احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علی پارسا/ چهار شنبه 8 دلو 1393 - ۰۷ دلو ۱۳۹۳
وقتی تیتر اولِ خبرهای هر روزه در این چند ماه و چند سال در جایجای جهان را خبرهای ناگوار و جانگدازِ رشد هراسافکنی تشکیل میدهد، پیروزی نیروهای مدافعِ خلق و پیشمرگهای کُرد در کوبانی، همان خبریست که جان و دلمان را تازه میکند.
موفقیت زنان و مردانِ پیشمرگ کُرد در بیرون کردنِ سایۀ سیاهِ جنگجویانِ داعش از کوبانی، نه یک خبر معمولی در جغرافیای سوریه، بلکه چراغ امیدی برای همۀ مردمانیست که حالا دیگر گسترش هراسافکنی برایشان کابوس شومِ قرن بیستویکم شده است.
پس زدنِ لشکریانِ شیطان از کوبانی توسط زنان و مردانِ محرومی که جهان پیش از این هیچ نام و نشانی از آنها نشنیده بود، دستاورد بزرگی در عرصۀ مبارزه با ترور و تروریسم است که نه با جنگندههای اف۱۸ امریکایی و نه با مطالعات مراکز استراتژیک و فعالیت سازمانهای جاسوسی به دست آمده است؛ بلکه این پیروزی با لشکری رقم خورده که زنان و مردانِ آن تا همین چندماه پیش مشغول امرار معیشتِ خود در یک زندهگی بیآلایش معمولی بودند، اما وقتی پای اسبهای داعش را که برای تصرف شهرشان آمده بودند را شنیدند، زن و مرد بهپا خاستند و برای دفاع از آزادی و آزادهگیشان سلاح به دست گرفتند.
این پیروزی بزرگ هرچند میتواند بسیار شکننده و برگشتپذیر باشد، اما هیچ شکی نیست که این زنان و مردان حالا دیگر ترسی به جانِ داعشیها انداختهاند که حتا از پرندههای جنگندۀ امریکایی هم انتظار آن را نداشتند.
از سوی دیگر، این را هم نمیتوان منکر شد که این عقبنشینی سپاهِ سیاهپوشِ داعش در کوبانی، به معنای نابودی و اضمحلال کاملِ این گروه تروریستی نیست. واضح است که هنوز راه بسیاری تا منزل خلیفۀ خودخواندۀ داعشی مانده و بیرون کشیدن این غدۀ سرطانی از سر جهان، اگر نگوییم ناممکن است، حداقل فرصتِ بسیاری را میطلبد. ولی شکی هم نیست که پس از این، دیگر همهمۀ شکستناپذیریِ این هراسافکنانِ قرن، خیالی بیش نخواهد بود. این شکست نظامی در میدان نبرد، بیش از هر چیز، جنگجویان داعش را با پرسش بقا روبهرو کرد و به آنان ثابت کرد که اگر با ایدیولوژی شیطانی و ارتش خونخوارشان توان مانور در عراق پارچهپارچه را دارند، در میان کُردهای عیّار و جانبهکف کوبانی، جایی ندارند.
پیـروزی یگانهای مدافعِ خلق در بازپسگیری کوبانی، جدا از هر وصف دیگری، بهخوبی نشان داد که وقتی ارادۀ جمعی برای مقابله با لشکر شیطانیِ بهظاهر شکستناپذیری چون داعش شکل بگیرد، پایان شبِ سیه سپید خواهد بود. در نتیجه اگر بخواهیم تنها یک درس از این پیـروزی نمادین در کوبانی بگیریم، بدون تردید این خواهد بود که هیچ سنگ و سنگری تاب مقاومت در برابر ارادۀ راسخ و برانگیختۀ مردمی را نخواهد داشت.
مردم افغانستان با پس راندنِ امپراتوری بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی از خاکشان، دههها پیش از حماسۀ کوبانی، صدقِ این نتیجه را ثابت کردهاند. جبهۀ مقاومتی که علیه طالبان شکل گرفت نیز نمونۀ دیگری از این ارادۀ جمعیست که به ثمر نشست و زمینه را برای شکلگیری نظام جدید کنونی فراهم کرد.
