- ۱۸ حوت ۱۳۹۳
احمد عمران
نورالحق علومی وزیر امور داخلۀ افغانستان میگوید، اختلافات در درون نظام، خطرناکتر از گروههای تروریستی است. وزیر داخلۀ افغانستان تأکید میکند که گروههای مشروعی که زیر چتر نظام فعالیت دارند، اختلافاتی را بهوجود آوردهاند که میتواند سلامت و امنیتِ کشور را به مخاطره اندازد. او به گونۀ نمونه از موجودیت فساد در داخل نظام سخن میگوید که نقشی به گفتۀ او بهمراتب مخربتر از طالبان بازی میکند.
شاید در طول سیزده سال گذشته، وزیر داخلۀ افغانستان یکی از نخستین مقامهای ارشد کشور باشد که با این صراحت از گروههایی سخن میگوید که با داشتن مشروعیت قانونی، زیر چتر نظام به اختلافات دامن میزنند. هرچند آقای علومی از این گروهها نام نمیبرد، اما با مقداری تعمق میتوان بهآسانی رد پای این گروهها را در داخل نظام تشخیص داد.
نظام سیاسی افغانستان از بدو تشکیل، نظامی یکدست و یکپارچه نبوده است. این نظام بیشتر از آنکه بر اساس اجماع ملی بهوجود آمده باشد، محصول زدوبندهای سیاسی و گروهی است. دولت افغانستان طی سیزده سال موفق نشد که نظامی یکدست بهوجود آورد که بتواند به گونۀ هماهنگ و منسجم در راستای منافع ملی حرکت کند. آقای کرزی در زمان زمامداری خود متوجه پراکندهگی نظام بود، ولی او این پراکندهگی و تشتت را بیشتر در راستای منافعِ خود میدید و به همین دلیل از آن استفاده میکرد. آقای کرزی یاد گرفته بود که چهگونه با دیدگاهها و گروههای مختلف تعامل کند و آنان را با اهداف سیاسیِ خود هماهنگ سازد. جار و جنجالهایی هم که هر از گاهی در داخل نظام به وجود میآمد، عمدتاً در ردههای پایینی قابل مشاهده بود، ولی وقتی این اختلافات در سطح کلان مطرح میشد، آقای کرزی بهخوبی یاد گرفته بود که آنها را در زیر چتر نظام مخفی کند. به همین دلیل، طی سیزده سال گذشته، حکومت افغانستان همانگونه که برخی منتقدان از آن تعبیر میکردند، به شرکت سهامی تبدیل شده بود؛ شرکتی که هر کس به اندازۀ توانمندیهای سیاسی و اقتصادیِ خود در آن شریک بود. چنین سیاستی ره به خشونت میبَرد و باعث تعطیل شدن امر سیاسی میشود.
وقتی وزیر داخلۀ فعلی از اختلافاتی در زیر چتر نظام سخن میگوید که خطرناکتر از گروههای تروریستی است، مشخصاً به ناامنیها توجه دارد. گروههای تروریستی ناامنی میآفرینند و هر گروهی که خطرناکتر از گروههای تروریستی عمل کند، بدون شک در ناامنیها دست دارد. از جانب دیگر، موقعیت و وضعیت کاریِ وزیر داخله ایجاب میکند که او نگران امنیت کشور باشد. پس به گونۀ منطقی میتوان نتیجه گرفت که منظور آقای علومی از گروههای مشروعی که زیر چتر نظام باعث ایجاد اختلافات میشوند، گروههاییاند که ناامنیها را دامن میزنند و بهنحوی با مسایل امنیتی کشور رابطه دارند.
بحث امنیت، بحثی فراگیر و گسترده است که عوامل متعددی آن را زمینهسازی میکند. امنیت با سیاست، اقتصاد و فرهنگِ جامعه رابطۀ تنگاتنگ و نزدیک دارد و یکی بر دیگری اثرگذار است. تعبیر یکجانبه از امنیت و تقلیل آن به پدیدۀ جنگ نمیتواند به حل معضل کمک رساند. دیده میشود که وزیر جدید داخلۀ کشور خلاف اخلافِ خود متوجه این مسأله شده و تشتت در درون نظام را حس کرده است. او بدون شک به عنوان چهرهیی که در رأس وزارت داخلۀ کشور قرار دارد، در جریان گزارشهاییست که تاییدکنندۀ وضعیتِ بغرنج و پیچیدۀ کشور است؛ کشوری که با داشتن نظام بهاصطلاح واحد و یکپارچه همچنان به کانونهای متعددِ قدرت تقسیم شده است.
آقای علومی بدون شک در نخستین روزهای حضور در وزارت داخله، به مرور وضعیتِ آن پرداخته و از طریق این وزارت کلیدی، گوشههایی از یک واقعیتِ بسیار بااهمیت و حساس ـ که سلامت و موجودیت نظام را تهدید میکند ـ برایش آشکار شده است. آقای علومی دریافته که نظام افغانستان بیشتر از آنکه از بیرون در معرض خطر باشد، در معرض خطر داخلی و درونی قراردارد؛ خطری که به گفتۀ او بهمراتب سنگینتر و خطرناکتر از حضور گروههای تروریستی و مخل امنیت در کشور است.
فهم یک مشکل در یک معنا میتواند کلید حل آن نیز به شمار رود. در گذشته آنچه که به عنوان مشکل اساسی نظام میتوانست مطرح باشد، چیزی به نام فهم وضعیت بود. زمامداران با آنکه شاهد وضعیت کشور بودند، ولی به کنه مسایل و اتفاقات نمیرسیدند. گروههایی که بهصورت مشروع در زیر چتر نظام فعالیت دارند و به اختلافات دامن میزنند، در واقع میتوانند به همان مارهای درونآستین تشبیه شوند که هرآن خطر نیش زدنشان وجود دارد. این مارها در طول سیزده سال گذشته بارها با نیش زدن و گزیدنهای خود، هستی نظام را زیر سوال بردهاند.
اختلافات در درون نظام اگر اختلافاتی در راستای منافع ملی باشد، میتواند باعث پیشرفت و تسریع فعالیتها شود و چنین اختلافاتی در همۀ نظامهای جهان وجود دارند. اما نوع دیگر اختلافات، اختلافات بر سرِ نظام است که هستی نظام را میتواند نشانه بگیرد. از نشانههای روشنِ اینگونه اختلافات بسط و گسترش ناامنیها در جامعه است. زیرا گروهایی که بر سر موجودیت نظام اختلاف دارند، خواهان براندازی آناند و گزینۀ اصلی براندازی، دامن زدن و حمایت از ناامنی است. آنگونه که حدس زده میشود، آقای علومی به چنین گروههایی در داخل نظام اشاره دارد. حالا سوال اینجاست که چهقدر اراده برای مقابله و مبارزه با چنین گروههایی که خطرناکتر از گروههای تروریستیاند، در نظام وجود دارد؟ و اما سوال دیگر میتواند این باشد که این گروهها چهقدر در درون نظام ریشه دواندهاند که بتوان با سازوکارهای پیشگیرانه جلو فعالیتهای آنها را سد شد؟
Comments are closed.