گزارشگر:چهار شنبه 10 جدی 1393 - ۰۹ جدی ۱۳۹۳
بخش دوم
احمد سیف
بررسی فریدمن و شوارتز، بدیع و تازه نبود. مدتها پیشتر ایروینگ فیشر معروف هم از همین زاویه از فدرال رزرو انتقاد کرده بود. اگرچه در این کتاب، فریدمن و شوارتز دربارۀ خطرهای ناشی از نظام مالی فاقد نظارت مباحثی را مطرح میکنند، ولی نتیجهگیری کلی به این ختم میشود که معتقدند بانک مرکزی کشورها باید برای رشد معقول عرضۀ پول هدفگذاری کنند تا مشکلاتی شبیه به آنچه در طول بحران بزرگ پیش آمد، پیش نیاید. در سال ۱۹۶۷ فریدمن که به ریاست انجمن اقتصادی امریکا انتخاب شده بود، در یک سخنرانی ایدۀ «نرخ طبیعی بیکاری» را مطرح کرد. منظور فریدمن این بود که در هر مقطعی بخشی از نیروی کار نمیتواند شاغل باشد و اگر دولت بکوشد تا با کاستن از مالیاتها و یا افزودن بر هزینههای عمومی نرخ واقعی بیکاری از نرخ طبیعی کمتر شود چنین کاری نهتنها در میانمدت و در درازمدت ناممکن است، که پیآمدش افزایش تورم خواهد بود که از جمله موجب افزایش نرخ واقعی بیکاری خواهد شد.
اشاره کنم که پس از نشر مقالۀ معروف بیل فیلیپس ـ استاد مدرسۀ اقتصاد لندن ـ دربارۀ رابطۀ بین تغییر در نرخ پولی مزد و نرخ بیکاری بسیاری از اقتصاددانان پیرو کینز متقاعد شده بودند که بین نرخ تورم و نرخ بیکاری یک «بده ـ بستان» وجود دارد. پیآمدش در سیاستپردازی اقتصادی این بود که اگر دولت اندکی تورم را تحمل کند، میتوان با کاستن از مالیات یا افزایش هزینههای دولتی بیکاری را کاهش داد و این البته همان نکتهیی بود که فریدمن رد کرده بود. برای این که دیدگاه فریدمن را بهدرستی مطرح کنم، باید اشاره کرد که از نظر فریدمن این «بده ـ بستان» ممکن است در کوتاهمدت وجود داشته باشد ولی در میانمدت و درازمدت چنین رابطهیی وجود ندارد. با این همه بد نیست اشاره کنم که در سالهای دهۀ ۱۹۶۰ قرن گذشته، انتقادات فریدمن جدی گرفته نشد چون سیاستپردازی بر اساس نظریات کینز مؤثر و مفید به نظر میآمد. درسالهای دهۀ ۱۹۷۰ نه فقط شاهد درهم شکستن منحنیِ فیلیپس بودیم، بلکه با افزایش همزمان تورم و بیکاری ـ یا تورم توأم با رکود ـ اقتصاد کینز هم به دستانداز افتاد و برای تخفیف تورم توأم با رکود، رهنمود و راهحلی نداشت. هرچه در دهۀ ۱۹۷۰ جلوتر میرویم، ناتوانی اقتصاد کینز آشکارتر میشود و بهخصوص درانگلیس در دوران نخستوزیری جیمز کالاهان این چرخش علنیتر و مشهودتر شد. کالاهان در ۱۹۷۹ انتخابات سراسری را به مارگارت تاچر باخت و با روی کارآمدن دولت تاچر دورتازهیی از سیاستپردازی براساس اقتصاد ماقبل کینز آغاز میشود که باید در جای خویش مورد بررسی قرار بگیرد. نکتهیی که گاه مغفول میماند این است که اتفاقاً برخلاف تفسیر بعضی از مدافعان فریدمن، ادعای او این نبود که سیاستهای کینزی در کوتاهمدت اثری ندارد، بلکه با پیش کشیدن نرخ طبیعی بیکاری او مدعی شد که بازار آزاد میتواند تعادل را برقرار کند و رکود طولانی و پایدار اتفاق نمیافتد. در نتیجه به سیاستهای کینزی نیازی نیست.
هجده سال پس از کتاب «سرمایهداری و آزادی» فریدمن با همکاری همسرش کتاب «آزاد برای انتخاب» را منتشر کرد. این هم کتاب دیگری بود در تقبیح نقش اقتصادی دولت. این کتاب در جنوری۱۹۸۰ منتشر شد و بسیار پرفروش بود و حداقل به ۱۷ زبانِ دیگر هم ترجمه شد. در این کتاب نهادها و سازمانهای دولتی چون سازمان غذا و دارو، کمیسیون امنیت محصولات، کمیسیون بورس و ارواق بهادار سازمان حمایت از محیط زیست و سازمان ضد تراست وابسته به وزارت دادگستری زیر ضرب قرار گرفتند و ادعا شد که برای مثال سازمان غذا و دارو به صورت مانعی «در بدعت و نوآوری طبی و دارویی» عمل کرده است. تنها نظارتی که فریدمن میپذیرد، نظارتی است که عوامل اقتصادی خودشان اعمال میکنند و معتقد بود که اگر مغازهداری سر شما کلاه بگذارد، روشن است که شما به سراغ آن مغازهدار نخواهید رفت و به همین شیوه ادامه داد که سازندهگان دارو هم به شما داروهای خطرناک نخواهند فروخت، چون این شیوه کار درستی نیست. وقتی تعداد فروشندهگان زیادند، هیچ فروشندهیی نمیتواند سر مصرفکننده کلاه بگذارد. آنچه دربارۀ ادعاهای فریدمن میتوان گفت این است که اگرچه بهوضوح از الگوی «رقابت کامل» استفاده نمیشود، ولی ادعاهای فریدمن تنها در چنین بازاری میتواند اتفاق بیفتد. حالا بماند که مقولههایی چون اطلاعات پنهانی و «عقلانیت غیرعقلایی» در نوشتههای فریدمن مغفول مانده و مورد بررسی قرار نمیگیرد. نتیجهگیری کلی کتاب فریدمن این بود که اخراج نظارتگران دولتی، کاستن از برنامههای رفاه اجتماعی، کاستن از مالیات ثروتمندان نه تنها سیاست اقتصادی منطقی است که از نظر اخلاقی هم مقبول است.
اهمیت فریدمن در این است که تأثیر چشمگیر دیدگاههایش برسیاستپردازان اقتصادی به امریکا محدود نماند. در انگلیس فریدمن با انستیتوت مسایل اقتصادی همکاری داشت و شماری از مشاوران ارشد مارگارت تاچر از پیروان عقیدتی فریدمن بودند که میتوانم برای نمونه به کیث ژوزف و الن والترز اشاره کنم. بحث برانگیزترین بخش از زندهگی اکادمیک فریدمن به همکاری فکری و مشاورهیی او با اگوستینو پینوشه دیکتاتور شیلی مربوط میشود.
Comments are closed.