احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 7 جدی 1393 - ۰۶ جدی ۱۳۹۳
حمید رضا امیدی سرور
سوم جنوری ۱۸۸۹ در تورین ایتالیا، غریبهیی از سرِ همدردی با اسبی مفلوک که زیر ضربات شلاقِ صاحبش بهجانآمده، گردن اسب را در آغوش میگیرد، یالش را نوازش میکند و سپس در میان دیدهگان متعجب دیگران، از پای میافتد و نقش زمین میشود.
از حاضران در صحنه، کسی نمیداند آن مرد با جثۀ نحیف، بروتِ پرپشت و رفتار غریبش، مهمترین فیلسوفِ قرن نوزدهم است. کسی که پیامبرگونه کسوف فرهنگ و تمدنِ غرب را پیشبینی کرده بود، از انحطاط آن سخن گفته و ضرورت بازاندیشی در ارزشهای پیشین و بازآفرینی ارزشهایی نو را مطرح کرده بود. اشارۀ او به ابتذال روح آلمان (در آن روزگار)، چند دهه بعد با پیش آمدنِ جنگ جهانی اول و دوم به اثبات رسید.
با اینکه تا آن زمان هنوز کسی اهمیت سخنِ فردریش ویلهم نیچه را جدی نگرفته بود؛ اما خود او هیچ تردیدی در عظمت آرا و آثارش نداشت. سرانجام جان رنجور و روح دردمندِ او نتوانست بیش از این، بهتنهایی بار این صلیب را بر دوش بکشد. پس از آن واقعه در تورین، ناخواسته و بهناچار صلیبِ آگاهی را وانهاد و جنون پیشه کرد. ده سال آخر عمر را (سوای اوقاتی که هذیان میگفت، آواز میخواند و یا پیانو مینواخت) در سکوتی سنگین و با نگاهی عمیق به چشماندازی نامعلوم گذراند.
نیچه درست در آستانۀ قرن بیستم چشم از جهان فرو بست، اما رخدادهای پسینِ جهان نشان دادند که پارهیی از مهمترین گفتههایش، انطباق بسیاری با واقعیتهای جهانِ آینده دارد. به سرعت عظمت دستاورد فکریاش کشف شد و روزبه روز تعداد ستایشکنندهگانش افزون گشت. چنانکه حتا آلمانیها نیز (هموطنان مغرورش) از آنهمه انتقاد که در حقشان روا کرده بود، چیزی به دل نگرفتند.
کتاب برج فرازان اثر باربارا تاکمن، از منظر طرح ایدۀ جهانی در حال زوال و انفجار، در نوع خود مهر تأییدی است بر درستی اندیشههای نیچه دربارۀ آیندهیی بدخیم. کتابی که از منظری کلاننگرانهتر و البته با استناد به اتفاقاتی که رخ داده، به شیوۀ خاصِ خود به واکاوی ویژهگیها و خصلتهای جهانی میپردازد که شتابان بهسوی فاجعه پیش میرود.
تاکمن در مقدمۀ برج فرازان آورده: «موضوع این کتاب واپسین سالهای عصریست که به علت پیری یا در اثر حادثه به آغوش مرگ نرفت، بلکه در بحرانی نهایی که خود از حقایق بزرگِ تاریخ است، منفجر شد و از هم پاشید.»
و این درواقع همان برداشتیست که از که فلسفهورزیهای نیچه دربارۀ جهان مدرن و ضرورت برپای داشتنِ ارزشهای نو نیز میتوان دریافت. تاکمن بر این عقیده است که: پدیداری به این بدخیمی و نحوست، مانند جنگ جهانی اول، از یک عصر طلایی برنمیخیزد و همچنین باور دارد که برای یافتن علتهای این واقعۀ سهمگین باید در چهارچوبِ جامعه به جستوجو رفت و به عبارتدیگر، بهجای دولتها جوامع را مد نظر قرار داد.