ورق زدنِ این نمونههای تاریخی به ما کمک میکند که بهتر بتوانیم اوضاع و چالشهای امنیتیِ کشور را حلاجی و آسیبشناسی کنیم. این واکاویها به ما کمک میکند که بدانیم وقتی ما امروز در خانههایمان از هر پارچۀ سیاه و سفیدی میترسیم، علت در چیست و نقطۀ ضعف در کجاست؛ چرا ما با تمام نفرتی که از هراسافکنان داریم، بازهم در در گوشه و کنارِ کشورمان «اشباح سفید» و «سایههای سیاه» حضور و فعالیت دارند؟ مگر ما از نسلِ همان مردان و زنانی نیستیم که با دست خالی قشونِ سرخ را به زانو درآوردند؟
کوبانی برای ما میتواند الگوی خوبی از بسیج اجتماعی و خیزش همهگانی در بیرون کردنِ زبالههای هراسآور از شهرها و روستاهایمان باشد. کوبانی میتواند تاریخ شهامت و شجاعت را در ذهنِ نسل نو، و خاطرههای جوانمردی را در دلِ نسلهای پیشین زنده کند. آنچه ما در افغانستان پس از ۲۰۱۴ برای تأمین امنیت و پس از آن دست یافتن به ثبات و توسعه نیاز داریم، الگوگیری و پندآموزی از تجارب موفقِ دیگر جوامع است. کوبانی درس اول برای یک آغاز موفق خواهد بود. بسیج و بهپاخیزی همهگانی در کوبانی برای پس زدن نیروهای اهریمنی داعش، درست همان الگوییست که ما باید آن را با تکیه بر توانِ خود در برابر شورشیان و هراسافکنان بهکار بندیم. تکیه بر توپ و تانکهای خارجی برای پس زدن طالبان، اگر نگوییم از اساس خوشخیالی و ناکارآمد بود، حداقل تأثیری کوتاهمدت و مقطعی داشت و بهسانِ مسکنی بود که چند صباحی دردمان را تخفیف میداد.
البته در این سالها ما بارها و بارها از گوشه و کنار کشور، خبر قیامهای مردمی علیه شورشیان طالب و تروریستان را شنیدهایم که گاهی تحسینبرانگیز و گاهی هم مبهم و خطرناک ارزیابی شدند. این حرکتها هرچه بودند، بهصورت مقطعی توانستند پای دشمنان را از شهرها و قریههای ما کوتاه کنند. اما دیده میشود که در بسیاری از این مناطق، مردمِ قیامکننده دوباره گرفتار خشمِ انتقام و تجاوز شورشیان شدهاند و باز هم مجبور به اطاعت و فرمانبرداری از آنها.
این مشکل شاید ریشه در عدم هماهنگی میان حکومت، نیروهای امنیتی و مردم داشته باشد. اگر مردم و نیروهای امنیتی به شکل منسجم و متحد بر مواضع و پایگاههای دشمن بتازند، بدون شک این دهشتآفرینان تاب و توانِ مقاومت یا پسگشت را نخواهند داشت. نباید فراموش کرد که حالا دیگر آنها نه آبرویی برای ظهور، نه جذابیتی برای مردم و نه هم توانی برای مقابله دارند. این بدین معناست که مأموریت آنها حالا دیگر نه تلاشی برای دست یافتن به اقتدار در کشور، بلکه گسترش ترس و هراسافکنی است. این مأموریت حالا زیر نام طالب و شبکۀ حقانی و شورای کویته و داعش و … انجام میشود که برای مردم افغانستان و سربازانِ غیورمان تازهگی ندارد.
آنچه ما نیاز داریم، عزم راسخ و ارادۀ جمعی برای مقابله با این مزدوران است؛ ارادهیی که دیروز در حماسۀ پیشمرگهای کُرد در کوبانی تجلی کرد و پیشتر از آنهم بارها و بارها در ما ظهور کرده بود. با این ارادۀ جمعی، دشمنان مزدور خارجی دیگر در میانِ ما جایی نخواهند داشت و نیروهای امنیتیِ غیورمان بیمهابا حکم شکستِ آنها را مُهر خواهند کرد.
Comments are closed.