گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهارشنبه 29 دلو 1393 - ۲۸ دلو ۱۳۹۳
بخش سی و یکم
دیدگاه علی عبدالرزاق در حال حاضر در میان دانشمندان و روشنفکرانِ مسلمان از مصر گرفته تا هند، از سودان گرفته تا ایران، طرفدارانِ سرشناسی دارد؛ تا حدی که حزب عدالت و رفاهِ ترکیه با چنین رویکردی زمامِ امورِ آن کشور را بهدست گرفته است.
۱٫ بنیادگرایی اسلامی و رادیکالیسم اسلامی
نسب بنیادگرایی عصر جدید در میان مسلمانان به رشید رضا میرسد. دستههای منشعب از اخوانالمسلمین، همه از نظریاتِ رشید رضا تأثیر پذیرفتهاند. این دسته از افغانستان تا عراق، سوریه، مصر، کویت، تونس، لیبی، الجزایر و سودان پراکندهاند.
محمد رشید رضا (۱۲۸۲-۱۳۵۴ هـ خ)
رشید رضا در اصل سوری بود و تحصیلاتش را در طرابلس به پایان برد. در سال ۱۹۲۰ به ریاست کنگرۀ ملی سوریه در دمشق برگزیده شد، بعدها به مصر مهاجرت ورزید و به جمعِ شاگردانِ محمد عبده پیوست.
مهمترین اقدامِ او در تبلیغ عقاید نوگرایانهاش، تأسیس مجلۀ “المنار” بود و تا سیوپنج سال مطابقِ تعالیم سید جمالالدین و محمد عبده مسایل دینی را به نقد و بررسی گرفت.
نکتۀ تازهیی که در نوشتههای او دیده میشود، تأکید او بر سرِ اصلاحِ خلافت و اعاده آن بهصورتیست که در صدر اسلام معمول بود. سالهایی که رشید رضا مینوشت، مقارن با واپسین سالهای خلافت عثمانی بود. هرچند افکار او نتوانست از فروپاشیِ امپراتوری عثمانی پیشگیری کند، ولی جنبشهای فکری و سیاسیِ متعددی را در جهان اسلام موجب گردید.
اندیشه سیاسی
رشید رضا از پیشتازان حکومتِ اسلامی در معنی جدیدِ آن است. رشید رضا اندکی قبل از لغو خلافت عثمانی، طرح تازهیی از حکومت را مطرح کرد که با امامتِ سنتی تفاوت داشت. او نظامِ فدرالیستی را برای مسلمانان مناسب دید، به گونهیی که خلیفه در مرکز نقشِ معنوی و هماهنگکننده داشته باشد و حکومتهای محلی، مسوول اصلیِ اجرای امور گردند.
رشید رضا با تأثیرپذیری از اندیشه سلفیگری، شعار بازگشت به اسلامِ اصیل را بلند کرد و از کفایت و بسندهگی اسلام برای اداره جامعه معاصر سخن بهمیان آورد. او معتقد است که منابع شریعت در اسلام، ظرفیت لازم را برای استخراج تمام قوانینی که برای زندهگی بشر لازم است، دارا میباشد. او در کتابِ مهمِ خود با عنوان “خلافت و امامتِ عظمی”، از وجوب شرعیِ خلافت در برابر وجوب عقلیِ آن دفاع میکند. میان خلافت و حکومت فرق مینهد و خلفای راشدین را از خلفای بعدی تفکیک میدارد و اطاعت از خلفای بعدی را ناشی از ضرورتهای مقتضیِ زمان وانمود میکند.
رشید رضا امت را کانونِ مشروعیت میشمارد. اصول کلیِ حکومت مورد نظرِ او را یک قانون اساسی تعیین میکند که از قرآن و سنتِ خلفای راشدین الهام میگیرد. در رأس حکومت، یک امامِ مجتهد قرار داشته و از “اهل حل و عقد” برای انجام کارهای خود کمک میگیرد. به نظر او، قدرتِ اصلی در دستِ حاکمانِ محلی میباشد و خلیفه یا امام در اصل دارای قدرتِ معنوی است، او بایست تفاوتهای فقهی، فرقهیی و معنویِ مناطق را مد نظر داشته باشد. رشید رضا میگوید، حکومت باید بتواند به قانونگذاری بپردازد و با توجه به شرایط زمان و مکان، به استنباط قوانینِ شرع اقدام ورزد. بدین ترتیب، او راه را برای وضع قوانینِ عرفی هموار میسازد.
دیدگاه سیاسی رشید رضا بعدها از سوی اخوانالمسلمین چنان درک شد که از آن طرح حکومت اسلامی به شکل ایدیولوژیکِ آن بیرون آمد. (پولادی، ۱۳۹۰:۲۰۱-۲۰۷)
۲٫ غربگرایی
شماری از اندیشمندان هم در جهان اسلام بودند که به غربگرا یا غربزده شهرت یافتند. این دسته، تقلید از غرب را در تمام شؤونِ زندهگی بهصلاح میدانستند؛ از آن میان میتوان از طهطاوی، مصطفی کامل، قاسم امین، احمد لطفی السید و محمد حسنین هیکل در مصر و در میان اعراب؛ و سر سید احمد خان در هند و میرزا ملکمخان و تقیزاده در ایران نام برد.
فصل یازدهم
ســکولاریســـم
هرچند در صدر اسلام، معتزله و گروهِ خوارج بحثهایی در تفکیکِ حوزه دینی از حوزه سیاسی بهعمل آوردند، اما در درازنای سدهها، اعتقاد به پیوستهگی دین و سیاست، مسألهیی غالب و قابل تطبیق بود، تا اینکه علی عبدالرزاق ـ که شخصی اروپادیده بود ـ موضوع جدایی دین از سیاست را مطرح کرد. نظریه عبدالرزاق با واکنش تندِ علمای دینی روبهرو گردید و طعن و لعنِ آنها را سبب شد، اما او در دنیای اسلام به عنوان آغازگرِ این بحث شناخته شده و دلایل طرحریزیشده از سوی او هنوز کاربرد دارد.
سکولاریسم معنای “دنیویگری”، “دنیاگرایی” و “همپای زمانه بودن” را افاده میکند؛ ولی در مباحث فکری و سیاسی، مفهومِ جداسازیِ حوزه دین از حوزه سیاست را میرساند. به سخن دیگر، سکولاریسم از علمای دینی میخواهد که در حوزه معینی به صدورِ فتوا بپردازند و کارهایی از قبیلِ برنامهریزی، معارف، شهرسازی، چهگونهگی رشد و توسعۀ امور بهداشتی و تأمین مناسباتِ سیاسی با کشورهای جهان را بگذارند که متخصصینِ عرصههای خودشان انجام بدهند.
در حوزه نظری، جدال داغی روی این مسأله وجود دارد. طرفداران و مخالفانِ سکولارسیم میگویند و مینویسند و دیدگاههای جانبِ مقابل را به نقد میگیرند؛ ولی از رهگذر عملی، صدها میلیون مسلمان در جنوبشرق آسیا و ترکیه سکولاریسم را پذیرفته و نظام زندهگانیِ خویش را بدان آراستهاند.
Comments are closed.