اثبات درستی این دیدگاه که بنمایۀ پژوهشِ ژرفنگرانۀ تاکمن را تشکیل میدهد، چندان دشوار نیست. بعد از اعلان جنگ (جهانی اول) مردم بسیاری از شهرهای اروپا به رقص و پایکوبی پرداختند و سربازان بسیاری از مجالسِ رقص یا کارناوالهای شادی و رژۀ سربازان، راهی خونینترین میدان جنگ تاریخ تا آن زمان شدند. از این منظر بهیقین میتوان گفت مردم نه بهاجبارِ دولتها که با خواست و میل و رغبت درونی راهی جنگ شدند؛ چرا که جنگ خواست روح جمعیِ این ملتها بود.
پس تاکمن به شکلی آگاهانه و از سر هوشمندی برای یافتن علتهای واقعیِ چنین رخدادی به سراغ لایههای اجتماعی رفته و ملتها را مورد توجه قرار میدهد. او در واقع برای واکاوی اجتماعیِ ریشههای رخداد جنگ جهانی اول، به مرور زندهگی و احوالات جوامعی که درگیر این رویداد بودهاند، میپردازد.
بهروشنی پیداست شروع جنگ جهانی اول بهدلیل ترور ولیعهد امپراتوری اتریش، بهانهیی واهی بیش نبوده؛ هم نزد دولتهایی که رقابتهای پنهان و آشکارشان، اروپا را به انبار باروت بدل کرده بود و هم نزد مردمی که دستافشان و پایکوبان، آغوش به روی جنگ گشوده بودند، بیآنکه بدانند در حقیقت بر لبۀ پرتگاه سقوط، مجلس بزمی خونین به پاکردهاند.
زمانی این حقیقت آشکار شد که خیلِ سربازان مجروح و معلول نومید از جبههها به خانه بازگشتند، بیآنکه کاری از عهدۀ آنان برآید، جز روایت صحنههای دهشتبار این جنگ. قحطی، گرسنهگی و سربازانی که ناچار به گدایی روی آورده بودند، باعث شد که چشم مردم بر حقایق جنگ باز شده و این بار پایان آن را روزشماری کنند.
سرانجام همین مردم، وقتی مجلس شادی پایان جنگ را ترتیب دادند، شمار مردان جوانِ به خاک افتاده به حدی رسیده بود که دختران جوان غیابشان را بهوضوح احساس میکردند. چنانکه در ایام بعد از جنگ شانس ازدواج با مردان جوان، نصیب هر دختری نمیشد، زیرا بیشتر مردان جوان یک نسل کشتهشده بودند.
جهان بعد از جنگ جهانی اول دیگر آن جهان پیشین نبود. پس از این جنگ، چهار امپراتوری روسیۀ تزاری، اتریش – هنگری، آلمان و عثمانی که سدهها قدمت داشتند، به نقطۀ پایان خود رسیدند. سوای این، جنگ شالوده نظامهای فکری و اخلاقی گوناگونی را در هم پیچید و ارزشهای جدیدی را بنیان نهاد. وقایع جنگ باعث شده بود تودۀ مردم حساسیت خود را نسبت به پارهیی ارزش های گذشته از دست بدهند. از این منظر، پُر بیراه نیست اگر جهان مدرن امروز را تا حد زیادی حاصل رخدادهایی اینچنین در آن مقاطع خاص بدانیم.
اما چرا چنین شد؟ این سوالیست که پاسخ آن نهتنها به درکِ ما از گذشته یاری میرساند، بلکه به فهمِ ما از تز آینده و دوری جستن از رخدادهیی مشابه، کمک شایانی میکند.
باربارا تاکمن برای پاسخ دادن به این مهم، به سراغ برشی بیستوپنجساله، از ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ (آغاز جنگ جهانی اول)، میرود. تاکمن با تمرکز بر این برشِ زمانی و واکاوی رخدادهای آن میکوشد به خواننده نشان دهد که چه روی داد که چنین فاجعه در اروپا و جهان واقع شد.
