احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ حوت ۱۳۹۳
بخش چهل و چهارم
عبدالحفیظ منصور
عبدالله عزام که نویسنده، سخنران و مبارز پُرشوری بود، در سال ۱۳۶۸هـ خ در اثر انفجار ماین، همراه با پسرش در پشاور کشته شد. در زمان حیات او، اسامه بنلادن و دکتر ایمنالظواهری، اشخاصِ ناشناختهیی بودند. اولی بیشتر در پایگاه جاجیِ ولایت پکتیا با مجاهدین زندهگی میکرد و بهخاطر ثروتِ هنگفتش مورد توجه بود، و دومی در یکی از کلینیکها به کارِ طبابت مشغول بود. اسامه عربستانیالاصل و از یک خانواده میلیونر بود، و ظواهری از کشور مصر است و در گذشته، رهبرِ یکی از شاخههای اسلامی در آن کشور بوده است. پس از شهادت عزام، اسامه بنلادن و پس از کشته شدن اسامه، ایمنالظواهری به رهبریِ القاعده رسید.
حمله ایالاتِ متحده بر عراق در سالِ ۱۳۶۹ هـ خ و جابهجا شدنِ نیروهای آن کشور در عربستان سعودی، جوانانی را که به کمک مجاهدینِ افغانستان شتافته بودند، تکان داد؛ زیرا آنها را متوجه دشمنِ نزدیکتر به خودشان گردانید. از آن زمان به بعد، فعالیتهای خدماتیِ القاعده تحتالشعاعِ مبارزۀ مسلحانۀ آن گروه قرار گرفت. به این ترتیب، نخستین حملۀ القاعده به سفارتخانههای امریکا در نایروبی و دارالسلام صورت گرفت که منجر به کشته شدنِ شماری از امریکاییها گردید.
اخراج اسامه از سودان و سکونتِ او در شرق افغانستان، زمینه همکاری جدیِ القاعده را با گروه طالبان فراهم آورد و در فرجام، منجر به تصرفِ بیشترِ نقاط افغانستان توسط طالبان گردید و از همینجا القاعده فعالیتهای خویش را به چیچن، ازبکستان، سنکیانگ و کشورهای عربی گسترش بخشید. در سال ۲۰۰۱، القاعده مهمترین حملۀ خود را در امریکا بهراه انداخت و حدود ۳۰۰۰ تن امریکایی را در نیویارک و واشنگتن به قتل رساند. این اقدام، واکنش جدیِ امریکا را بهدنبال آورد و این کشور جهت انتقامگیری، به افغانستان لشکر کشید. تهاجم امریکا به افغانستان، اگر از یکسو تلفاتی بر القاعده وارد آورد؛ اما از سوی دیگر شهرتِ القاعده را در سطح جهانی افزایش داد؛ زیرا به عنوانِ عمدهترین دشمنِ ایالات متحده امریکا شناخته و مشهور شد. این امر زمینه سربازگیری را برای القاعده مساعد گردانید، تا حدی که در حال حاضر القاعده بهجای آنکه یک سازمانِ واحد و منسجم بوده باشد، متشکل از گروههای کوچکیست که از افریقا گرفته تا آسیا وجود دارند و از القاعده الهام میگیرند.
“داعش” شاخۀ انشعابیِ القاعده در عراق و سوریه میباشد که اخیراً به رهبریِ ابوبکر البغدادی اعلان “خلافت اسلامی” کرده است. این دسته بهشدت با مذهبِ تشیع دشمنی دارد و با قساوتِ تمام در برابرِ شیعیان عمل میکند.
اندیشه سیاسی
ایدیولوژی القاعده بر چهار رکن استوار است: ۱) سلفیگری با قرائت وهابیت؛ ۲) رادیکالیسم؛ ۳) شیعهستیزی؛ ۴) غربستیزی. هدف این سازمان، ایجاد حکومت سراسری اسلامی است، بهسانِ دولتِ امویها و عباسیها. از همین بابت، عراق را در گامِ نخست برای برپایی دولت اسلامی معین کردهاند و سوریه در مرتبۀ دوم قرار دارد. در صورت پیروزی، کشورهای اسلامی را یکی پیِ دیگر به دولتِ اسلامی ملحق میدارند و سپس به سراغِ کشورهای غیر اسلامی خواهند رفت. (اسماعیلی، ۱۳۸۶: ۲۷)
از دید القاعده، جهاد سرآمدترین عبادتِ پروردگار میباشد و این توجه به قدری است که جنبههای عرفانی و سازندهگیِ اسلام را به حداقل رسانیده و اسلام را در نظر پیروان القاعده، در جهاد خلاصه کرده است. آنها معتقدند مسلمانانی که در عمل و نظر به “جهاد” نپرداختهاند، اسلام را درک نکردهاند. ایمن الظواهری در اینباره معتقد است: جوانان مسلمان نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند؛ زیرا جهاد با امریکاییها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است… هر مسلمانی که به پیروزی اسلام علاقهمند است، نمیتواند هیچ ندایی را برای توقفِ جهاد بپذیرد و نمیتوان امت را از آن منصرف کرد. (اسماعیلی، ۱۳۸۶: ۱۱)
القاعده دایرۀ “دوستان خدا” را بسیار تنگ گرده است. از نظر این گروه، دوستان خدا به کسانی محدود میگردد که با اهداف و برنامههای آن گروه موافق باشند و مخالفانِ القاعده از نظر آن گروه، شامل دشمنانِ خدا میباشند. امت اسلامی از دید القاعده به چند گروه تقسیم میشود: ۱) عامۀ سنیمذهبهایی که در عمل چشم به آیندۀ پُرآسایش و زندهگیِ مرفه دارند و طعمههایی مناسب برای امریکا اند. ۲) علما و نخبگانی که اسیر دستِ امریکا و یهودیها اند. ۳) اخوان؛ این گروه از سلاح دست برداشته و با خونِ شهدا معامله کردهاند. ۴) مجاهدین؛ آن دسته که دشمن امریکا اند، اما در عینِ حال میخواهند هم به دشمن ضربه وارد کنند و هم قهرمانِ معرکهها باشند و هم زیان و آسیبی به خودشان نرسد. ۵) مجاهدان مهاجر؛ آنها مسلمانانِ واقعیاند که تعدادشان اندک میباشد.
Comments are closed.