گزارشگر:چهار شنبه 22 دلو 1393 - ۲۱ دلو ۱۳۹۳
سخـتگیــری و تعصـب خامـی است / تا جنینی کار خونآشــامـی است
***
آدمی فربه شود از راه گوش / جانور فربه شود از حلق و نوش
***
آدمی مخفی است در زیر زبان / این زبان پرده است بر درگاه جان
***
آفت ادراک آن حال است و قال / خون به خون شستن محال است و محال
***
از محبت، نار نوری میشود / وز محبت، دیو حوری میشود
***
ای که تو از ظلـم چاهی میکنی / از برای خـویش دامی میتنی
***
این جهان کوه است و فعل ما ندا / باز گردد این نداها را صدا
***
پیش چشمت داشتی شیشه کبود / زان جهت عالم کبودت مینمود
***
تیغ دادن در کف زنگی مست / به که آید علم، ناکس را بهدست
***
خنک آن چشم که گوهر زخسی بشناسد / خنک آن قافلهیی کو بودش دوست خفیر
***
صـورت زیبا نمــیآید به کار / حرفی از معنی اگر داری بیار
***
عشقهایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود
***
کرد مـــردی از سخـــن دانی سؤال / حق و باطل چیست ای نیکومقال / گوش را بگرفت و گفت این باطل است / چشم حق است و یقینش حاصل است
***
نردبان خلق این ما و من است / عاقبت زین نردبان افتادن است / هرکه بالاتر رود ابلهتر است / کاستخوان او بتر خواهد شکست
Comments are closed.