این درست که انتخاب چنین مقطعی امکانِ آن را میدهد که نویسنده در ابعادی گوناگون و با عمق بیشتر به مسایل بپردازد، اما در عینحال این سؤال به میان میآید که وقایع این ربع قرن خود تابع کدامین رخدادهای پیش از آن بوده است؟
شاید این تسلسل تاریخی را بتوان به تمام گذشته و آینده تعمیم داد، اما فرض بر این است مخاطب کتابی در این سطح، کموبیش باید با کلیات رخدادهای تاریخی آشنا باشد. این نکته برای مخاطب غربی که این کتاب برای آنها نوشتهشده، امری بعید به نظر نمیرسد. اما برای خوانندۀ فارسیزبان، دانستن برخی پیشزمینهها ضروری و اجتنابناپذیر بوده و از همین جهت عزتالله فولادوند مترجم این کتاب، در مقدمهیی خواندنی و ارزشمند، مروری دارد به مهمترین اتفاقاتی که در قرن نوزدهم واقعشده تا مدخل مناسبی باشد برای مخاطبان فارسیزبان تا با اشرافِ لازم وارد متنی شود که با سبکی منحصربهفرد، گفتنیهای بسیاری را با ایجازی ژرفنگرانه بیان کرده است.
از مقدمۀ فولادوند که بگذریم، برج فرازان در هشت فصل نوشتهشده است. در فصل نخست «آرمان و عمل»، تاکمن برای آنکه شمهیی از فضای فکری و فرهنگی جامعۀ اروپایی را ترسیم کند، به سراغ جنبش آنارشیستها در خلال سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ رفته است که به دلیلِ ترسیمِ رویایِ دلکشِ جامعۀ بدونِ دولت و بدون قانون، بازارشان در چهارگوشۀ دنیا داغ داغ بود.
نویسنده در فصل دوم «آرمان و عمل»، به کشور انگلستان میرود که پایبندی به ارزشهای سنتی گذشته و اشرافیتِ دیرینه را در آن روزگار نمایندهگی میکرد. سنتهایی که نقشی اساسی در زندهگی فردی و اجتماعی مردم این کشور بازی میکردند. در فصل سوم «پایان یک رؤیا»، تاکمن از امریکا در حدفاصل سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۲ سخن به میان میآورد؛ قدرت نوظهور آن ایام، کشوری که برخلاف انگلستان (که چشم به گذشته و سنتها دارد)، به آینده مینگرد.
در فصل چهارم «من طالب پیکارم»، فرانسه در حدفاصلِ سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۹ دستمایۀ کار نویسنده قرار گرفته است. دورانی که این کشور درگیر ماجرای خیانت یا عدم خیانتِ ستوان دریفوس است. در یکسو امیل زولا و گروهی که روشنفکر نام گرفتهاند، قرار دارند و در دیگر سوی میدان، آنتی سمیتیسمهای ناسیونالیست (ضد یهودهای ناسیونالیست)، که موجهترینشان همچون موریس بارس، معتقد است به فرض بیگناهی ستوان دریفوس نیز نباید با تجدید دادرسی او، امنیت ملی و احساسات ناسیونالیستیِ فرانسویان خدشهدار شود. نکتهیی که زولا و همفکرانش برنمیتابند و این لحظۀ تولدِ هویتی تحت عنوانِ روشنفکر در مناسبات سیاسی و اجتماعیست.
در فصل پنجم «طبل پیوسته بانگ»، تاکمن به واپسین سالهای قرن نوزدهم در لاهه میرود و به پیشنهاد تزار جوان روس (نیکلای دوم) میپردازد که از ملتها دعوت میکند برای محدود ساختنِ تسلیحات کشتار جمعی به یکدیگر بپیوندند. کنفرانسی سراسر شادی و بدگمانی میان دُولی که کمتر از دو دهه بعد با بهکار گرفتن همین تسلیحات علیه یکدیگر، خونینترین جنگ جهان را پی میریزند.
