احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهار شنبه 8 دلو 1393 - ۰۷ دلو ۱۳۹۳
بخش هفدهم
عارفان مسلمان از منظر اندیشه سیاسی به سه گروه تقسیم میگردند: ۱) گروهی که دنیا را کاروانسرایی بیش نمیدانند و از مشغول شدن به آن پرهیز میکنند؛ ۲) آنهایی که همۀ امور عالم را در دست عارفانی موسوم به اقطاب، اوتاد و ابدال میدانند، بدین معنی که عارفان را همهکاره جهان میدانند؛ ۳) اندکی از میان عارفاناند که میان شریعت و طریقت تلفیق کرده، خود را مأمور ادای مسوولیتهای شرعی همچون جهاد، دعوت به خیر و صلاحِ مسلمانان میشمارند.
سید جواد طباطبایی در کتاب “درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران” از میان عارفان دسته نخست، عزیزالدین نسفی را برگزیده و از کتاب معروف او، “انسان کامل”، نمونههای جالبی بهدست داده است که تقابل اندیشه عارفان و اندیشهورزانِ سیاسی در آن سخت نمایان است. به گونهیی که فیلسوفان و متکلمان، زندهگی اجتماعی را برای انسان زمینهساز تکامل و تعالیِ او میشمارند، اما نسفی به میان مردم برای آن میرود که آنها را به درویشی و ترک دنیا دعوت بدارد:
“ای درویش! انسان کامل هیچ طاعتی بهتر از آن ندید که عالم را راست کند و راستی در میان خلق پیدا کند. و عادات و رسوم بد از میان خلق بردارد و قاعده و قانونِ نیک در میانِ مردم بنهد و مردم را به خدای خواند و از عظمت و بزرگواری و یگانهگی خدای مردم را خبر دهد و مدحِ آخرت بسیار گوید و از بقا و ثباتِ آخرت خبر دهد و مذمتِ دنیا بسیار کند و از تغییر و بیثباتی دنیا حکایت کند و منفعت درویشی و خمول با مردم بگوید، تا درویشی و خمول در دل مردم شیرین شود و مضراتِ توانگری و شهوت بگوید تا مردم را از توانگری و شهوت نفرت پدید آید و نیکان را در آخرت به بهشت وعده دهد و بدان را در آخرت از دوزخ وعید کند و از خوشیِ بهشت و ناخوشیِ دوزخ و دشواری حساب، حکایت کند و به مبالغت حکایت کند و مردم را محب و مشفقِ یکدیگر گرداند تا آزار بر یکدیگر نرسانند و راحت از یکدیگر دریغ ندارند و معاونِ یکدیگر شوند”. (نسفی، ۱۳۶۲: ۶)
اندیشه سیاسی بر ثبات و بقا استوار است و آنکه به سیاست میپردازد، به طول عمر دولتِ خود میاندیشد و دستکم در سودای بهبود وضعیتِ نسلهای آینده تلاش میورزد که هر به صورت، گونهیی از میل به زندهگیِ دنیا در آن دیده میشود، ولی عزیزالدین نسفی از بیثباتیِ دنیا بهشدت سخن میگوید:
“ای درویش! باید که به دنیا و نعمتِ دنیا دل ننهی و بر حیات و صحت و مال و جاه اعتماد نکنی، که هر چیز که در زیر فلک و قمر است و افلاک بر ایشان میگردد، بر یک حال نمیماند و البته از حال خود میگردد. یعنی حال این عالم سفلی بر یک صورت نمیماند، همیشه در گردش است، هر زمانی صورتی میگیرد و هر ساعت نقشی پیدا میآید. صورت اول هنوز تمام نشده و استقامت نیافته است که صورتِ دیگر آمد و آن صورت اول را محو گردانید. به عینه، کار عالم به موج دریا میماند یا خود موج دریاست و عاقل هرگز به موج دریا عمارت نسازد و نیت اقامت نکند”. (نسفی، ۱۳۶۲: ۳۴)
نسفی شهوتِ بطن، شهوتِ فرج و شهوتِ فرزند را سه بت مینامد که ابتداییاند، و از آن بزرگتر سه بتِ دیگر بهنامهای دوستی آرایش ظاهر، دوستی مال و دوستی جاه است”(نسفی، ۱۳۶۲: ۱۸۱ و ۲۲۹). از این سخنان، تضاد اندیشه عرفانی و اندیشه سیاسی بهسادهگی عیان شده میتواند.
عزیزالدین نسفی، تمامِ مناصبِ اجتماعی بهویژه در قلمرو دینی را راهی به سوی دوزخ میخواند:
“ای درویش! دوستی پادشاهی و وزیری و خواجهگی و رییسی و پیشوایی و شیخی و واعظی و قاضییی و مدرسی و مانند این جمله درهای دوزخاند. و نادان همهروز در سعی آن باشد که درهای دوزخ بر خود بزرگتر و فراختر کند و دانا آن کس است که درهای دوزخ برخود تنگتر میکند بر خود میبندد و بستن درهای دوزخ بر خود، ترک جاه است”.(نسفی، ۱۳۶۲: ۴۵۴)
در اندیشه عرفانی، رضا و تسلیم موج میزند، یعنی تن به قضا دادن، تحمل کردن هر نوع رنج و تعب؛ در حالی که در اندیشه سیاسی، مسأله تلاش برای بهبود زندهگی و متوقف نشدن است. نسفی در اینباره میگوید:
“ای درویش! چون دانستی که کار آدمی پیش از آمدن وی ساختهاند، به داده خدای قناعت کن و راضی و تسلیم شو! درویش را با درویشی میباید ساخت و توانگر را با توانگری میباید ساخت. از جهتِ آنکه درویشی و توانگری هر دو سبب عذابِ آدمی است. آن را که سخی آفریدهاند، میطلبد تا خرج کند و آن را که بخیل آفریدهاند، میطلبد تا نگاه دارد؛ و هر دو در عذاباند. درویش میپندارد که توانگر در راحت و آسایش است و توانگر میپندارد که درویش در راحت و آسایش است”(نسفی، ۱۳۶۲: ۷۵).
خواجه شمسالدین محمد حافظ همین مضمون را چنین بیان میدارد:
چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند گر اندکی نه بر وفق رضاست خُرده مگیر
Comments are closed.