعوضی که به افغانستان سرازیر شد، به کشور دیگری با حاکمیتِ سالم سرازیر میشد، میتوانست طی سیزده سال، آن جامعه را متحول و بنیادهای اقتصادیِ نوینی را برای مردمِ آن پی بریزد و و چهرۀ تازهیی به آن کشور ببخشد.
اما این نکته هم نباید فراموش شود که در این ناکامی ما، کشورهای کمککننده نیز شریک و دخیل هستند. زیرا آنها مسوولیت داشتند که با طرح و اجرای یک استراتژیِ قاطع با چشماندازی درازمدت، سیلِ کمکهایشان را به سوی اهدافِ عمیق و زیربنایی در افغانستان هدایت میکردند و از حیفومیلِ پولهای مالیاتدهندهگانشان در پروژههای سطحی و یا آلوده به فساد، جلوگیری به عمل میآوردند. مسلماً اگر کمکهای جامعۀ جهانی تحتِ نظارتِ آنها و دولت افغانستان، صرفِ کارهای زیربنایی میگشت، هم از ریختوپاشها پیشگیری میشد و هم با ایجاد فرصتهای شغلی، از بینظمی و شکاف طبقاتی در جامعه اجتناب صورت میگرفت.
اما حالا که در شرایطی دیگر و فرصتی نو قرار گرفتهایم، کنفرانس لندن به عنوان یکی از نشستهای جهانی برای افغانستان، از لحاظ اقتصادی اهمیتِ زیادی به خود یافته است. تجربۀ سیزده سال گذشته در پیشِ روی ما قرار دارد و بایستی با توجه به این تجربه، اینبار از سخاوتِ جامعۀ جهانی در جهاتِ مثبت نهایتِ استفاده را ببریم.
در سیزده سال گذشته، کمکهای جامعۀجهانی در کنار موثریتِ حداقلیاش در دادنِ آرایش سیاسی ـ اجتماعیِ جدید به افغانستان و حفظ و بقای آن، فقط توانست یک عدۀ محدود را در کشور سرمایهدار کند و آنهم چنان سرمایهدار که شاید هموزنِ آنها در کشورهای همسایه یافت نشود. اما از طرف دیگر، هیچ حرکتی نه از سوی دولت و نه از سوی این عده سرمایهدار برای اشتغالزایی و ایجاد فرصتی برای رسیدن به خودکفاییهای نسبی صورت نگرفت.
شاید یکی از دلایل این ناکامی، نبود تجربۀ کافی در ادارات و نهادهای دولتی و خصوصیِ ما بوده است؛ یعنی جدا از بحث فساد و اختلاس، مدیران دولتی و غیردولتیِ ما در زمینۀ کشورداری و استفادۀ بهینه از کمکهای جامعۀ جهانی، کمتجربه و کمسواد بودهاند و این کمتجربهگی و کمسوادی آنها، زمینه را برای سوءاستفاده و ریختوپاشهای دیگران فراهم کرده است. اما حالا با توجه به تجربهیی که از سیزده سال گذشته به میراث داریم و دانشی که طی این سالها خواه ناخواه اندوختهایم، میتوان بسیار هوشیارانه با کمکهای جامعۀ جهانی برخورد کرد و روپیه روپیۀ آن را در جایِ مناسب به مصرف رساند. بنابراین، از دولت وحدتِ ملی انتظار میرود که به کنفرانس لندن به عنوان آخرینسفرۀ سخا و بخششِ جهان نگاه کند، با یک برنامۀ مدون و منسجم وارد این نشست شود و با دستان پُر از آن خارج گردد.
Comments are closed.