فصل ششم «حال و هوای نرونیسم»، به آلمان در فاصلۀ ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ میپردازد، ملتی که خود را فرهیختهترین مردم روزگار میدانند، اما در عجباند که چرا در آنسوی مرزها، تنها موسیقی آنهاست که بهعنوان شاخص برتریشان شناسایی میشود!
در فصل هفتم «انتقال قدرت»، تاکمن دوباره به انگلستان باز میگردد، بزرگترین قدرت سنتی و استعمارگرِ تاریخ جهان که در آستانۀ افول قرار دارد. در این فصل وقایع چند سال مانده به جنگ در یکی از طرفهای اصلی این جنگ بررسی شده است.
و فصل پایانی کتاب «مرگ ژورس»، تاکمن به فعالیتِ سوسیالیستهای اروپایی در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ میپردازد که بر اساس دیدگاههای فلسفی مارکس (دربارۀ عدالت اجتماعی و انقلابهای کارگری)، در گوشه و کنار اروپا و بهویژه روسیه در حال سازماندهی کردن هوادارانِ خود هستند. اهمیت این فصل در آن است که جنگ جهانی اول سرعت به نتیجه رسیدن انقلاب اکتبر روسیه را که نقشی تعیینکننده در آیندۀ جهان دارد، سرعت میبخشد.
آنچه کتاب برج فرازان را از نمونههای مشابه متمایز میکند این است که نویسنده تنها به روایت تاریخی رخدادها نمیپردازد و حتا به روایت تحلیلی تاریخ نیز بسنده نمیکند؛ بلکه چشمانداز پهناوری را پیش روی مخاطب قرار میدهد. چشماندازی که در آن جنبههای گوناگون حیات انسان در یکی از حساسترین برهههای تاریخ جهان مورد بررسی قرارگرفته است. عصری که نقطۀ اوج تغییرات در تاریخ بشر بود؛ دگرگونیهایی که در اثر انقلاب علمی و صنعتی رخ میداد، بیش از هر زمان دیگری شتاب داشت و بهعنوان دستاوردهایی مدرن وارد زندهگی مردم شده و بر آن تأثیر میگذاشت. روزگاری که مردم «بیش از امروز به ارزشها و معیارها اطمینان داشتند، معصومتر بودند به این مفهوم که امیدشان به بشریت بیشتر بود؛ اما نه از آرامش بیشتر بهره میبردند و نه آرامتر میزیستند.»
تاکمن برای واکاوی چنین دورانی، از ابعاد گوناگون مؤثر در آن روزگار سخن به میان میآورد؛ از چهرههای جریانساز فکری و هنری گرفته تا اوضاع و احوال سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم و… اینهمه با رویکردی جامعهشناسانه و ژرفنگر و بیانی هنرمندانه چون یک ادیب در متن کتاب برج فرازان روایت میشود. بیاغماض عزتالله فولادوند نیز با ترجمهیی در اوج فصاحت آن را به فارسی برگردانده تا از جذابیت نسخۀ اصلی کتاب هیچ کم نداشته باشد.
غنای شگفتانگیز محتوای کتاب، سبک جذاب نویسنده و نهایتاً ادبیت متن، نشان میدهد که تاکمن با وجود کتابهای نهچندان پرتعدادش (او ۱۱ کتاب منتشر کرده)، بیهوده در جایگاه ریاست انجمن مورخان امریکا و نیز فرهنگستان هنر و ادبیات امریکا ننشسته و جایزۀ پولیتزر را از آن خود نکرده است.
این کتاب به ما کیفیت و ابعاد گوناگون حیاتِ اجتماعی و سیاسی جهانی را نشان میدهد که میتواند خاستگاه رخدادی چنین بلاخیز و دورانساز باشد؛ پس به همان نسبت که میتواند عبرتآموز باشد به درک جهانِ امروز نیز یاری میرساند.
برگرفته از الفِ کتاب/ مد و مه شهریور ۱۳۹۳
Comments are closed.